« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1403/12/06

بسم الله الرحمن الرحیم

معدودات/شروط المتعاقدين /كتاب البيع

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /معدودات

 

روایت: امام باقر: قال: في التوراة مكتوب فيما ناجى الله عز وجل به موسى بن عمران (عليه السلام): يا موسى، خفني في سر أمرك أحفظك من وراء عورتك، واذكرني في خلواتك وعند سرور لذاتك اذكرك عند غفلاتك، واملك غضبك عمن ملكتك عليه أكف عنك غضبي، وأكتم مكنون سري في سريرتك، وأظهر في علانيتك المداراة عني لعدوي وعدوك من خلقي، ولا تستسب لي عندهم بإظهارك مكنون سري، فتشرك عدوك وعدوي في سبي. [1]

تورات بر دو قسم است؛ توراتی که الان در دست هاست که تحریف شده اند، اینها روایت هستند و وحی نیستند، و توراتی که اصلی هست و در دسترس ما نیست.

(از کارهایی که هنوز نشده، تورات اصلی از کلام امامان هست، معارفی که در تورات بوده و بدست ما نرسیده است.)

از جمله چیزهایی که خدا با موسی صحبت کرده این است: در خفاء حریم مرا نگه دار من هم اسرار تو را حفظ می کنم. در خلوت و در شادی حریم مرا نگه دار، من هم به هنگام غفلت یادت می کنم (که از مسیر بیرون نروی). مسلط بر همسر و فرزندانت هستی، گاهی عصبانی می شوی ، کنترل کن و برخورد نادرست با اینها نکن من هم بر تو خشم نمی گیرم، در پنهان اسرار مرا حفظ کن، اهل مدارا باش و سازگاری، هر حرفی را که انسان نباید به هر کسی بزند (ظرفیت ها را باید لحاظ کرد) کسانی که ظرفیت ندارند همه مطالب را به اینها نباید گفت.

خلاصه:

کالاهایی که خرید و فروش می شود به تقسیم بندی شیخ 4 گروهند:

بعضی کالا ها مکیل هستند، برخی موزون، برخی معدود، و بعضی کالاها مذروع هستند(متری)

از مکیل و موزون مفصل بحث شد، سخن امروز پیرامون معدود است، اولا چه چیزی معدود است؟ آیا از روایات می شود که چه چیزی معدود است؟

بله ، از روایات استفاده می شود که معدود بالکیل و بالوزن نمی شود فروخت، اما چه چیزی معدود هست را در روایات نگفته اند.

می شود گفت که امر عرفی هست، ممکن است در یک زمانی کالایی معدود باشد، کالجوز، که در مقاطعی عددی بوده و شاید الان هم در بعضی مناطق عددی باشد، این امر عرفی است، مثلا برخی مثل علامه خربزه و بادمجان را معدود شمرده است، برخی هم هلو و زردآلو را از معدودات به حساب آوردند.

قواعد الاحکام ج2 ص 49: ولا يكفي العد في المعدودات، بل لا بد من الوزن في البطيخ والباذنجان والبيض والرمان، وإنما اكتفي في البيع بعدها للمعاينة(در بیع جایز است با شمارش معامله شود)، أما السلم فلا، للتفاوت(در بیع سلم اجازه نیست).[2]

به این ترتیب اگر چیزی در زمانی مشخص شد کانّه معدود، بالکیل و بالوزن نمی شود فروخت و باید با شمارش فروخت.

تا زمان علامه گردو، تخم مرغ، انار، خربزه، … معدود بوده است، انما الکلام فی البطیخ و الباذنجان و الخوخ و المشمش…، اینها را دیگر نباید جزء معدودات به حساب آورد.

پس مدعا این است که معدودات را باید با شمارش فروخت اگر نشد با وزن می فروشند.

روایت: (در سند و دلالت این روایت کلامٌ)

مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ‌ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ(سند شیخ طوسی به حسین بن سعید صحیح است) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ(از مشایخ الثقات) عَنْ سُفْيَانَ بْنِ صَالِحٍ‌(له اصل، یک کتاب داشته ، توثیق خاص ندارد اما محمد بن ابی عمیر از او نقل می کرده و این توثیق عام را دارد) وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ‌(از اصحاب اجماع، محمد بن ابی عمیر از او هم نقل می کند) عَنِ اَلْحَلَبِيِّ‌(عبیدالله بن علی الحلبی)(در اینجا تصحیف صورت گرفته باید «و عن هشام بن سالم» باشد در سایر منابع واو آمده و اینجا افتاده. سند دوم این می شود محمدبن الحسن باسناده حسین بن سعید عن محمد بن ابی عمیر عن هشام بن سالم ، اینجا تحویل السند است) عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ‌(جوالیقی، ثقه) وَ عَلِيِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ‌(کان علیٌ، ثقةً وجهاً ثبتً صحیحاً واضح الطریقه) عَنِ اِبْنِ مُسْكَانَ‌(عبدالله بن مسکان، از اصحاب اجماع) جَمِيعاً(عبدالله بن مسکان و حلبی) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌: أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ اَلْجَوْزِ لاَ نَسْتَطِيعُ أَنْ نَعُدَّهُ فَيُكَالُ بِمِكْيَالٍ ثُمَّ يُعَدُّ مَا فِيهِ ثُمَّ يُكَالُ مَا بَقِيَ عَلَى حِسَابِ ذَلِكَ اَلْعَدَدِ قَالَ لاَ بَأْسَ بِهِ‌.[3]

از امام در مورد گردو سوال شد، که فرصت نداریم آنها را بشمریم، یک کیلی را برمیداریم و سطل سطل گردو می فروشیم. بعد یکی از کیل ها را شمارش می کنیم و باقی را طبق همین تعداد کیل می کنیم حضرت فرمود اشکال ندارد.

استاد: معلوم می شود که در باب معدود اصل بر شمارش است اگر نشد می رویم سراغ کیل و الا اگر امکانش هست ما سراغ کیل نمی رویم.

عبارتی شیخ انصاری دارند: و يشير إليه، بل يدلّ عليه: تقرير الإمام (عليه السلام) في الرواية الآتية المصرّحة بتجويز الكيل في المعدود المتعذّر عدّه.[4]

اولا چرا یشیر، ثانیا چرا ترقی می کند و می گوید بل یدلّ علیه؟

یشیر الیه به دلیل اینکه این تعذّر در سوال سائل آمده است نه در کلام امام، در سوال آمد: أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ اَلْجَوْزِ لاَ نَسْتَطِيعُ أَنْ نَعُدَّهُ فَيُكَالُ بِمِكْيَالٍ، نمی گوید معدود را باید بالعدّ فروخت. سوال سائل که در کلام امام که نبود، اگر در کلام امام بود یشیر نمی گفتیم، اما در کلام سائل است، لذاست که امام می فرماید لا باس، اما اینکه معدود را باید با عد فروخت از این استفاده نمی شود.

بل یدل علیه هم یعنی در ارتکاز سائل این بوده که معدود را باید به شماش فروخت، حالا که نمی شود بالکیل بفروش. این در ارتکاز سائل بوده است، هر کس این سوال را ببینید متوجه این ارتکاز می شود و امام هم ارتکاز او را به هم نزد، امام می توانست بعد از لا باس به بگوید چه کسی گفته که معدود را با شمارش باید فروخته شود ، با وزن هم می شود فروخت، کما اینکه در این دوره گردو را با وزن می فروشند.

پس یشیرالیه چون در سوال سائل است، ترقی هم بخاطر این است که در ارتکاز سائل است، امام هم می توانست ارتکاز او را به هم بزند ولی نزده است، فلذا شیخ تعبیر می کند یشیر الیه بل یدل علیه.

بحث دیگر هم این است که سلمنا که معدود را باید بالعد فروخت، آیا می شود معدود را بالکیل هم فروخت یا نمی شود؟

جلسه آینده مطالعه شود.


logo