1403/12/05
بسم الله الرحمن الرحیم
نظرات در مورد فروش مکیل بالموزون و برعکس/شروط المتعاقدين /كتاب البيع
موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /نظرات در مورد فروش مکیل بالموزون و برعکس
روایت: امام باقر (ع):في قول الله عز وجل: (وقولوا للناس حسنا)، قال: قولوا للناس أحسن ما تحبون أن يقال لكم، فإن الله عز وجل يبغض اللعان السباب الطعان على المؤمنين الفاحش المتفحش، السائل الملحف، ويحب الحيي الحليم، العفيف المتعفف. [1]
با مردم زیبا سخن بگویید، چطور دوست دارید مردم با شما حرف بزنند؟ همانگونه که دوست دارید، با مردم حرف بزنید، زيرا خداى عز و جل لعنكننده دشنام گو و طعنه زن بر مؤمنان را دشمن دارد آنكه فحش دهد و هرزگى گويد و پر توقع و پر اصرار است و با حیا و بردبار و عفيف(عفت زبان، چشم، رفتار) و آبرومند(که سعی می کند عفتش را نشان بدهد) را دوست دارد .
خلاصه:
سخن پیرامون این بود که آیا می توان مکیل را موزوناً فروخت و موزون را مکیلا فروخت؟ یا چنین چیزی جایز نیست؟
4 نظریه بیان شد:
یک. المنع مطلقا؛ نه مکیل را به موزون نه موزون را به مکیل نمی توان فروخت.
دو. الجواز مطلقا (شیخ طوسی و شهید اول)؛ شهید اول گفتند: یجوز بیع المکیل بالموزون و بیع الموزون بالمکیل.
سه. بیع المکیل بالموزون اشکال ندارد اما بیع الموزون بالمکیل اشکال دارد.
چهار. اگر برای مکیل و موزون طریقت قائل هستیم می توان مکیل را به موزون و موزون را به مکیل فروخت و اگر موضوعیت قائل باشیم نمی شود.
شیخ انصاری طرقیت را بر دو قسم کردند: یک آنی که یتسامح فیه باشد، در اینجا گفتند مکیل به موزون صحیح است و موزون به مکیل، صحیح است و روایت عبدالملک بن عمرو را هم خواندند.
اما در مالایتسامح به چطور؟ (مثلا تفاوت مکیل با موزون ده کیلو هست)
ایشان می گویند که بپذیریم که موزون اصل در مکیل است نه مکیل اصل در موزون باشد.
عبارت شیخ: فالظاهر جواز بيع المكيل وزناً على المشهور، كما عن الرياض ؛ لأنّ ذلك ليس من بيع المكيل مجازفةً(اسم این گزاف نیست چون وزن ادق از کیل هست)، المنهيّ عنه في الأخبار و معقد الإجماعات؛ لأنّ الوزن أضبط من الكيل، و مقدار ماليّة المكيلات معلومٌ به(معلوم به وزن است) أصالةً من دون إرجاعٍ إلى الكيل.
و المحكي المؤيّد بالتتبّ: أنّ الوزن أصلٌ للكيل، و أنّ العدول إلى الكيل من باب الرخصة؛ و هذا معلوم لمن تتبّع موارد تعارف الكيل في الموزونات.
بعد شاهدی می آورد که کیل ها در بلاد مختلف هست، گاهی کیل با بشکه هست مانند نفت، گاهی کیل با سطل است گاهی با مشک هست، اما وزن ها متفاوت نیستند، کیلو و گرم و تن در همه جا یک وزن هستند.
و يشهد لأصالة الوزن: أنّ المكاييل المتعارفة في الأماكن المتفرّقة على اختلافها في المقدار ليس لها مأخذ إلّا الوزن(بشکه ، سطل و مشک را با وزنشان می سنجند)؛ إذ ليس هنا كيلٌ واحدٌ يقاس المكاييل عليه(کیل واحد نیستند). [2]
پس الوزن اصلٌ و الکیل عارض علی الاصل.
این ادعای شیخ انصاری هست که وزن اصل است، لکن یمکن ان یقال که بشر دو نوع زندگی داشته، زندگی ابتدایی و زندگی متمدنانه.
زمانی که بشر پیشرفت نکرده بود آیا کیل اصل بود یا وزن اصل بود؟ با صراحت می گوییم کیل و پیمانه بود بعد از پیشرفت وزن بوجود آمد، کیلو، مثقال، گرم … به وجود آمدند، فعلی هذا با این ادبیات که بگوییم وزن اصل بوده و کیل عارض بر آن بوده این اول الکلام است.
(موضوع بحث روشن شد، که در مکیل و موزون است و اینکه آیا می شود مکیل را بالموزون و موزون را به مکیل فروخت ، 4 نظر بیان شد)
سوال این است: ما چرا کیل می کنیم؟ چرا وزن می کنیم؟ برای اینکه جزافا و گتره و بی حساب نباشد، اگر بی حساب باشد اختلاف و دعوا را به دنبال دارد ولی اگر در موردی جزاف از بین رفت، چه با کیل و چه با وزن، (در وزن که هم نظر هستیم) در کیل هم اگر کیل توانست معامله را از گزاف در بیاورد آنچنان که در می آورد، در این صورت که بتوانیم معامله را از گزاف بودن در بیاوریم، استدلال شیخ این است که : جواز بيع المكيل وزناً؛ لأنّ ذلك ليس من بيع المكيل مجازف، اگر مکیل را بالموزون فروختیم اینجا کار جزافی صورت ندادیم؛ الکلام الکلام؛ اگر موزون را هم با مکیل فروختیم باز جزاف نیست.
استاد: مدعا این است که آنچه مهم است این است که جزاف نباشد، اگر جزاف نبود کافیست فعلی هذا یجوز بیع المکیل بالموزون و بیع الموزون بالمکیل؛ بهترین شاهدش هم سیرةُ المتدینین است.
برخی آمده اند اینجا به آیات اول تا سوم سوره مطففین استدلال کردند: ﴿وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ﴾﴿الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ﴾﴿وَإِذَا كَالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ﴾.
وای بر کم فروشان، آنان که وقتی برای خود پیمانه میکنند حق خود را بطور کامل میگیرند،امّا هنگامی که میخواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند، کم میگذارند!
مستدل می گوید آیه کیل را کنار وزن قرار داده بنابراین لا فرق بین الکیل و الوزن. (این هم همان ادعای ماست منتهی با یک استدلال دیگر) آیا استدلال به این آیه درست است یا نه؟
خیر درست نیست، آیه در مقام جابجایی کیل و وزن نیست، آیه در مقام این مطلب است که اینها کم فروشی می کنند فی المکیل یک پیمانه کم میریزنند و اصلا آیه در مقام بیان این نیست که بگوید جای کیل وزن می شود و جای وزن کیل می شود.
وَ بِإِسْنَادِهِ(سند شیخ طوسی به حسن بن محبوب صحیح است) عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ(ثقه) عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّد(واقفی، ثقه) عَنْ سَمَاعَةَ(بن مهران، ثقه) قَالَ: سَأَلْتُهُ (روایت مضمره شد ولی چون مُضمِر سماعه هست مشکلی ندارد) عَنْ شِرَاءِ اَلطَّعَامِ وَ مَا يُكَالُ وَ يُوزَنُ هَلْ يَصْلُحُ شِرَاؤُهُ بِغَيْرِ كَيْلٍ وَ لاَ وَزْنٍ فَقَالَ أَمَّا أَنْ تَأْتِيَ رَجُلاً فِي طَعَامٍ قَدْ كِيلَ وَ وُزِنَ تَشْتَرِي مِنْهُ مُرَابَحَةً فَلاَ بَأْسَ إِنِ اِشْتَرَيْتَهُ مِنْهُ وَ لَمْ تَكِلْهُ وَ لَمْ تَزِنْهُ إِذَا كَانَ اَلْمُشْتَرِي اَلْأَوَّلُ قَدْ أَخَذَهُ بِكَيْلٍ أَوْ وَزْنٍ وَ قُلْتَ لَهُ عِنْدَ اَلْبَيْعِ إِنِّي أُرْبِحُكَ كَذَا وَ كَذَا وَ قَدْ رَضِيتُ بِكَيْلِكَ وَ وَزْنِكَ فَلاَ بَأْسَ.[3]
پرسیدم: اگر كسى گندم و يا ساير حبوبات را كه با پيمانه و ترازو مىفروشند، بىپيمانه و ترازو بفروشد، چه صورت دارد؟ فرمود: در صورتى كه روى آن جنس قبلا معاملهاى صورت گرفته باشد و خريدار به وسيله وزن و پيمانه مقدار آن را مشخص كرده باشد، مىتوانى همان جنس را با سود معين خريدارى كنى: بايد هنگام خريد بگويى: من فلان مبلغ سود مىدهم و كالا را با همان وزن و پيمانه تو پذيرا هستم.
(اگر کسی به مشتری بگوید به کیل تو اطمینان دارم، اینجا اشکال ندارد، قد رضیت بکیلک و وزنک)
مستدل گفته: اینجا امام کیل و وزن را در کنار هم قرار داده پس اینها اندازه هم هستند، اما این استدلال درستی نیست زیرا امام میفرماید اگر مکیل را مشتری قبلا کیل کرده و موزون را وزن کرده، اما این که این را جای آن از کجای روایت استفاده می شود؟
ادعای ما این است که تفاوتی در اینجا نیست اما در عین حال پای این حرف هستیم که یجوز بیع المکیل بالموزون و بیع الموزون بالمکیل.
آنچه در روایات داریم این است که جزاف نباشد، حدیث یک باب 4 ص 341 می گوید: فلا یصنع بیعه مجازفةً، حدیث دوم می گوید: فانه لا یصلح مجازفةً، ح3 هم می گوید: فلا یصلح مجازفةً دارد.
آنی که بسیار مهم است این است که معامله گتره نباشد ولی اگر معلوم بالکیل یا معلوم بود بالوزن بود اشکالی ندارد.
سوال: اینکه سماعه واقفی هست آیا اشکالی در مضمره بودن ایجاد نمی کند؟
پاسخ: سماعه از واقفی های زمان حیات امام کاظم هست نه واقفی هایی که به کلاب ممطوره مشهور بودند، او فکر می کرد که امامی که غیبت کرده و ظهور می کند امام کاظم است، او عقیده داشت که آن امام زمانی که مردم دنبالش هستند همین امام کاظم است، بنابراین واقفی گری سماعه مضر نیست.