« فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله عبدالله جوادی‌آملی

1400/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

/ (شرايع الإسلام مرحوم محقق حلّی)/ارث

موضوع: ارث/ (شرايع الإسلام مرحوم محقق حلّی)/

 

تا کنون روشن شد که ارث نسبي به سه قسمت تقسيم شده: يک قسمت طولي محض‌اند، يک قسمت عرضي محض‌اند، يک قسمت تلفيقي از طولي و عرضي است. آن طبقه أولي که أبوان و فرزندان‌اند، اينها همه‌شان طولي‌اند. طبقه سوم که عموها و عمه‌ها، دايي‌ها و خاله‌ها هستند، اينها فقط عرضي‌اند. طبقه دوم که تلفيقي از أجداد و إخوه است اينها تلفيقي از طولي و عرضي هستند و نصي که وارد شده است درباره طبقه اول است و بخشي از طبقه دوم. ارث طبقه سوم را با سه دليل اجماع، « الْأَقْرَبُ يَمْنَعُ الْأَبْعَدَ» و ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ اثبات کرده‌اند. اين اجماع که مدرکي است و آن « الْأَقْرَبُ يَمْنَعُ الْأَبْعَدَ» هم مستفاد از ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ است، در حقيقت دليل جامع همان ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾[1] است.

در مسئله حجب که عموزاده‌ أبويني حاجب عمو است، اين تعبد خاص مي‌خواهد، براي اينکه اين در آن طبقه نيست. پسرعموي أبويني حاجب عمو است با اينکه عمو اقرب است! اگر ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ باشد او اقرب است و اگر « الْأَقْرَبُ يَمْنَعُ الْأَبْعَدَ» باشد او اقرب است؛ منتها نص خاصي که در اينجا تعليل کرده است فرمود اين کلاله از دو طرف نسبت دارد، آن کلاله از يک طرف، بازگشت اين تعليل که از آيه استفاده کرده‌اند، از همان «الْأَقْرَبُ يَمْنَعُ الْأَبْعَدَ» در مي‌آيد يا از ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾ در مي‌آيد، يعني اينکه حجب نقصان دارد يا حجب حرمان که پسرعموي أبويني، حاجب عموست، پسردايي أبويني، حاجب دايي است، با اينکه اقرب نيست، تنبّه داده اذهان را که اين در حقيقت، اقرب است، براي اينکه اين کلاله «من الطرفين» است و آن کلاله‌ «من طرفٍ واحد» است.

بنابراين هم به روايات قبلي برمي ‌گردد که « الْأَقْرَبُ يَمْنَعُ الْأَبْعَدَ » و هم به آن مرجع اصلي‌اش که ﴿أُولُوا الأرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَي بِبَعْضٍ﴾ برمي‌گردد، تعبد خاصي نيست.

اين احکام مبسوطي که در بحث ديروز اشاره شد، از جلد 26 کتاب شريف وسائل، صفحه 185 به بعد کاملاً استفاده مي‌شود. «أَبْوَابُ مِيرَاثِ الْأَعْمَامِ وَ الْأَخْوَال‌» که ديروز حکم فقهي خوانده شد، اما امروز سندهايش ذکر مي‌شود. بسياري از اينها سندشان معتبر است، احياناً ممکن است در بين اينها مرسلي باشد، يا يک روايت ضعيف باشد، اين در برابر اين روايت‌هاي فراوان صحاح و موثق، قابل ترميم است.

در صفحه 185 «أَبْوَابُ مِيرَاثِ الْأَعْمَامِ وَ الْأَخْوَال‌» که اينها طبقه سوم‌اند، يک، و عرضي محض‌اند، دو، چون عموها و دايي‌ها، خاله‌ها و عمه‌ها اينها در عرض به ميت ارتباط دارند نه در طول. در طول پدر و مادر است، يک؛ جدّ و جدّه است، دو.

« بَابُ أَنَّهُمْ لَا يَرِثُونَ مَعَ وُجُودِ أَحَدٍ مِنَ الْآبَاءِ وَ الْأَوْلَادِ وَ لَا مِنَ الْإِخْوَةِ وَ الْأَجْدَادِ» البته از طبقه اول کسی باشد، طبقه سوم ارث نمي‌برد، از طبقه دوم کسي باشد طبقه سوم ارث نمي‌برد، اينها طبقه سوم‌اند. در داخله طبقه سوم حجبي هست که پسرعموي أبويني بر عموي أبي مقدم است اين يک حجب داخلي است.

«عن يُونُسَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ (أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع)» دارد که «قَالَ: الْخَالُ وَ الْخَالَةُ يَرِثَانِ إِذَا لَمْ يَكُنْ مَعَهُمَا أَحَدٌ»؛ تنها وارث باشند ارث براي اينهاست، چرا؟ چون «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ ﴿وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‌ بِبَعْضٍ﴾ فِي كِتابِ اللَّهِ»[2] غير از اينها که کسي ديگر نيست، مي‌ماند پسرعموهاي اينها، بني أعمام و بني أخوال، که اينها که مقدم بر آنها هستند. اين روايت مرحوم کليني را مرحوم شيخ طوسي هم با سند خاص خودش نقل کرده است و از دو سند نقل شده است و از «حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ» هم نقل شده است.

روايت دوم اين باب که مرحوم شيخ طوسي نقل کرده است با سند خاص خودش از «جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حُسَيْنٍ الْبَزَّازِ» اين است که حسين بزاز مي‌گويد که من دستور دادم کسي از وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) مسئله بپرسد «قَالَ: أَمَرْتُ مَنْ يَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَالُ لِمَنْ هُوَ» مال ميراث براي کيست؟ «لِلْأَقْرَبِ أَوِ الْعَصَبَةِ» که بحث عول و تعصيب در همان اوايل که طبقات ميراث بود مبسوطاً گذشت - «قَالَ الْمَالُ لِلْأَقْرَبِ وَ الْعَصَبَةُ فِي فِيهِ التُّرَابُ»[3] در دهان اينها خاک مي‌زنند و چيزي به اينها نمي‌رسد. «فی فيه» در دهان اينها تراب است!

اما روايات باب دوم اين است که «إِذَا اجْتَمَعَ الْأَعْمَامُ وَ الْأَخْوَالُ» آن در خصوص يک گروه بود «فَلِلْأَعْمَامِ» که «من يتقرب بالأب»اند «الثُّلُثَانِ وَ لَوْ وَاحِداً» ولو يک عمو باشد دو سوم مي‌برد «وَ يَرِثُونَ بِالتَّفَاضُلِ» اگر يک عمو باشد و يک عمه، ﴿لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن‌﴾[4] است. اگر يک نفر باشند ولو عمه، دو سوم مال را او مي‌برد. «وَ لِلْأَخْوَالِ الثُّلُثُ» دايي‌ها و همچنين خاله‌هاي مجموعاً يک سوم مي‌برند «وَ لَوْ وَاحِداً بِالسَّوِيَّةِ»[5] ولو واحد باشند اينها بالسويه مي‌برند.

«فهاهنا امران»: يکي اينکه عموها و عمه‌ها، چه يک نفر باشند، چه بيش از يک نفر، دو ثلث مال اينهاست، يک؛ ﴿لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن‌﴾ تقسيم مي‌شود، دو. اما أخوال و خالات چه يک نفر چه بيشتر، يک سوم مي‌برند، يک؛ اگر هم متعدد بودند «علي السواء» تقسيم مي‌شود، اين دو، چون آنها «من يتقرب بالأم»اند و عموها و عمه‌ها «من يقترب بالأب»اند. اين مدّعاي مستفادي که مرحوم صاحب وسائل از نصوص دارد.

حالا روايت اول را که مرحوم کليني مبسوطاً نقل کرده است از ليث مرادي، مي‌گويد که «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ شَيْ‌ءٍ مِنَ الْفَرَائِضِ» من مقداري از مسائل ارث را از امام صادق(سلام الله عليه) سؤال کردم «فَقَالَ لِي أَ لَا أُخْرِجُ لَكَ كِتَابَ عَلِيٍّ ع» کتاب فقهي و روايي وجود مبارک حضرت امير نزد من هست. اين شخص مي‌گويد که «فَقُلْتُ كِتَابُ عَلِيٍّ ع لَمْ يَدْرُسْ» «دَرَسَ» يعني مندرس شد. اين «دَرَسَ يدرُسُ» است مثل «نَصَرَ ينصُرُ» است که هم لازم است هم متعدي. وقتي گفتند: «دَرَسَ» يعني کهنه شد. وقتي گفتند: «دَرَسَ» يعني درس گفت. هم لازم است هم متعدي باب «نَصَرَ ينصُرُ» هم هست. گفتند اگر باشد حتماً نسخه خطي کهنه شد، قابل استفاده نيست! «لَمْ يَدْرُسْ» کهنه نشد؟ «فَقَالَ إِنَّ كِتَابَ عَلِيٍّ ع لَا يَدْرُسُ» اين مندرس نمي‌شود کهنه نمي‌شود. «فَأَخْرَجَهُ» حالا اين کتاب را درآورد و به ما نشان داد. «فَإِذَا كِتَابٌ جَلِيلٌ» خط خوب و خوانا بود. در اين کتاب اين چنين بود: «وَ إِذَا فِيهِ رَجُلٌ مَاتَ وَ تَرَكَ عَمَّهُ وَ خَالَهُ» يک کسي مرده و يک «من يتقرب بالأب» دارد که عمو است و يک «من يتقرب بالأم» دارد که دايي است، چه کار بکنند؟ «فَقَالَ لِلْعَمِّ الثُّلُثَانِ» دو سوم برای عموست و«َ لِلْخَالِ الثُّلُثُ»[6] يک سوم برای دايي است.

اينکه گاهي کتاب را نشان مي‌دادند، گاهي کتاب پيش خود آنها بود، از روي کتاب مي‌خواندند، گاهي هم نه، کتاب را اصلاً مطرح نمي‌کردند - در جلسه استفتاء - مي‌فرمودند «في کتاب علي» حالا تا راوي چه کسي باشد و اصحاب چه کساني باشند؟ اينجا گاهي نشان مي‌دادند که اين شخص گفت: «فَإِذَا كِتَابٌ جَلِيلٌ» خط خوب و کتاب زيبايي بود. بعضي‌ها کتاب دست خود حضرت بود و آن آقا خطّش را نمي‌ديد. قسم سوم اين است که اصلاً کتاب را نشان نمي‌دادند.

روايت دوم اين باب که مرحوم کليني «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ (مُحَسِّنِ بْنِ أَحْمَدَ) عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ» از وجود مبارک امام باقر(عليه السلام) «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ» نقل کرد اين است که «فِي عَمَّةٍ وَ خَالَةٍ» يک عمه است و يک خاله. عمه «من يتقرب بالأب» است و خاله «من يتقرب بالأم». حضرت فرمود: «الثُّلُثُ» برای خاله است «وَ الثُّلُثَانِ» برای عمه است. براي اينکه خوب شفاف شود فرمود: «يَعْنِي لِلْعَمَّةِ الثُّلُثَانِ» چون متقرب بالأب است «وَ لِلْخَالَةِ الثُّلُثُ»[7] . اين روايت از طريق ديگر هم نقل شد.

روايت سوم اين باب که مرحوم کليني(رضوان الله تعالي عليه) نقل کرده است از «أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع» وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه): «فِي رَجُلٍ تَرَكَ عَمَّتَهُ وَ خَالَتَهُ» فاميل‌هاي طولي هيچ کدام نبودند، همه‌شان عرضي‌اند. يک عمه از او مانده است و يک خاله. حضرت فرمود: «لِلْعَمَّةِ الثُّلُثَانِ وَ لِلْخَالَةِ الثُّلُثُ»[8] او سهم «من يتقرب» را مي‌برد. اين روايت را مرحوم شيخ طوسي هم با سند خاص خودش نقل کرد.

روايت چهارم اين باب که مرحوم کليني «عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ» نقل کرده است که غالب اينها يا صحيح‌اند يا موثق اين است که «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُل‌ يَمُوتُ وَ يَتْرُكُ خَالَهُ وَ خَالَتَهُ وَ عَمَّهُ وَ عَمَّتَهُ وَ ابْنَهُ وَ ابْنَتَهُ وَ أَخَاهُ وَ أُخْتَهُ» مجموعه‌اي از طولي و عرضي را به يادگار گذاشت. بعضي ها ارتباط طولي با ميت دارند مثل فرزند و اينها، بعضي ارتباط عرضي دارند مثل خواهر و برادر يا مثلاً عمه و اينها «قالَ كُلُّ هَؤُلَاءِ يَرِثُونَ وَ يَحُوزُونَ» همه‌ اينها وارث هستند. چون براي خيلي‌ها اين مسائل ابتدايي بود. حالا اگر همه‌شان نيستند «فَإِذَا اجْتَمَعَتِ الْعَمَّةُ وَ الْخَالَةُ» اينها حکمشان چيست؟ «كُلُّ هَؤُلَاءِ يَرِثُونَ وَ يَحُوزُونَ» منتها در طول هم‌اند، همه‌شان وارث‌اند اين‌طور نيست که تعصيب باشد و به آنها ارث نرسد. نه، اينها جزء ورثه هستند منتها در طول يکديگرند. «فَإِذَا اجْتَمَعَتِ الْعَمَّةُ وَ الْخَالَةُ فَلِلْعَمَّةِ الثُّلُثَانِ وَ لِلْخَالَةِ الثُّلُثُ»[9] از اين جواب معلوم مي‌شود آنچه محل ابتلاء بود اين بود که اگر عمو و دايي يا عمه و خاله جمع شوند حکمش چيست، فرمود دو سوم را عمو و عمه مي‌برند يک سوم را دايي و خاله مي‌برند.

«أَقُولُ: قَوْلُهُ وَ ابْنَهُ الْوَاوُ فِيهِ بِمَعْنَى أَوْ وَ كَذَا قَوْلُهُ وَ أَخَاهُ وَ يَحْتَمِلُ الْحَمْلُ عَلَى الْإِنْكَارِ» با بودنِ پسر و دختر، اينها ارث مي‌برند؟ حضرت فرمود نه! اگر آنها نباشند اينها ارث مي‌برند و ارثشان هم «من يتقرب بالأب» دو برابر و «من يتقرب بالأم» يک برابر است.

«أَقُولُ: قَوْلُهُ وَ ابْنَهُ» واو به معناي أو است. «وَ كَذَا قَوْلُهُ وَ أَخَاهُ» چون إبن طبقه اول است و برادر طبقه دوم. عمو و خاله اينها طبقه سوم‌اند. «وَ يَحْتَمِلُ الْحَمْلُ عَلَی الْإِنْكَارِ» مي‌خواهد انکار کند، يعني با بودنِ پسر و دختر يا بودِ برادر و خواهر، مگر اينها ارث مي‌برند؟ «وَ بَعْضُ الصُّوَرِ يَحْتَمِلُ الْحَمْلَ عَلَى التَّقِيَّةِ»[10] چون اگر با بودِ پسر و دختر به آنها برسد مثلاً ممکن است فتواي بعضي‌ اين باشد، که تقيه است. پس اين «او» يا براي انکار است يعني با بودِ پسر و دختر مگر اينها ارث مي‌برند يا نه، اگر اين است تقيه است.

روايت پنجمي که مرحوم کليني از «أَبِي الْمَغْرَاءِ» ذکر کرده است که قبلاً درباره أبي المغراء بحث شد و مرسل هم هست «عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع» اين است که « قَالَ: إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ وَ تَرَكَ عَمَّتَهُ وَ خَالَتَهُ فَلِلْعَمَّةِ الثُّلُثَانِ وَ لِلْخَالَةِ الثُّلُثُ»[11] که سهم «من يتقرب بالأب و الأم» را مي‌برند. اين روايت را مرحوم شيخ طوسي به سند خاص خودش نقل کرد.

روايت ششم که مرحوم کليني از أَبِي أَيُّوبَ با سندي ديگر نقل کرد، از وجود مبارک امام صادق(سلام الله عليه) فرمود: «إِنَّ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع» اين است «أَنَّ الْعَمَّةَ بِمَنْزِلَةِ الْأَبِ» چون «من يتقرب» اين است «وَ الْخَالَةَ بِمَنْزِلَةِ الْأُمِّ وَ بِنْتَ الْأَخِ بِمَنْزِلَةِ الْأَخِ» و قاعده کلي اين است که «وَ كُلُّ ذِي رَحِمٍ (فَهُوَ) بِمَنْزِلَةِ الرَّحِمِ الَّذِي يُجَرُّ بِهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ وَارِثٌ أَقْرَبَ إِلَى الْمَيِّتِ مِنْهُ فَيَحْجُبَهُ»[12] اين يک اصل کلي است اما حالا آن حاجب کيست، آن را در موجبات ارث مشخص کرده‌اند.

روايت هفتم اين باب که مرحوم کليني نقل کرده است «عَنْ حَمَّادٍ أَبِي يُوسُفَ الْخَرَّازِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع» اين است که «كَانَ عَلِيٌّ ع يَجْعَلُ الْعَمَّةَ بِمَنْزِلَةِ الْأَبِ وَ الْخَالَةَ بِمَنْزِلَةِ الْأُمِّ وَ ابْنَ الْأَخِ بِمَنْزِلَةِ الْأَخِ» منتها آنها طبقه سوم‌اند، اينها طبقه دوم‌اند. بعضي ها در قرآن کريم از آنها نام برده نشده است، اينها نازل منزله «من يتقرب»اند. «قَالَ وَ كُلُّ ذِي رَحِمٍ لَمْ يُسْتَحَقَّ لَهُ فَرِيضَةٌ فَهُوَ عَلَى هَذَا النَّحْوِ» در قرآن کريم يک سلسله فرائضي مشخص شده است که آيه يازده و آيه دوازده و آيه 176 اين را گفته: فلان دختر چقدر، فلان پسر چقدر، مادر چقدر و ... اينها را گفته است اينها استحقاق فريضه دارند، براي اينها فرضي شده است، يعني نام اينها و سهم اينها مشخص شد. اگر وارثي سهم او مشخص نشده باشد سهم «من يتقرب» را مي‌برد. فرمود: «كُلُّ ذِي رَحِمٍ لَمْ يُسْتَحَقَّ لَهُ فَرِيضَةٌ» يک سهم خاصي براي او معين نشده است «فَهُوَ عَلَى هَذَا النَّحْوِ» به همين نحوي است که ما گفتيم که برادرزاده جاي برادر مي‌نشيند، خواهرزاده جاي خواهر مي‌نشيند. بعد فرمود: «وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ إِذَا كَانَ وَارِثٌ مِمَّنْ لَهُ فَرِيضَةٌ فَهُوَ أَحَقُّ بِالْمَالِ»[13] اگر قرآن کريم براي کسي سهم خاصي معين کرده است، براي بعضي ديگر سهمي معين نکرده است، معلوم مي‌شود اينکه سهم برای او معين شده است اين مقدم است، اين حاجب ديگري است، براي آن قسم اصلاً سهمي معين نکرده است فقط به استناد ﴿أُولُوا الأرْحَامِ﴾ بخواهيد سهم بدهيد، اينکه سهم براي او معين شده است حاجب است.

روايت هشتم اين باب که باز مرحوم کليني نقل کرده است «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي طَاهِرٍ» اين مکاتبه است «كَتَبْتُ إِلَيْهِ رَجُلٌ تَرَكَ عَمّاً وَ خَالًا فَأَجَابَ الثُّلُثَانِ لِلْعَمِّ وَ الثُّلُثُ لِلْخَالِ»[14] اين روايات فراوان است چه در طرف عمو چه در طرف عمه.

آخرين روايت که روايت نهم است مرحوم کليني از «مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ (سَلَمَةَ بْنِ مُحْرِزٍ) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع» نقل کرد اين است که «قَالَ: فِي عَمٍّ وَ عَمَّةٍ قَالَ لِلْعَمِّ الثُّلُثَانِ وَ لِلْعَمَّةِ الثُّلُثُ»[15] يک وقت است که برنامه داخلي تنظيم مي‌شود که اگر عمو و عمه بودند چگونه توزيع مي‌شود، نه اينها وارث باشند! وارث بودن اينها مسلّم است چگونه توزيع مي‌شود؟ يا اگر دايي و خاله بودند چگونه توزيع مي‌شود؟ آنجا دارد که اگر دايي و خاله بودند «علي السواء» توزيع مي‌شود اگر عمه و عمو بودند ﴿لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن‌﴾ توزيع مي‌شود، چون سهم «من يتقرب» را مي‌برند. آن سهم مادر را مي‌برد که تساوي دارد، اين سهم پدر را مي‌برد يا برادر را مي‌برد که تفاوت است.

باب سوم اين است که «بَابُ أَنَّ الْأَعْمَامَ وَ الْأَخْوَالَ وَ أَوْلَادَهُمْ يَرِثُونَ وَ يَمْنَعُونَ الْمَوَالِيَ». مستحضريد که در موجبات ارث و طبقات ارث، تقسيم اول اين بود که ارث يا با نسب است يا با سبب. نسب سه بخش داشت يا طولي محض بود يا عرضي محض بود يا تلفيقي از طولي و عرضي. پدر و مادر با فرزندان، طبقه اول‌اند که طولي هستند. أجداد و إخوه يکي طولي است يکي عرضي، يعني أجداد طولي‌اند و برادران عرضي‌اند، اين تلفيقي است. طبقه سوم که عموها و عمه، خاله‌ها و دايي باشند اينها عرضي‌اند، اينها را مشخص فرمود. حالا اين بحث در اين است که اگر سبب و نسب باهم جمع شد، يعني يکي از اين سه طبقه نسبي با سبب، سبب مثل زوجيت است، سبب چهار تا بود: زوجيت بود و ولاي عتق بود و ولاي ضامن جريره بود و امامت. اگر سبب با نسب جمع شد حکمش چيست؟ اين در باب بعدي است.

«و الحمد لله رب العالمين»


[2] . وسائل الشيعه، ج26، ص185.
[3] وسائل الشيعه، ج26، ص186.
[5] وسائل الشيعه، ج26، ص186.
[6] وسائل الشيعه، ج26، ص186و187.
[7] وسائل الشيعه، ج26، ص187.
[8] وسائل الشيعه، ج26، ص187.
[9] وسائل الشيعه، ج26، ص187و188.
[10] وسائل الشيعه، ج26، ص188.
[11] وسائل الشيعه، ج26، ص188.
[12] وسائل الشيعه، ج26، ص188.
[13] وسائل الشيعه، ج26، ص188و189.
[14] وسائل الشيعه، ج26، ص189.
[15] وسائل الشيعه، ج26، ص189.
logo