1404/02/09
بسم الله الرحمن الرحیم
مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / طلب و اراده / اشکالات قول به جبر در مسأله عقاب
موضوع: مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / طلب و اراده / اشکالات قول به جبر در مسأله عقاب
کلام ما به بحثی کلامی منتهی شد که بزرگان در علم اصول آن را بحث کردهاند. جبر و آن اقوالی که به جبر بازگردد توالی فاسدی دارد از جمله مسأله عقاب. امروز کلام در توجیه دوم این تالی فاسد است.
حسن بصری و پیروان او قائلند اگر عقاب بر امر غیر اختیاری قبیح باشد، عقاب بر فعل عبد نیست که اشکال شما وارد باشد، بلکه عقاب بر کسب است و کسب امری غیر اختیاری نیست. در آیات قرآن جزاء بر کسب، حمل شده است و هر کسی در گرو آنچه کسب کرده است و عقاب بر کسب بودن اشکال ندارد.
پاسخ
آیت الله خویی: این پاسخ شما صحیح نیست، چون اولاً کسب یعنی عنوانی که از فعل انتزاع میشود؛ پس عقاب بر کسب یعنی عقاب بر فعل، فعاد المحذور. آیاتی که عذاب و ثواب را بر کسب بار کرده است مرادشان از کسب همان عمل انسان است و آیاتی هم که به ثواب و عقاب اشاره دارند، انها را بر عمل حمل کردهاند. کسب هم عنوان انتزاعی از فعل و عمل است و محذور کسب به فعل بازمیگردد.
ثانیاً بر فرض کسب را منتزع از عمل ندانیم، خود کسب به اختیار عبد است یا خیر؟ اگر کسب به اختیار عبد باشد، پس قول به جبر باطل میشود. اگر صدور کسب، جبری باشد، باز هم عقاب بر کسب غیر اختیاری است و اشکال باقی است.
توجیه سوم که به مناسبت کلام آخوند متعرض شدیم و خلاصه آن این است که عقاب تابع کفر و عصیان است که این دو از اختیار عبد صادر شدهاند. پس عقاب بر امر غیر اختیاری نشد. کفر و عصیان چرا؟ بخاطر شقاوت ذاتی، از شقاوت ذاتی جز اراده و اختیار کفر و عصیان سر نمیزند و سپس عقاب بر آن رخ میدهد و قلم که به اینجا برسید سر بشکست.
پاسخ: شقاوت ذاتی از کجا؟ آقای آخوند فرمودند لایعلل. ادعای اول مرحوم آخوند این است عقاب لازمه عصیان است پس عقاب بر امر غیر اختیاری نیست. بله عقاب از تبعات عصیان است ولی لازمه لاینفک عصیان نیست، بلکه موجب استحقاق عقاب است به قرینه عفو و شفاعت از گناه و عقاب.
بنده عرض میکنم پاسخ مرحوم آخوند این نیست که مانع وجود دارد و یا نه و اشکال مرحوم آخوند باقی است. بله ما نسبت به آن شقاوت ذاتی اشکال میکنیم که الذاتی لایعلل؛ پس چه اختیاری است که از دست خارج است و شقاوت ذاتی و اختیار یک بام و دو هواست.
ادعای دوم آخوند: عصیان ناشی از شقاوت ذاتیه شقی است. آیت الله خویی میفرمایند این ادعا هم باطل است؛ چون اینکه میگویید عصیان ناشی از شقاوت ذاتی است. ذاتی اگر مرادتان جنس و فصل است که ما قبول نداریم سعادت و شقاوت برای سعید و شقی جنس و فصل باشد، اگر اینطور باشد باید حقیقت این دو، دو تا باشد؛ حال آنکه هر دو انسان هستند.
اگر مرادتان از ذاتی، ذاتی باب برهان است و بازگشت به علت تامه میکند و ذات شقی را علت تامه بدانید، باز هم این دارای اشکال است؛ چون اختیار معنا پیدا نمیکند. اینکه فرمودید اختیار کفر و عصیان به شقاوت ذاتی و طاعت ایمان به سعادت ذاتی باز میگردد، طلب توفیق و دعا دیگر معنایی ندارد. چون ذاتی قابل تغییر نیست و روایات السعید سعید فی بطن امه در محلش بحث شده که این روایات به معنای مقتضی است.
در ادامه آیت الله خویی وارد مسأله تفویض و امر بین الامرین میشوند و شهید صدر هم مفصلاً آن را بحث میکنند و چون مسأله کلامی است ما به آن نمیپردازیم.