1403/10/27
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره توحید / بیان نکاتی پیرامون «بسم الله الرحمن الرحیم» / بررسی متعلق باء / دیدگاه آیت الله وحید خراسانی
موضوع: تفسیر سوره توحید / بیان نکاتی پیرامون «بسم الله الرحمن الرحیم» / بررسی متعلق باء / دیدگاه آیت الله وحید خراسانی
کلام در تعیین متعلق بسم در بسم الله الرحمن الرحیم است. بسم الله الرحمن الرحیم یک آیه قرآن کریم و جار و مجرور بسم بوده و جار و مجرور نیازمند متعلق است. در این رابطه وجوهی بیان شد که از جمله آن وجوه، اِبدأ یا اَبدأ یا اِبتدأ و اِقرأ یا اَقرأ و استعین میباشد. سخن بعضی از بزرگان در این زمینه مطرح شد و کلام به سخن آیت الله وحید (حفظه الله) رسید. ایشان هم متعلقها را بیان کردند و رسیدند به اینکه متعلق بسم الله الرحمن الرحیم، استعین باشد.
متعلق باء: استعین
بعضی گفتهاند اگر متعلق، استعین باشد، با حصری که در ایاک نستعین هست، منافات دارد؛ اما آیت الله وحید (حفظه الله) پاسخ دادند که منافات ندارد. چون ایاک نستعین یعنی فقط باید به خدای متعال استعانت جست، اما در اینجا به اسم الله استعانت جسته میشود.
ایشان در این مورد نقضاً هم پاسخ دادند و فرمودند استعینوا بالصبر و الصلات، خود قرآن کریم به کار برده، لذا استعین بسم الله الرحمن الرحیم هم مشکلی ندارد. از نظر حلی هم فرمودند اگر استعانت به اسم الله در قبال خدای متعال موضوعیت میداشت، با حصر در ایاک نستعین منافات پیدا میکرد، در حالیکه طولیت و به تعبیر ایشان طریقیت دارد، پس استعانت به اسم الله میشود استعانت به خدای متعال.
ایشان میفرمایند این وجه که استعین در تقدیر باشد، ثبوتاً مشکلی ندارد و اثباتاً هم برایش دلیل داریم و دلیلش روایتی است که مرحوم شیخ صدوق (اعلی الله مقامه) در کتاب توحید نقل کرده بودند و مرحوم صاحب وسائل هم آورده بودند.
روایت از محمد بن قاسم جرجانی استرآبادی بود که از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نقل شده و میفرمایند فقولوا عند افتتاح كل أمر صغير أو عظيم : بسم الله الرحمن الرحيم ، أي : أستعين على هذا الأمر بالله.[1] امری که میخواهم شروع کنم. استعانت میجویم به خدایی که عبادت سزاوار غیر او نیست. المغیث اذا استغیث، خدایی فریادرسی که هر گاه از او طلب فریاد شود. المجیب اذا دعی، خدایی که اجابت میکند، هر گاه فرا خوانده شود.
محمد بن قاسم جرجانی از مشایخ مرحوم شیخ صدوق (اعلی الله مقامه) است و ابن غضائری در مورد ایشان گفتند ضعیف کذاب، که ما سنداً در این مورد بحث کردیم.
از نظر دلالت نکتهای دارد و آن اینکه در آیه میخوانیم بسم الله الرحمن الرحیم، اما در روایت آمده استعین بالله یعنی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اسم الله را بالله فرمودند و آنچه محل کلام ما هست، اینکه متعلق، استعین است.
آیت الله وحید (حفظه الله) میفرمایند درست است که سند این روایت، همچنان که گفتیم، مشکل دارد، چون یوسف بن محمد بن زیاد و علی بن محمد بن سیار، از جهت حال، مجهول هستند؛ نه نصی بر وثاقتشان و نه حجتی بر ضعفشان است و طبعاً سند این روایت ضعیف خواهد بود و در همین سند، تفسیر امام حسن عسکری (علیه السلام) هم نقل شده و به خاطر همین جهت، ایشان فرمودند ما در حجیت تفسیر امام حسن عسکری (علیه السلام) روش وسط را قائل هستیم.
نظر اول: از یک کنار معتبر بوده و تفسیر برای روایات امام حسن عسکری (علیه السلام) است و اعتبار کلی را قائل شویم.
نظر دوم: ضعف کلی را قائل شویم.
نظر سوم: معامله سایر کتب را کرده و هر روایتی را ببینیم و در تفسیر منسوب، طبعاً باید مطالبی را که از نظر جهات علمی قوی است، استفاده کنیم.
ایشان میفرمایند این تفسیر مشتمل بر مطالب عالیهای است که از غیر مصدر وحی صادر نمیشود، آن هم در آن زمان، لذا حق در مسئله این است که در مطالبی که در تفسیر منسوب هست، به دقت نظر کنیم و آنهایی که از نظر جهات علمی قوی است، باید استفاده شود و در متن دقت کرد. البته این کار، کار یک شخص خبیر ماهر در روایات و معارف اهل بیت (علیهم السلام) است که بتواند این گونه تشخیص دهد.
جمع بین این روایت و روایتی را که ایشان در ابتدا میفرمایند، این گونه جمع کنیم. جمع ما این است که وجه اول بالنسبه به قرآن کریم، متعلق منحصر به اِبتدُأ باشد، یعنی در قرائت قرآن کریم که هر سورهای ابتدا میشود، باید به اسم خدای متعال ابتدا شود و در قرآن کریم متعلق، استعین نیست.
در اینجا خدای متعال میفرماید استعانت در خدای متعال محال است. یعنی بگوییم خدای متعال بخواهد استعانت کند و بگوید استعین بسم الله الرحمن الرحیم، خدای متعال استعانت نمیجوید به چیزی و استعانت در خدای متعال محال است. پس بالنسبه به قرآن کریم، منحصر به ابتدأ بوده و خدای متعال میفرماید من آغاز میکنم به اسم الله و اشکالی هم ندارد.
لذا ایشان میفرمایند استعانت در مورد خدای متعال محال است و در جمع بین دو روایت، وجه اول جمع این است که بالنسبه به قرآن کریم فقط بگوییم متعلق، ابتدأ است. اما در غیر قرآن کریم، در همه امور صغیر و عظیم، هم ابتدا و هم استعانت به اسم خدای متعال بوده و هر دو تمام است. یعنی در غیر قرآن کریم میشود برای انسانها. یعنی هم باید ابتدای گفتار و هم اول رفتار، اسم خدای متعال باشد. هم باید استعانت و مدد باشد و سبب مدد هم اسم خدای متعال باشد، لذا این مطلب عقلاً تمام بوده و نقلاً هم مشکلی ندارد.
ایشان میفرمایند اینکه هم ابتدا و هم استعانت باید به اسم خدای متعال باشد، باید ببینیم که هر امری ابتدأ فقولوا عند افتتاح كل أمر صغير أو عظيم : بسم الله الرحمن الرحيم ، أي : أستعين على هذا الأمر بالله.[2] (صغیر یا عظیم). گفته افتتاح کل امر، هیچ استثنائی ندارد و تحققش دائر مدار 2 رکن است:
رکن اول: مقتضی، تام باشد.
رکن دوم: مانع، مفقود باشد.
ایشان میفرمایند اعجاز این دین و مذهب و برهان عظیم، دستورات است. البته کسی که گرفتار وهم و هوا نباشد و این دو حجاب از او رفع شود و از یک ابتدای امر به اسم خدای متعال ایمان میآورد، قطعاً آورنده این دستور، پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، منتها به شرط فهم، اما قل الفهم.
ایشان میفرمایند این آیه 2 کار برای ما انجام میدهد:
1- مقتضی را تام الاقتضا میکند.
2- مانع را زائل میکند.
ایشان میفرمایند اگر هر عاقلی بسنجد، بدون تأمل ادراک میکند که هر چه هست، هیچ و نمایش است، اما لباً هیچ است. ﴿هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا﴾[3] ، ما 100 سال قبل چه بودیم؟ بعد چه شدیم؟ استثنا ندارد. انا خلقنا الانسان، مبدأ چه بوده؟ من نطفه. در اینجا غوغایی است. لام امر است، انتخاب خدای متعال در مقام بیان و هر کس اینها را نبیند، کور است و اگر ببیند، همه چیز را میبیند. ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ﴾[4] ، ﴿خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ﴾[5] ، ﴿يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ﴾.[6]
آیا قبلاً خبر داشتیم که کلمه فقه با حرف ق نوشته میشود یا با حرف غ؟ گاهی با یک چُرت کوتاه همه چیز به هم میریزد. پس روشن شد که ابتدا و الان هیچ و بعد هم هیچ و همه هیچ است، چون همه همین هستند و این است صبوح قدوس. پس مقتضی فقط به اسم خدای متعال است. یعنی استعانت به غیر خدای متعال و غیر اسم خدای متعال معنایی ندارد. چون غیر خدای متعال اصلاً چیزی نیست. البته منظور، حرف سوفسطائیان نیست، بلکه یعنی چیزی که در قبال خدای متعال پوچ است و چیزی تلقی نمیشود.
مانع چیزی است که شیطان گفت به عزت تو قسم، ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾ ﴿إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[7] . مانع یعنی آنچه که مقتضی را تام الاقتضا میکند، استعانت به خدای متعال است و آنچه که در دهان آن مانع میزند، استعانت به اسم الله است. مانع یعنی اغوای شیطان، که او نگذارد. ولی ما استعانت میجوییم به اسم الله. ایشان وعده میدهند که روایاتی که مستند و تمامیت این اقتضا و زوال مانع هم به اسم خدای متعال است، بعداً اشاره میکنیم.
در ادامه ایشان میفرمایند بالنسبه به مرحله اقتضا، 2 آیه در قرآن کریم است که این آیات بحث مفصلی دارند و کسانی که اهل نظر هستند، باید به خصوصیات آیه دقت کنند. یک آیه در سوره مبارکه حج و یک آیه در سوره مبارکه عنکبوت است. مخاطب آیه موجود در سوره مبارکه حج، ناس است. ﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ﴾[8] . ناس یعنی من یطلق علیه عنوان الناس. استماع کنید که این بیان خدای متعال است که همه باید استماع کنند. ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ﴾[9] . کسانی را که از غیر خدای متعال میخوانید، نمیتوانند یک پشه را بیافرینند. در اینجا ایشان میفرمایند تدعون من دون الله دارد و تعبدون نیست و یکی از مصادیق تدعون، میشود عبادت. من دون الله یعنی از خدای متعال بگذر؛ بدون استثنا هیچ کس لن یخلقوا ذبابا. لن، نفی ابد بوده و لو اجتمعوا له، یعنی اگر من دون الله تمام قدرتشان را در خودشان جمع کنند، نمیتوانند یک مگس یا پشه را بیافرینند. من دون الله یعنی قدرت بر خلق این موجود ندارد. پس مقتضی در ناحیه انسان از نظر اینکه خودش بخواهد کارها را انجام دهد و استعانت به خدای متعال نجوید، ناتوان بوده و اقتضا در ناحیه انسانها ناتمام است.
آیت الله وحید (حفظه الله) میفرمایند ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدرِهِ﴾[10] ، قرآن کریم و محکمترین دلیلی که مغز هر حکیمی که به حکمت رسیده باشد، این است که میبیند که در این کلمات چه نظمی وجود دارد و علت میآورد که ان الله قوی عزیز. اگر قوت و عزت را از همه گرفت و چیزی باقی نگذاشت، دلیل میآورد که هر عقلی سرسپرده این دلیل است. علت را ذکر کرد، پس یکی است که او قوی و عزیز است و هر چه غیر خدای متعال است، ذلت است و در من دون الله به جز ضعف و ذلت نیست، پس قدرت و عزت منحصر در خدای متعال است و ما هم که باید استعانت بجوییم، استعانتمان منحصر در خدای متعال میشود.
قرآن کریم زنجیرهای است که همه آن به هم مرتبط است. در جایی میفرماید ﴿أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً﴾[11] ، در این آیه، قدرت بدون تصدیر به فاء است. در جای دیگر میفرماید فان العزه للله جمیعا، در این آیه، مصدر به فاء کرده و در هر دو جا، کلمه جمیعا استعمال شده است.
در سوره مبارکه عنکبوت میفرماید ﴿مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا﴾[12] ، مثل آیه فوق که در مورد ذباب بود و یک مثل هم در مورد عنکبوت است. شاهد آیه این است که مِنْ دُونِ اللَّهِ آورده، که اگر من دون الله و اتخاذ آن باشد، مثل کمثل العنکبوت است که تارهایی میتند و این تارها چقدر سست است و اشاره به این دارد که اتخاذ من دون الله که یکی از مصادیقش استعانت به دون الله است، کار درستی نیست. پس باز مقتضی برای استعانت به غیر الله وجود ندارد.
بنابراین ربط 2 آیه به هم این است که ذباب، که انسان در مقابل او اینقدر ذلیل است و ذلیلتر از آن، قدرتی است که مگس یا پشه خونش را میگیرد و او قدرت پس گرفتن آن را ندارد. اما همین ذباب اسیر تار عنکبوت است، و لو کانوا یعلمون. ضعف مقتضی اینگونه است و اصلاً قوت، عزت، قدرت، علم و حکمتی نماند و به تعبیر ایشان لاشیء محض خواهد بود.
ایشان تعبیر میکنند که منصور دوانیقی از امام جعفر صادق (علیه السلام) سؤالی کرد. منصور به ظاهر دایره قدرت و جباریتی داشت و وقتی مجلس برقرار شد، یک مگس روی دستش نشست و منصور آن را پس زد و دوباره روی صورتش نشست. او از امام (علیه السلام) سؤال کرد که خدای متعال این مگس را برای چه خلق کرده و فایده خلق او چیست؟ امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند آن را خلق کرد تا جباران عالم را با آن ذلیل کند و قدرت و عزت خدای متعال اینگونه است و قدرت و عزت ظاهری سلاطین هم آنگونه، که یک مگس آنها را عاجز میکند. پس در هر کاری ابتدا و استعانت از صغیر و کبیر، بسم الله الرحمن الرحیم است.