1403/09/17
بسم الله الرحمن الرحیم
الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تفصیلهای استصحاب/ مقتضی و رافع
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تفصیلهای استصحاب/ مقتضی و رافع
مقدمه
بحث ما پیرامون معانی شک در مقتضی بود و سه احتمال را مطرح کردیم:
۱. مراد از مقتضی، مقتضیِ تکوینی باشد.
۲. مراد، موضوع باشد.
۳. مراد شیخ، ملاک باشد.
هر سه احتمال را رد کردیم و بیان نمودیم که این تفاسیر معقول نیستند و قطعاً مراد شیخ از شک در مقتضی، این موارد نبوده است.
احتمال چهارم
احتمال چهارم ـ که ظاهراً مراد شیخ از شک در مقتضی همین باشد ـ این است که مستصحبها متفاوت هستند. در برخی از آنها استعداد بقا وجود دارد و اگر مانع یا مزاحمی از بیرون ایجاد نشود، این مقتضی همواره ادامه مییابد، مگر آنکه مانع یا رافعی، جلوی اقتضای آن را بگیرد. در برخی دیگر، چنین استعدادی برای بقا وجود ندارد.
به عنوان مثال، در طهارت و نجاست، استعداد بقا وجود دارد. اگر چیزی نجس باشد، این نجاست تا قیامت ادامه مییابد، مگر آنکه مُزِیلی (مانند آب) آن را برطرف کند. در طهارت نیز به همین صورت است. در مورد ملکیت نیز، شخصی که مالک است، تا زمانی که مُزِیلی مانند بیع ایجاد نشود، خودِ ملکیت استعداد بقا دارد.
اما برخی از مستصحبها استعداد بقا ندارند یا در مورد استعداد بقای آنها شک داریم. در این موارد، استصحاب جاری نمیشود، زیرا شک در مقتضی وجود دارد. به عنوان مثال، تفاوت بین عقد دائم و عقد موقت را در نظر بگیرید: عقد دائم استعداد بقا دارد و زوجیت باقی میماند، مگر آنکه طلاقی اتفاق بیفتد. اما عقد موقت محدود به زمان است و میدانیم که مدت مشخصی برای آن تعیین شده است. وقتی در مدت عقد موقت شک داریم و نمیدانیم که آیا هنوز ادامه دارد یا غایت آن فرا رسیده و دیگر ادامهای ندارد، این شک در مقتضی است.
به عنوان مثال، اگر ندانیم که عقد یک هفته بوده یا یک ماه، وقتی یک هفته به پایان رسید و در بقای عقد موقت شک کردیم، این شک از مقوله شک در مقتضی است، زیرا نمیدانیم مقتضی آن یک هفته بوده یا یک ماه. این از بهترین مثالهای شک در مقتضی است. شک در زمان اجاره نیز از همین مقوله شک در مقتضی است.
(پس شیخ در مواردی مانند اجاره نباید استصحاب را جاری کند، حال آنکه در بسیاری از موارد، شک در مقتضی، استصحاب را جاری میسازد. حال یا این موضوع را فراموش کرده یا مطلب دیگری در میان بوده است، اما به هر حال در فروع فقهی خود، ایشان چندان التزامی به این تفصیل نشان ندادهاند.)
موارد شک در غایت نیز شک در مقتضی هستند، زیرا وقتی شک میکنیم که آیا غایت فرا رسیده است یا نه، مانند آیه شریفه «ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَی اللَّیْلِ»، عمر روزه تا شب است و بعد از آن عمری ندارد.
انواع شک در مقتضی
گاهی شک در مقتضی، شبهه مفهومی است. به عنوان مثال، در آیه شریفه ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیَامَ إِلَی اللَّیْلِ﴾، اگر در مفهوم «لیل» شک کنیم و ندانیم که آیا منظور سقوط قرص خورشید است یا زوال حمره مشرقیه، در این صورت پس از زوال قرص و قبل از زوال حمره، شک میکنیم که آیا روزهای در کار است یا نه. این چه نوع شکی است؟ این شک در مقتضی است، زیرا استعداد عمر روزه تا «لیل» است و ما «لیل» را نمیدانیم.
گاهی شبهه حکمی است، یعنی نمیدانیم مولی چه حکمی جعل کرده است. به عنوان مثال، در مورد وقت نماز مغرب و عشاء، نمیدانیم که وقت نماز تا نیمهشب است یا تا صبح. اگر نیمهشب گذشت، شک میکنیم که آیا نماز قضا شده است یا هنوز وقت برای ادای آن وجود دارد. این نیز شک در مقتضی است، زیرا اگر وقت نماز تا نیمهشب باشد، مقتضی هنوز وجود دارد، اما اگر تا صبح باشد، مقتضی زائل شده است. پس این نیز شک در مقتضی است، اما از نوع شبهه حکمی.
گاهی شبهه موضوعی است. به عنوان مثال، میدانیم که زمان «لیل» غروب آفتاب است، اما در اتاق هستیم و نمیدانیم که آیا آفتاب غروب کرده است یا نه.
در شبهه موضوعی، محقق خوئی به گونهای شرح میدهد که شک در رافع باشد، حال آنکه به نظر ما این قسم نیز شک در مقتضی است، زیرا ما شک داریم که آیا آفتاب غروب کرده است یا نه، پس شک داریم که آیا عمر روزه به پایان رسیده است یا نه. این شک در مقتضی است. در شک در رافع، میدانیم که عمرش باقی است، اما شک داریم که آیا رافعی بر آن وارد شده است یا نه. به عنوان مثال، فردی زنده بود، اما نمیدانیم که آیا دیوار بر روی او خراب شده است یا نه. این شک در رافع است. اما اگر عمر خودش را نمیدانیم، شک در مقتضی است.
در مورد آیه ﴿إِلَی اللَّیْلِ﴾، انتهای مقتضی است. شأن «لیل» رافعیت نیست، مانند کسی که میدانیم عمرش صد سال است، اما شک داریم که آیا صد سالگیاش رسیده است یا نه. نمیتوانیم بگوییم که صد سالگی رافع است. صد سالگی انتهای مقتضی است و شک در صد سالگی، شک در مقتضی است.