1404/03/03
بسم الله الرحمن الرحیم
احکام احتکار/شروط المتعاقدين /كتاب البيع
موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /احکام احتکار
روایت: عن امیرالمومنین: وشاور في حديثك الذين يخافون الله، وأحبب الاخوان على قدر التقوى، واتقوا شرار النساء، وكونوا من خيارهن على حذر، إن أمرنكم بالمعروف فخالوهن، كيلا يطمعن منكم في المنكر...[1]
مشاورینت کسانی باشند که خداترس هستند، (علی قدر تقوا) ملاکت در دوستی تقوا باشد، به هر میزان که دوستت متقی بود به همان میزان دوستشان بدار.
حدیثی در مجموعه ورّام هست که مایه ده جلسه سخنرانی هم می تواند باشد، تنبیه الخواطر معروف به مجموعه ورّام :
وَ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ تَلَامِذَتِهِ أَيَّ شَيْءٍ تَعَلَّمْتَ مِنِّي قَالَ لَهُ يَا مَوْلَايَ ثَمَانَ مَسَائِلَ قَالَ لَهُ ع قُصَّهَا عَلَيَّ لِأَعْرِفَهَا قَالَ الْأُولَى رَأَيْتُ كُلَّ مَحْبُوبٍ يُفَارِقُ عِنْدَ الْمَوْتِ حَبِيبَهُ فَصَرَفْتُ هِمَّتِي إِلَى مَا لَا يُفَارِقُنِي بَلْ يُؤْنِسُنِي فِي وَحْدَتِي وَ هُوَ فِعْلُ الْخَيْرِ فَقَالَ أَحْسَنْتَ وَ اللَّهِ الثَّانِيَةُ قَالَ رَأَيْتُ قَوْماً يَفْخَرُونَ بِالْحَسَبِ وَ آخَرِينَ بِالْمَالِ وَ الْوَلَدِ وَ إِذَا ذَلِكَ لَا فَخْرَ وَ رَأَيْتُ الْفَخْرَ الْعَظِيمَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ فَاجْتَهَدْتُ أَنْ أَكُونَ عِنْدَهُ كَرِيماً قَالَ أَحْسَنْتَ وَ اللَّهِ …[2]
امام صادق به برخی شاگردانش فرمود: از من چه چیزی یاد گرفتید؟ گفتند 8 مسئله از شما درس گرفتیم، فرمود این ها کدام هستند:
یک. دیدم مرگ دوستی ها را هم جدا می کند (هرچقدر هم دوست عزیز باشد نهایت تا سر سال به فکر من باشد)، رفتم سراغ دوستی که از من جدا نشود، دوستی که در تنهایی همراهم باشد و آن کار خیر هست؛ حضرت فرمود احسنت والله.
دو: دیدم عده ای به تبارشان می بالند، عده ای هم به مال و فرزندانشان می نازند، این ها که مایه فخر نیست، بلکه فخر بزرگ آن است که خداوند فرمود گرامیترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست، تلاش کردم نزد خدا کریم و بزرگ باشد، حضرت فرمود احسنت والله.
خلاصه:
سخن پیرامون احتکار بود، معنای لغوی و فقهی احتکار بیان شد، وارد این بحث شدیم که ما هو حکم الاحتکار.
در باب حکم احتکار قدما، دو اردوگاه دارند، متاخرین هم دو اردوگاه، یکی حرمت و یکی هم کراهت.
اردوگاه حرمت بیان شد؛ شیخ صدوق، قاضی ابن براج، ابن ادریس، ابی الصلاح حلبی در یکی از دو قولش قائل به حرمت شدند؛ و 4 نفر هم از بزرگان قدما قائل به کراهت شدند:
قال المفید فی المقنعه: و الحكرة احتباس الأطعمة مع حاجة أهل البلد إليها و ضيق الأمر عليهم فيها و ذلك مكروه. [3]
نکته: و ذلک مکروه شیخ مفید ظهور در کراهت اصطلاحی دارد به این بیان که در کلام معصومین گاهی مراد از کراهت حرمت است اما در کلام فقها کراهت مقابل حرمت است.
شیخ طوسی در مبسوط: و أما الاحتكار فمكروه في الأقوات إذا أضرّ ذلك بالمسلمين و لا يكون موجودا إلا عند إنسان بعينه[4] (گندم نیست همه گندم ها را احتکار می کند)
سلار در مراسم: فأما الحكرة: فإنما هي في أجناس الأطعمة مع ضيق الأمر فيها، وهي مكروهة.[5]
محقق حلی در شرایع: الثانية الاحتكار مكروه؛ و قيل حرام و الأول أشبه [6] (اشبه به اصول مذهب و قواعد)
و قال الحلبی فی الکافی: يكره التكسب بالصرف وصياغة الذهب والفضة وذبح الحيوان والنياحة والحجامة والنساجة وبيع الأكفان والاطراق واحتكار الغلات.[7]
(تا اینجا وزنه کراهتی ها بیشتر شد، چون شیخ مفید، شیخ طوسی، سلار، محقق حلی و ابی الصلاح حلبی در یکی از دو قولش قائل به کراهت هستند؛ آنچه وزن اردوگاه کراهت را قوی می کند این است که شرایع را که می گویند قرآن فقه هست (یعنی اکثر قریب به اتفاق فروعش مشهور شیعه است) قائل به کراهت شده است)
اما از متاخرین :
علامه در تذکره و در تحریر قائل به تحریم بودند، و در مختلف و ارشاد قائل به کراهت هستند.
مختلف: اختلف علماؤنا في الاحتكار هل هو محرم أو مكروه؟ … والأقرب الكراهة.[8]
ارشاد: و المكروه: ما اشتمل على [9] ما ينبغي التنزه عنه، و هو: الصرف، … و الاحتكار على رأي.
روضة البهية: الحادي والعشرون - (ترك الحكرة) (از جمله آداب این است که احتکار را ترک کند، یعنی کراهت دارد) ولی خود شهید ثانی می گوید: والأقوى تحريمه مع حاجة الناس إليه، لصحة الخبر بالنهي عنه عن النبي صلى الله عليه وآله: " وأنه لا يحتكر الطعام.[10]
اردوگاه کراهتی ها در متاخرین کمتر از اردوگاه تحریمی هاست؛ پس اردوگاه تحریمی ها شامل، علامه در دو کتاب، شهید اول در دروس، شهید ثانی در مسالک، فاضل مقداد در تنقیح فخرالمحققین در ایضاح و محقق ثانی در جامع المقاصد.
هذا من الشیعه، که مسئله کاملا اختلافی است، اهل سنت هم اختلاف دارند:
الموسوعة الفقهیة الکویتیه:
وَقَدِ اخْتَلَفَتْ عِبَارَاتُ الْفُقَهَاءِ فِي التَّعْبِيرِ عَنْ هَذَا الْحَظْرِ. فَجُمْهُورُ الْفُقَهَاءِ صَرَّحُوا بِالْحُرْمَةِ[11] … لَكِنَّ أَكْثَرَ الْفُقَهَاءِ الْحَنَفِيَّةِ وَبَعْضَ الشَّافِعِيَّةِ عَبَّرُوا عَنْهُ بِالْكَرَاهَةِ إِذَا كَانَ يَضُرُّ بِالنَّاسِ . [12]
فالمسئلة خلافیةٌ عند الشیعة و السنة.
و مستند القولین روایات الباب (هم قائلین به حرمت به روایات استناد کردند و هم قائلین به کراهت)
اما القائلون بالحرمه فاستندوا به روایاتی که اکثر اینها در کتاب التجارة ابواب و آداب التجاره باب 27 هست.
وَ عَنْهُ(کلینی از علی بن ابراهیم) عَنْ أَبِيهِ(ابراهیم بن هاشم) عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ(محمدبن ابن ابی عمیر زیاد، از مشایخ الثقات) عَنْ حَمَّادٍ(حماد بن عثمان الناب، ثقه) عَنِ اَلْحَلَبِيِّ(عبیدالله بن علی الحلبی، ثقه) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ يَحْتَكِرُ اَلطَّعَامَ وَ يَتَرَبَّصُ بِهِ هَلْ يَصْلُحُ ذَلِكَ(در کافی هل یجوز دارد) قَالَ إِنْ كَانَ اَلطَّعَامُ كَثِيراً يَسَعُ اَلنَّاسَ فَلاَ بَأْسَ بِهِ وَ إِنْ كَانَ اَلطَّعَامُ قَلِيلاً لاَ يَسَعُ اَلنَّاسَ فَإِنَّهُ يُكْرَهُ أَنْ يَحْتَكِرَ اَلطَّعَامَ وَ يَتْرُكَ اَلنَّاسَ لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ.
حلبى می گويد: از امام صادق عليه السّلام در مورد مردى كه مواد غذايى را احتكار مىكند و منتظر مىشود تا كمياب و گران شود، پرسيدم كه آيا اين كار برايش جايز است؟
فرمود: اگر مواد غذايى فراوان است و مردم مىتوانند به راحتى بخرند، اشكالى ندارد؛ ولى اگر غذا كم باشد و مردم نتوانند به راحتى خريدارى كنند، كراهت دارد كه غذا را انبار كند و مردم چيزى براى خوردن نداشته باشند.
امام فرمودند: فَإِنَّهُ يُكْرَهُ أَنْ يَحْتَكِرَ اَلطَّعَامَ
دو مطلب راجع به این حدیث:
مطلب اول: یکره به قرینه فلابأس یعنی فیه بأس یعنی حرامٌ ، به قرینه آن می فهمیم که این کراهت به معنای حرمت است.
مطلب دوم: ما روی کلمه احتکار بحث نداریم که آیا در فراوانی هم احتکار گفته می شود یا نه، گفته شد از لغت و اصطلاح استفاده می شود که در فراوانی اصلا احتکار نیست، ما با واژه کاری نداریم که به چه چیزی احتکار گفته می شود بلکه با حکم کار داریم، اگر با حکم کار داشتیم این روایت می تواند بین دو قول را جمع کند، به این صورت که آنها که می گویند حرام برای جایی است که کمبود باشد و آنها که می گویند مکروه برای جایی است که کمبود نباشد.
اِنْ كَانَ اَلطَّعَامُ كَثِيراً يَسَعُ اَلنَّاسَ فَلاَ بَأْسَ بِهِ وَ إِنْ كَانَ اَلطَّعَامُ قَلِيلاً لاَ يَسَعُ اَلنَّاسَ فَإِنَّهُ يُكْرَهُ؛ اگر فراوانی هست اشکال ندارد (چون تجارت همین هست) ولی در عین حال مکروه است چون دلبستگی به مال می آورد، بر فرض که جایز باشد. کسی که به مالش دل ببندد دل کندن از آن بسیار سخت است.
روایت دوم : ح1 ح6 ح11 مطالعه شود.