1403/09/03
بسم الله الرحمن الرحیم
ادله استصحاب/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /ادله استصحاب
احتمالات هفتگانه در روایات طهارت و حلیت
احتمال هفتم
در بررسی محتملات مرتبط با روایات طهارت و حلیت، به احتمال هفتم میرسیم. این احتمال بیان میکند که مدلول این ادله هم شامل حکم واقعی است، هم حکم ظاهری و هم استصحاب.
بیان مطلب: عبارت «کل شیء طاهر» شامل تمام اشیاء میشود. از آنجا که عناوین اولیه و واقعیه نیز مصداق شیء هستند، این عبارت ناظر به حکم واقعی است. اما موضوع حکم ظاهری، شک است؛ مثلاً شک در طهارت آب. در این حالت، موضوع آب به عنوان شیء مشکوک مطرح میشود. پرسش این است که چگونه این عبارت میتواند هم شامل حکم واقعی باشد و هم حکم ظاهری؟
برخی (ظاهراً آخوند در حاشیه رسائل) این مسئله را اینگونه تبیین کردهاند: موضوع در عبارت «کل شیء طاهر»، عنوان اولی و طهارت واقعی است؛ اما این حکم به طهارت ظاهری نیز تعمیم مییابد. بدین صورت که اگر شیءی که به عنوان اولی و واقعی طاهر است، مورد شک قرار گیرد، عبارت «کل شیء» شامل این مورد نیز میشود. بنابراین، «کل شیء» هم عناوین اولیه و واقعی را در بر میگیرد و هم شیء مشکوک را شامل میشود. به عبارت دیگر، موارد مشکوک به عناوین اولی ملحق میشوند. در نتیجه، «کل شیء» هم طهارت واقعی و هم طهارت ظاهری را شامل میشود.
وفیه:
اشکال اول: تعارض طهارت واقعیه و طهارت ظاهریه در دلالت واحد
در پاسخ باید گفت که مجرای حکم ظاهری این نیست که ما شک کنیم آیا این مایع آب است یا بول؛ بلکه مجرای آن، شک در طهارت و نجاست است. اینکه موضوع «کل شیء» احکام واقعی و عناوین اولیه باشد، صحیح است و همه اشیاء محکوم به طهارت هستند. اما وقتی موضوع طهارت واقعیه شد، دیگر قابل جمع با طهارت ظاهریه نیست؛ زیرا طهارت ظاهریه در طول طهارت واقعیه قرار دارد. یعنی ابتدا باید طهارت و نجاست واقعیه وجود داشته باشد، سپس شک کنیم که آیا این شیء طاهر است یا نجس. این مسئله قطعاً در طول طهارت واقعیه است و نمیتوان در یک بیان واحد هم طهارت واقعیه و هم طهارت ظاهریه را بیان کرد.
وقتی پذیرفتیم که «کل شیء لک طاهر» بیانگر طهارت واقعیه است، دیگر نوبت به طهارت ظاهریه نمیرسد؛ زیرا طهارت ظاهریه در رتبه متأخره قرار دارد و تا طهارت واقعیه وجود نداشته باشد، اصاله الطهاره مطرح نمیشود. اگر دلیلی طهارت واقعیه را بیان کند، نمیتواند طهارت ظاهریه را نیز بیان کند؛ زیرا طهارت ظاهریه نیازمند شک در طهارت واقعیه است. بنابراین، طهارت ظاهریه الزاماً نیاز به دلیل دومی دارد و قابل جمع با طهارت واقعیه در یک دلیل واحد نیست.
در نتیجه، «کل شیء» فقط حکم واقعی را شامل میشود؛ مگر اینکه بگوییم «حتی تعلم» قید موضوع است. در این صورت، مراد از «کل شیء» میشود «کل شیء مشکوک» و «حتی تعلم» حالت شک را از موضوع خارج میکند. بنابراین، موضوع به عنوان شیء معلوم در نظر گرفته میشود و موارد مشکوک خارج میشوند. این طهارت ظاهریه است و ارتباطی به طهارت واقعیه ندارد.
پس عبارت «کل شیء» یا دلالت بر طهارت ظاهریه میکند یا دلالت بر طهارت واقعیه. اگر «حتی تعلم» را قید موضوع بدانیم، در این صورت دلالت بر طهارت ظاهریه دارد و دلالت بر طهارت واقعیه ندارد. اگر «حتی تعلم» را قید موضوع ندانیم، فقط دلالت بر طهارت واقعیه میکند و دیگر دلالت بر طهارت ظاهریه ندارد.
اشکال دوم: رجوع به عام در شبهه مصداقیه
جمع بین حکم واقعی و ظاهری در یک دلیل، اشکال دیگری نیز دارد و آن اشکال رجوع به عام در شبهه مصداقیه است. بیان مطلب این است که ما یقین داریم عبارت «کل شیء طاهر» تخصیصات زیادی دارد و بسیاری از موارد از تحت عموم آن خارج شدهاند. وقتی در موردی شک میکنیم، در واقع شک در تخصیص داریم؛ مثلاً نمیدانیم بول است که به تخصیص خارج شده یا آب است که خارج نشده. شک در تخصیص، شبهه مصداقیه است و در شبهه مصداقیه نمیتوان به عموم عام رجوع کرد. بنابراین، عموم «کل شیء طاهر» از کار میافتد و نمیتوان آن را به موارد مشکوک تسری داد.
نتیجهگیری
بنابراین، این روایت یا باید ناظر به حکم واقعی باشد و ارتباطی به حکم ظاهری نداشته باشد، یا ناظر به بیان حکم ظاهری باشد و ارتباطی به حکم واقعی نداشته باشد. جمع بین این دو امکانپذیر نیست. اگر حکم ظاهری را ترجیح دهیم، قید «حتی تعلم» قید موضوع میشود. اگر حکم واقعی را ترجیح دهیم، «حتی تعلم» مانند استصحاب عمل میکند؛ یعنی صدر روایت دلالت بر طهارت واقعیه میکند و «حتی تعلم» غایت آن است. زیرا طهارت واقعیه مبتنی بر واقع است و علم به واقع، غایت طهارت واقعیه محسوب میشود.
به بیان دیگر، اگر «حتی تعلم» را علم طریقی بدانیم، حکم واقعی است و اگر علم موضوعی بگیریم، حکم ظاهری است. جمع بین علم طریقی و موضوعی امکانپذیر نیست.