1404/02/23
بسم الله الرحمن الرحیم
راه های غرری نبودن در مطعومات و مشمومات و مذوقات/شروط المتعاقدين /كتاب البيع
موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /راه های غرری نبودن در مطعومات و مشمومات و مذوقات
روایت: امام صادق:قال: إن الله عز وجل أنعم على قوم بالمواهب، فلم يشكروا، فصارت عليهم وبالا، وابتلى قوما بالمصائب فصبروا، فصارت عليها نعمة.[1]
خداوند به قومی مواهبی داد ولی اینها سپاسگذاری نکردند، همین وبال بر آنها شد، و قومی را به مصائبی مبتلا کرد و صبوری پیشه کردند (مقاومت کردند نه اینکه دست روی دست بگذارند) همین نعمت بر آنها شد.
این در عرصه گسترده زندگی فردی و اجتماعی هست، وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ؛ مصداق بارز شکر ، شکر نعمت نظام اسلامی هست، امنیت در این نظام، همین نعمت بر آنها که ناشکری کنند وبال خواهد شد.
خلاصه:
بحث پیرامون برخی از مبیع ها بود، یا طعمشان یا رنگ و بویشان مد نظر هست، اینها را چگونه باید ارزیابی کرد؟
گفته شد که اتفاقی فقهاست که باید اختبار و آزمایش کرد، مثلا این عطری که می خواهیم بخریم خوشبو هست یا نیست؟
سخن این است که اگر بدون اختبار معامله صورت گرفت ، اینجا سه نظریه هست:
نظریه اول: این معامله باطل است ولو توصیف کرده باشد ، ولو شرط کرده باشد؛ روایتش را خواندیم و گفتیم روایت هم سندا ضعیف است و هم دلالتةً می گوید جایز است، روایت دارد که فلیذقه، نمی گوید واجب است، امر در مقام توهم حذر یفید الاباحه، مثل فاذا حللتم فاصطادوا، یکی از مناسک حج این نیست که وقتی از احرام خارج شد صید کند، بلکه امر در مقام توهم حذر اباحه را می رساند.
نظریه دوم: نظریه شیخ مفید که گفته شد، الخیار للمتبایعین، اگر در ثمن کلاه سر بایع رفت یا در مبیع کلاه سر مشتری رفت، معامله صحیح است ولی خیار دارند؛ عبارت شیخ مفید هم خوانده شد.
نظریه سوم: این نظریه به قاضی ابن براج نسبت داده شده، اما در مهذب اینچنین چیزی نبود، ولی آن بزرگی که از آن نقل کرده علامه در مختلف الشیعه است.
وقال بن البراج: لا يجوز بيعه إلا بعد أن يختبر (بیعش جایز نیست مگر اینکه بیاید آزمایش کند)، فإن بيع شئ منه من غير الاختبار له كان المشتري مخيرا في رده على البائع (اگر بدون اختبار فروخته شد، مشتری مخیر هست که به بایع برگرداند یا نگه دارد)[2]
شیخ مفید گفتند بایع و مشتری اختیار دارند ولی ابن براج می گوید مشتری اختیار دارد.
استاد: اولا؛ موضوع بحث ما لا یفسده الاختبار است، اما اگر یفسده الاختبار مانند تخم مرغ بود، اختبار لازم ندارد، یا اینکه این خربزه شیرین هست یا نه.
ثانیا؛ خیار متفرع بر درستی بیع هست، اگر بیع درست نباشد چیزی به کسی منتقل نمی شود، نه مبیع به مشتری منتقل شده و نه ثمن به بایع رسیده است؛ پس اینکه شیخ مفید می گوید و المتبایعان بالخیار، معلوم می شود که ایشان صحت را مفروض گرفته اند خلافاً با بزرگانی که گفته اند لا ینعقد البیع؛ حتی قاضی ابن براج که می گوید الخیار للمشتری معلوم می شود که معامله را صحیح گرفته منتها اینجا مشتری مغبون شده و سرش کلاه رفته برای همین گفته الخیار للمشتری و اگر بایع سرش کلاه رفته باشد از محل بحث بیرون است.
ثالثا؛ روح بحث این است که آیا معامله غرری هست یا نیست؛ امروزه اصلا این مسائل مطرح نیست بخاطر اینکه در ظرف مخصوص و پلمپ هستند، اگر جایی اینچنین نباشد و امکان اختبار هست اینجا محل بحث است ، و روح مسئله این است که غرر نباشد؛ این غرری نبوده در همه جا با انگشت زدن نیست، بلکه جهالت با 4 راه از بین می رود:
راه اول: اختبار و آزمایش است؛ رَفع الغرر بامور لا یختص بالاختبار و تارةً بالاختبار؛ گاهی با آزمایش است مثلا گاهی اختبار به این است که من از این مثلا خوشه انگور یک حبه می خورم؛ بزرگانی که گفته اند بدون اختبار باطل است مقصودشان این است که راهی جز اختبار نباشد، در نتیجه بلا اختبار اگر خرید غرر هست و نهی النبی عن بیع الغرر؛ پیامبر فرمود بیع غرری نداشته باشید (پس بزرگانی که گفته اند لا ینعقد مقصودشان این فرض است)
راه دوم: تارة باشتراط الصحة من العیوب موجبةِ للغرر، می گوید شرطم این است که صحیح باشد، عیب در این کالا نباشد، اگر ظَهر و بان که آن کالا فاقد وصف بایسته است فیثبت للطرف الآخر الخیار (خیار تخلف شرط یا خیار عیب)
شیخ مفید در مقنعه در ما لا یمکن اختباره الا بافساده و استهلاکه دارد: فابتیاعه جایز علی شرط الصحه[3] ؛ پس با شرط صحت هم رفع غرر می شود؛ اینکه جنسی را که شرط کرده که سالم است وقتی دید که ایراد دارد اینجا خیار دارد و می تواند کالا را برگرداند؛ البته ایشان ما یفسده الاختبار را گفته اما ملاکش در ما لا یفسده الاختبار هم هست.
سلار در مراسم گفته: و اما ما یفسده کالبیض و البطیخ و القثاء (خیار) فیصح شرائه بشرط الصحه.[4]
راه سوم: و تارة یرفع الغرر باشتراط البرائة من العیوب، (این مورد سلبی هست بخلاف راه دوم که اثباتی بود) به شرطی می خرم که این کالا بوی بدی نداشته باشد، یا فاسد نشده باشد، یا به شرطی می خرم که این سرکه شیرین نشده باشد؛ از این راه هم رفع الغرر می شود.
ابوالصلاح حلبی در کافی: وان تعذر الاختبار الا بالفساد كالبيض والجوز والبطيخ وأشباه ذلك فالبيع ماض بشرط الصحة أو البراء من العيوب.[5] (شرط اثباتی هست و برائت از عیوب سلبی هست).
وقال الشیخ فی النهایه: وما لا يمكن اختباره إلا بإفساده وإهلاكه كالبيض والبطيخ والقثاء والباذنجان وأشباه ذلك، فابتياعه جائز على شرط الصحة أو البراء من العيوب.[6]
قاضی ابن براج هم همانطور که در مختلف گفته همین را گفته و با این راه هم غرر از بین خواهد رفت.
راه چهارم: اینکه مشتری نه اختبار می کند، نه شرط صحت و برائت از عیوب می کند، بلکه بر مبنای اصالة الصحه می خرد.
امام می فرماید این بهترین راه رفع غرر است، این سیره متشرعه هست، وقتی به فروشگاه می رود مطلقا این سوال را نمی کند که این سالم هست؛ امام در کتاب البیع می فرماید: إن الظاهر قيام السيرة العقلائية على المبايعة مع احتمال العيب اتكالا على أصالة الصحة من غير اعتبار الوثوق والاطمئنان، من غير فرق بين الشك في طرو الفساد بعد العلم بكونه صحيحا وبين الشك في حدوثه معيبا.[7]
ان قلت: این سیره مستحدث است.
قلت: این سیره متصل به زمان معصوم است، زمان معصوم هم مردم خرید و فروش داشتند، و با اصالة الصحه مشکل را حل کردند چون سیره ای حجت است که متصل به زمان معصوم باشد و این متصل به زمان معصوم است.
دردی که فقها در این عرصه احساس می کردند درد غرر بود و برای رهایی از غرر گفته اند آزمایش می کنیم، مثلا عطر یا شیره انگور یا عسل را آزمایش می کنیم و در ذهنشان هم این بود که راه رفع غرر در این موارد همین اختبار هست و راه دیگری نیست، ما سه راه دیگر را بیان کردیم.
ان قلت: اگر سه راه دیگر درد ما را درمان نکرد چه کنیم؟
قلت: خلاف فرض است، چون اختبار هم که می کنید برای این است که ببینید عیب دارد تا نخرید یا عیب ندارد، همین کار را اصالة الصحة می کند، اصالة السلامه من العیوب، یا اشتراط الصحه یا اشتراط برائة من العیوب می کند.
این از مبیع هایی که لا یفسده الاختبار.
پر واضح است معامله اگر درست بود به خانه می بریم، اگر این کالا آن طور که گفته شد نبود یا همین طور ثمن مثلا در معامله کالا به کالا، اینجا خیار دارد و مهم هم نیست چه خیاری دارد، خیار تخلف شرط، خیار غبن، خیار عیب، بله هر کدام از خیارها احکام مخصوص خودش را دارد؛ ولی در اصل ثبوت خیار بحثی نیست، هذا کله ما لا یفسده الاختبار اما ما یفسده الاختبار را جلسه آینده بحث می کنیم.