« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1404/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / طلب و اراده / اشکالات قول به جبر

 

موضوع: مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / طلب و اراده / اشکالات قول به جبر

در ادامه بحث‌های گذشته مسأله‌ای کلامی مطرح شده که بزرگان ما متعرض آن شدند و آن مسأله عقاب است.

اشکالات قول به جبر؛ مسأله عقاب

بنابر مذهب جبریه در ناحیه عقاب مشکل پیش می‌آید (اعم از فلاسفه و اشاعره). طبق مسلک آنها یعنی عقاب بر امر جبری و غیراختیاری بار می‌شود ولی عقل مستقل حکم می‌کند این عقاب قبیح است و این تالی فاسد مسلک جبریه است و این چنین عقابی بر خداوند متعال قبیح است. لذا عاصی مستحق ذم و عقاب نیست و مطیع مستحق مدح و ثواب نیست و عقل مستقل قبیح می‌داند که آدم مجبور ثواب و عقاب شود.

لازمه‌اش هم این است که ارسال رسل و انزال کتب هم لغو خواهد بود. چون هر چه خداوند به وجودش تعلق گرفته موجود و هر آنچه نگرفته است امتناع پیدا می‌کند، پس فایده ارسال رسل چه بوده است؟ خدا جبراً هر کار بخواهد انجام می‌دهد، پس عبد کاره‌ای نیست.

این اشکال تا به حال پاسخ صحیحی دریافت نکرده است و برخی از این پاسخ‌ها را اشاره خواهیم کرد.

پاسخ اول؛ مراد از حسن و قبح

ما حسن و قبح را در رفتار و افعال خدا قبول نداریم و الحسن، ما حسّنه الشارع و القبیح، ما قبّحه الشارع؛ لذا اگر خدای متعال یکی از انبیائش را در آتش جهنم بیفکند از او قبیح صادر نشده است و اگر اشقی الاشقیاء را در بهشت وارد کند، قبیح نیست و لو معصیت از او بدون اختیار صادر شده باشد، باز هم فعل خدا قبح‌پذیر نیست. قائلان به جبر دو دلیل دارند:

دلیل اول: ظلم در مورد افعال خداوند متعال تصور ندارد، چون ظلم تصرف در ملک غیر، بغیر اذنه است و عالم همه ملک خداست؛ پس خدای متعال اگر عبد را بخاطر فعل غیر اختیاری عقاب کند، تصرف در ملک خودش است و قبیح نیست.

پاسخ دلیل اول: ظلم به معنای اعوجاج و کجی است و در مقابل عدل است. آیا صدق ظلم و عدل متوقف بر تصرف در ملک غیر است؟ خیر؛ بلکه اگر کسی در جان خود کوتاهی کرد، می‌گوییم ظلم نفسه و اگر مولا بنده‌اش را بخاطر فعل غیر اختیاری عقاب کند، ظلم صادق است و عقلا قبیح است.

دلیل دوم: خداوند متعال حاکم علی الاطلاق است و ما نباید در ناحیه فعل خدا، اظهار نظر کنیم و ما را نشاید.

پاسخ دلیل دوم: این سخن خلط بین عقل عملی و نظری است؛ بله به حکم عقل عملی کسی نمی‌تواند بر خداوند متعال حکم کند، چون بازگشت حکم عقل عملی به تعیین وظیفه برای خداست اما در عقل نظری، اصل وجود واجب، علم واجب و صفات واجب را درک می‌کند و حتی مستحیل بودن صدور ظلم از او را نیز درک می‌کند که قبیح است و با عدل او منافات دارد. همچنین صدور ظلم ناشی از جهل و عجز و تشفی خاطر است که هر سه از ناحیه خداوند متعال محال است.

پس اگر عقاب خداوند بر امر جبری قبیح است و ارسال رسل و انزال کتب لغو است و جبر منجر به دو شیء قبیح می‌شود که ادله جبریه را پاسخ دادیم.

اصلاً اگر ما حسن و قبح عقلی را انکار کنیم دین منهدم می‌شود و اثبات نبوت منسد می‌شود؛ چون می‌گوییم اگر خداوند به غیر پیامبر معجزه بدهد قبیح است؛ اما اگر حسن و قبح را انکار کردیم، خداوند به غاصب هم می‌تواند معجزه بدهد، لذا باب اثبات نبوت منسد می‌شود.

عادت خداوند متعال جاری بر این است که معجزه به دست انبیاء جاری شود. این عادت بوسیله حسن و قبح احراز می‌شود و اگر این عادت نبود حسن و قبح تکذیب می‌شود، عادت با تکرار حاصل می‌شود و اگر اولین مدعی نبوت کاذب بوده باشد، عادتی شکل نگرفته است . در مورد او چطور این مطلب اثبات می‌شود؟ بر فرض، عادت خدا بر این باشد که معجزه به دست صادق باشد، حال اگر این عادت تغییر کرد، ایرادی ندارد؛ چون حسن و قبح عقلی را منکر شدیم.

پس اشکال اول که عقاب بود و لغویت ارسال رسل هم تبیین شد که محال است و ما حسن و قبح در مورد افعال خدا را قبول داریم.

logo