« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری

1403/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تفصیل‌های استصحاب / مقتضی و رافع

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تفصیل‌های استصحاب / مقتضی و رافع

 

مقدمه

بحث ما در مورد ادلّه استصحاب به پایان رسید. عمده‌ترین ادلّه، روایات صحاح ثلاثه زراره بود. همچنین، روایت عبدالله بن سنان را بررسی کردیم و احتمال دادیم که این روایت نیز دلالت مناسبی بر استصحاب داشته باشد.

 

تفصیل‌های استصحاب

اکنون به تفصیل‌هایی که در باب استصحاب مطرح شده است، می‌پردازیم. شیخ انصاری (ره) اولین تفصیلی که بیان کرده‌اند، تفصیل بین شک در مقتضی و شک در رافع است. شیخ به‌ظاهر فرموده‌اند که استصحاب در شک در مقتضی جاری نمی‌شود، اما در شک در رافع جاری می‌شود.

تفصیل دیگری که مطرح شده، تفصیل بین دلیل عقلی و دلیل نقلی است. شیخ انصاری می‌فرمایند: اگر شک در دلیل عقلی باشد، استصحاب جاری نمی‌شود؛ اما اگر شک در دلیل نقلی باشد، استصحاب جاری می‌شود.

 

بررسی تفصیل مقتضی و رافع

معنای رافع مشخص است؛ رافع به معنای چیزی است که چیز دیگری را از بین می‌برد. اما مقتضی به چه معناست؟ در این باره چند احتمال مطرح شده است که به بررسی آنها می‌پردازیم.

 

احتمال اول: مقتضی تکوینی به معنای سبب

در این احتمال، مقتضی به معنای سبب است. هر چیزی برای وجودش نیاز به علت تامه دارد. علت تامه معمولاً از چهار جزء تشکیل می‌شود (گاهی سه جزء، زیرا جزء چهارم گاهی ضروری نیست):
۱. سبب (مقتضی): چیزی که وجود معلول را موجب می‌شود. مثلاً برای گرم کردن آب یا سوزاندن چوب، آتش لازم است.
۲. شرط: چیزی که در فاعلیت فاعل یا قابلیت قابل تأثیر دارد. مثلاً برای گرم کردن آب یا سوزاندن چوب، مجاورت و تماس لازم است.
۳. عدم المانع: گاهی مانعی وجود دارد که از تحقق معلول جلوگیری می‌کند. مثلاً رطوبت هیزم مانع از سوختن آن می‌شود.
۴. مُعِد: چیزی که فاعل را به فاعلیت و قابل را به قابلیت نزدیک می‌کند. مثلاً برای رسیدن به مسجد، قدم‌زدن لازم است.

با این حال، این معنا قطعاً مراد شیخ انصاری نیست؛ زیرا استصحاب در احکام شرعیه جاری می‌شود، در حالی که احکام شرعیه اعتباری هستند. همچنین، استصحاب در عدمیات نیز جاری می‌شود، در حالی که عدمیات اصلاً علت ندارند.

 

احتمال دوم: مقتضی به معنای موضوع

در این احتمال، مقتضی به معنای موضوع است. هر استصحابی مستصحبی دارد که باید موضوعی داشته باشد. مثلاً وقتی می‌گوییم استصحاب طهارت سابق یا نجاست سابق، طهارت یا نجاست باید متعلق به چیزی باشد، مانند آب یا لباس.

شیخ انصاری پیش از این، درباره موضوع صحبت کرده و فرموده‌اند که هر مستصحبی باید موضوعی داشته باشد تا وحدت قضیه متیقنه و مشکوکه ایجاد شود. بدون وحدت موضوع، استصحاب معنا ندارد. برای مثال، اگر یقین داریم به طهارت آب و شک داریم در نجاست لباس، دیگر قاعده «لا تنقض الیقین بالشک» صدق نمی‌کند؛ زیرا شک و یقین بر موضوع واحدی وارد نیستند.

بنابراین، موضوع واحدی در قضیه متیقنه و قضیه مشکوکه باید وجود داشته باشد تا وحدت قضیتین ایجاد شود. این وحدت قضیتین شرط لازم برای جریان استصحاب است.

با توجه به این توضیحات، احتمال نمی‌دهیم که مراد شیخ از مقتضی، موضوع باشد؛ زیرا شیخ پیش‌تر موضوع را به‌تفصیل شرح داده و این مطالب را در باب موضوع بیان کرده‌اند.

 

احتمال سوم: مقتضی به معنای ملاک

در این احتمال، مقتضی به معنای ملاک است. احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد هستند، بنابراین هر حکمی ملاکی دارد. اگر یقین به ملاک داشته باشیم و شک در رافع باشد، استصحاب جاری می‌شود؛ اما اگر در خود ملاک شک داشته باشیم، استصحاب جاری نمی‌شود.

این احتمال نیز قابل قبول نیست؛ زیرا ما بالاجمال می دانیم ملاکات احکام در دسترس ما نیستند، مگر در موارد نادری که در روایات بیان شده باشد. تشخیص ملاک در اکثر موارد برای ما ممکن نیست.

 

logo