« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1404/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / طلب و اراده / نشو الاراده عن مصلحه فی نفسها از دیدگاه شهید صدر

 

موضوع: مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / طلب و اراده / نشو الاراده عن مصلحه فی نفسها از دیدگاه شهید صدر

در پایان بحث دلالت ماده امر، نشو الاراده فی مصلحة فی نفسها که یعنی منشأ اراده بخاطر مصلحتی در نفسش است. تقریب متن و اشکال محقق عراقی بیان شد و نظریه تحقیق شهید صدر را شروع کردیم؛ در اینجا سه بخش بیان کردند و دو قسم را بیان کردیم.

بیان شیخ عبد الکریم حائری

و قد يكون تحقق تلك الصفات في النّفس لا من جهة متعلقاتها بل توجد النّفس تلك الصفات من جهة مصلحة في نفسها كما نشاهد ذلك وجداناً في الإرادة التكوينية قد توجدها النّفس لمنفعة فيها مع القطع بعدم منفعة في متعلقها و يترتب عليها الأثر مثال ذلك ان إتمام الصلاة من المسافر يتوقف على قصد الإقامة عشرة أيام في بلد من دون مدخلية لبقائه في ذلك البلد بذلك المقدار وجوداً و عدماً و لذا لو بقي في بلد بالمقدار المذكور من دون القصد لا يتم.[1]

و كذا لو لم يبق بذلك‌ المقدار و لكن قصد من أول الأمر بقائه بذلك المقدار يتم و مع ذلك يتمشى قصد البقاء من المكلف مع علمه بان ما هو المقصود ليس منشأ للأثر المهم و انما يترتب الأثر على نفس القصد و منع تمشي القصد منه مع هذا الحال خلاف ما نشاهد من الوجدان كما هو واضح فتعين ان الإرادة قد توجدها النّفس لمنفعة فيها لا في المراد فإذا صح ذلك في الإرادة التكوينية صح في التشريعية أيضاً لأنها ليست بأزيد مئونة منها و كذا الحال في باقي الصفات من قبيل التمني و الترجي إذا عرفت هذا فنقول ان المتكلم بالألفاظ الدالة على الصفات المخصوصة الموجودة في النّفس لو تكلم بها و لم تكن مقارنة مع وجود تلك الصفات أصلا نلتزم بعدم كونها مستعملة في معانيها و اما ان كانت مقارنة مع وجود تلك الصفات فهذا استعمال في معانيها و ان لم يكن تحقق تلك الصفات بواسطة تحقق المبدأ في متعلقاتها فتأمل جيداً.

اصل این بحث را شیخ عبد الکریم در درر مطرح کردند: گاهی اراده بخاطر مصلحت در خودش شکل می‌گیرد.

مثال ایشان: فردی در ماه مبارک به مکانی رفته و در آن مکان مسافر محسوب شود و برای روزه گرفتن باید قصد ده روز داشته باشد و ممکن است این فرد هیچ داعی بر اقامت ده روز نداشته باشد و تمایل داشته باشد که به اطراف آن مکان برود اما با توجه به اینکه به او اینگونه گفته شده باید قصد ده روز کند و این اراده او تا وقتی نماز چهاررکعتی می‌خواند باید باقی باشد قصد اقامه ده روز کرده است در این فرض قصد ده روز شکل گرفته و هیچ مصلحتی در واقع نیست و فرد می‌داند پس از خواندن نماز چهاررکعتی از اقامت منصرف شود روزه‌اش درست است.

اشکال شهید صدر

شکل‌گیری اراده بخاطر مصلحت در نفسش ممکن نیست؛ در مثال فوق هم اگر انسان بداند روزه‌اش متوقف بر واقع اقامه ده روز نیست بلکه متوقف بر قصد اقامت تا اقامه یک نماز چهار رکعتی است و این قصد اقامت لقلقه زبان است و فری ندارد به معنای شوق اقامه ده روز و یا عزم بر اقامت ده روز است و یا اطمینان ده روز اقامت است.

اگر فرد بگوید قصد اقامت دارم و قصد واقعی نداشته باشد لقلقه زبان است و آنچه قصد اقامه است، قصد اقامه خارجی شرط نیست و سه نوع تصور می‌شود:

نوع اول بیان شد که غرض مسافر به صوم اقل از ده روز تعلق گرفته و بیان شده است.

نوع دوم قصد: مراد از قصد اقامه دهد روز بناء نفسانی و التزام به اقامه است. این در صورتی است که کراهت به اقامه ده روز داشته باشد.

برخی گفته‌اند اشکال قبل وارد نمی‌شود؛ چون او بر افعال نفسش مسلط است.

اشکال شهید صدر بر قسم دوم

چه چیزی داعی او بر این بناء بوده؟ تصحیح صوم، و او می‌داند داعی وی در مقام عمل زائل می‌شود و پس از اینکه بناء نفسانی بر اقامت از او حادث شد بناء جدی از او شکل نخواهد گرفت باز هم لقلقه زبان است چون بناء گذاری در آینده زمانی محقق می‌شود که داعی آن کار را داشته باشد الا اینکه بداء برای او حاصل شود.

اگر بداند عملاً از این بناء بازمی‌گردد پس از اول بناء اقامه ده روز شکل نگرفته است.

نوع سوم: مراد از قصد اقامه این باشد که ده روز در این مکان بماند و مراد از اراده علم یا اطمینان به اقامت در مکان است.

این قصد صحیحی است که باعث تکمیل نماز و روزه می‌شود و اینجا اشکال نشو الاراده وارد نمی‌شود ولی اشکالی دیگر وارد می‌شود: این علم و اطمینان به بقاء شکل نمی‌گیرد مگر اینکه بناء جدی بر اقامت داشته باشد ولی اگر بناء جدی نداشته باشد از کجا می‌خواهد بفهمد ده روز خواهد ماند؟

استاد: اگر بناء جدی هم داشته باشد علم و یا اطمینان نفسانی هم گاهی نیست چون علل دیگری هم دخیل در بقاء است.

وقتی رغبتی در اقامه ندارد با قطع نظر از تصحیح عبادت، اصلاً قصد اقامه در او نیست:

چون شاید بخاطر اینکه قصد به معنای شوق حاصل نمی‌شود.

شاید از اقامه‌اش عدول می‌کند.

پس علم به بقاء برای او حاصل نمی‌شود پس باید اقامه خودش دارای مصلحت باشد تا قصد برای او حاصل شود.

مثال دیگری در مقام

کسی که قبل از وقت وضو بگیرد برای نمازی که پس از وقت است.

بر فرضی که وضو استحباب نفسی نداشته باشد..

صحت وضو مشروط به این است که مغیا به یک غایتی شود: مثلاً نیت قرائت قرآن، این وضو درست است چون غایتش صحیح است. و اینجا هم اشکال می‌شود. آنچه که صحت وضو متوقف بر آن بوده قصد قرائت بوده است و داعی حقیقی به قرائت قرآن نداشته. و داعی واقعی قرائت قرآن نبوده بلکه صحت وضو بوده است.

قصد تلاوت غرض از وضو بوده و ملاک در قصد است و داعی حقیقتاً به تلاوت قرآن نبوده است. اصل این مبنا اشتباه است. اگر وضو باید صحیح باشد نیاز به این است که:

1. این وضو مطلوب مولا باشد.

2. به داعی حسنه و قربیه اتیان شود.

وضو استحباب نفسی دارد، پس مطلوب مولاست؛ و مورد دوم هم حسن داعی است. قصد نماز در وقت خودش داعی قربی و حسن است، چرا که مظهری از مظاهر اخلاص و عبودیت است و نیاز به قصد امر فعلی نیست (قبل از وقت) و می‌تواند قصدش قربی باشد.

مثال سوم

اراده کرده با حوض مسجد وضو بگیرد و وقف آب وضو برای کسی است که نیت کرده در همین مسجد وضو بگیرد.

اگر غرضی برای نماز مسجد مورد وضو ندارد ولی می‌خواهد وضو بگیرد و صحیح باشد در این حال غرضش از خواندن نماز صحت همین وضو است.

ومنها ـ ما إذا أراد الوضوء بماء فی حوض المسجد مثلاً وکان الوقف لمن ینوی الصلاة فی ذلک المسجد، فانه إذا لم یکن له غرض فی الصلاة فی ذلک المسجد ولکن کان یرید الوضوء بذلک الماء وضوء صحیحا فسوف یکون غرضه فی نفس قصد الصلاة فی المسجد بهذا الوضوء ولو حصل له بعد ذلک البداء ولم یصل فی المسجد. فانه سوف یعلم مسبقا بأن غرضه فی نفس قصد الصلاة فی المسجد وان قصده هذا سوف یزول بمجرد تمامیة الوضوء.[2]


logo