« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1404/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / بررسی قاعده الشیء ما لم یجب لم یوجد / نقد قاعده / اثبات نظریه بینونت خالق و مخلوق

 

موضوع: مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / بررسی قاعده الشیء ما لم یجب لم یوجد / نقد قاعده / اثبات نظریه بینونت خالق و مخلوق

کلام ما در بررسی قاعده الشیء ما لم یجب لم یوجد بود و بیان شد که یکی از مشکلاتی که این قاعده دارد مسأله جبر است. مشکل دوم این قاعده سنخیت میان خلق و خالق است؛ چون خداوند متعال علیتی دارد که از صمیم ذات او مخلوق را بوجود می‌آورد و چون علت تامه از ازل وجود دارد، مخلوقات هم باید قدیم زمانی باشند چون علیت از قدیم وجود داشته است و قدرت خداوند هم (خلقت) صفت ذاتی است. اشکال دیگر این است که طبق قاعده علیت اختیار حذف می‌شود و باید قائل به سنخیت خالق و مخلوق شویم.

علامه در نهایة می‌فرمایند: و من الواجب أن تکون بین المعلول وعلّته سنخیةٌ ذاتیةٌ هی المخصِّصة لصدوره عنها، وإلاّ کان کلُّ شیء علّةً لکلُّ شیء وکلُ شیء معلولا لکلِّ شیء.[1]

باید بین معلول و علت سنخیت ذاتی باشد چون معلول از ذات علت تراوش می‌کند و معلول وجود نازله علت است، پس باید بین علت و معلول و خدای متعال و خلق سنخیت وجود داشته باشد. و این سنخیت مخصص صدور معلول از علت است. پس طبق قاعده ضرورت علّی سنخیت بین خالق و خلق وجود دارد.

آیت الله سیدان در کتاب توحید از صفحه 55 به بعد سه مسلک را بررسی کردند:

1. مسلک بینونت

2. مسلک سنخیت

3. مسلک عینیت

این سه نظریه مهم در رابطه خالق و مخلوق است. عینیت که مسأله واضحی است که باطل است و سنخیت هم اشکال دارد و قول حق نظریه بینونت است. نظریه بینونت که اثبات شود آن دو نظریه به حاشیه می‌روند.

نظریه بینونت

افتراق و جدایی دو شیء از یکدیگر بینونت است و بر اساس این نظریه جدایی و افتراق کامل بین دو شیء است و بینونت بین خدا و مخلوقات حقیقی است و بینونت زمانی و مکانی و عزلی نیست که خدا با خلقش فقط از جهت زمان و مکان جدایی دارد بلکه بینونت وصفی است و عزلی زمانی و مکانی نیست، یعنی ذات خدای متعال و حقیقت خدای متعال با ذات و حقیقت مخلوقات از تمام جهات جدایی و بینونت دارد و هیچ وجه مشترکی میان ذات خدای متعال و مخلوقات وجود ندارد و نظریه بینونت اگر اثبات شد، نظریه سنخیت و عینیت اثبات نمی‌شوند و بلکه دفع می‌شوند.

دلیل عقلی نظریه بینونت

عقلا قائلند که حقیقت و وجود خدای متعال واجب الوجود است و حقیقت وجود مخلوق ممکن است و چیزی که به تمام معنای کلمه ممکن است چطور می‌تواند با حقیقتی که واجب الوجود است سنخیت و یا عینیت داشته باشد و حقیقت وجود واجب متصف به واجب و ممکن متصف به ممکن می‌شود و وجوب و امکان بینونت دارند، اگر بینونت نداشته باشند یا باید واجب ممکن باشد و یا ممکن در عین ممکن بودنش واجب باشد و این محال است لذا حقیقت وجود واجب با حقیقت وجود ممکن یک حقیقت نیستند. ادله نقلی هم در این زمینه بسیار فراوان است.

﴿لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ﴾؛[2] اگر سنخیت یا عینیت باشد، این جمله معنا ندارد بلکه مثله و یا عینه شیء.

﴿سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یشْرِکونَ﴾؛[3] خدای متعال خودش را از هر شریکی منزه کرده است و یکی از واضح‌ترین مصادیق شریک داشتن اعتقاد به اشتراک خدا و خلق در حقیقت وجود است و سنخ هم هستند. پس خدای متعال در ذاتش با مخلوقات در فرض سنخیت اشتراک پیدا می‌کند و حقیقت توحید انکار خواهد شد.

﴿وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کلٌّ لَهُ قَانِتُونَ﴾.[4]

و آیات دیگر از جمله ﴿لم یلد و لم یولد﴾[5] که می‌فرماید خداوند متعال نه می‌زاید و نه زاییده شده پس هیچ سنخیت و عینیتی بین خالق و مخلوق نیست و هیچ چیزی از مخلوق و خالق در یکدیگر نیست.

روایات مسأله

الذی بان من الخلق فلا شیء کمثله.[6]

حضرت امیر اینطور خدا را توصیف می‌کنند. و یا در روایتی امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: خلق الله حجاب بینه و بینهم،[7] اینکه خداوند خلق را خلق وایجاد کرده حجابی بین خدا و خلق است و مباینت خدا از مخلوقات حقیقی است و می‌فرمایند: ومباینته إیاهم مفارقته إنیتهم.[8] حضرت در این حدیث به مباینت و مفارقت تاکید دارند.

هر چه در خلق باشد در خالق نیست و بنابر مسلک سنخیت و عینیت وجود دارد.

فکل ما فی الخلق لا یوجد فی خالقه، وکل ما یمکن فیه یمتنع من صانعه.[9]

اصلاً نمی‌شود آنچه در مخلوق است در خالق باشد چون ذات‌های این دو متفاوت است.

حضرت امیر در روایتی می‌فرمایند: الذی لا من شیء کان ، ولا من شیء خلق ما کان قدرته بان بها من الأشیاء، وبانت الأشیاء منه.[10]

خدایی که نه از چیزی وجود یافته و نه آنچه را که خلق کرده از چیزی آفریده، هم او بر اساس قدرت از اشیاء جدا شده و اشیاء هم از او جدا هستند و خدا از چیزی به وجود نیامده و چیزی هم از او بوجود نیامده و از قدرتش از هیچ نمونه قبلی آفریده است (لامن شیء). حضرت هم می‌فرمایند: حد الأشیاء کل‌ها عند خلقه إیاها إبانة لها من شبهه وإبانة له من شبهها[11] ، خداوند متعال همه اشیاء را حد زده است تا اشیاء از شباهت به خدا جدا شوند و او هم متمایز بشود از شباهت به مخلوقات. پس بینونت است.

در حدیثی دیگر وارد شده است که: لأنه خلاف خلقه ، فلا شبه له من المخلوقین.[12]

امام صادق علیه السلام: من شبه الله بخلقه فهو مشرک، إن الله تبارک وتعالی لا یشبه شیئا ولا یشبهه شیء وکل ما وقع فی الوهم فهو بخلافه.[13]

و روایات دیگر که تصریح می‌کنند که هرچه در وجود مخلوق باشد در ناحیه خالق ممتنع است. تعبیر مباینت را حضرت رضا از حضرت امیر نقل می‌کنند: الحمد لله الذی لا من شیء کان، ولا من شیء کون ما قد کان، مستشهد بحدوث الأشیاء علی أزلیته وبما وسمها به من العجز علی قدرته، وبما اضطرها إلیه من الفناء علی دوامه، لم یخل منه مکان فیدرک بأینیة، ولا له شبه مثال فیوصف بکیفیة ولم یغب عن علمه شیء فیعلم بحیثیة مبائن لجمیع ما أحدث فی الصفات.[14]

و روایات دیگر که در کتاب التوحید وجود دارد.

دعای صباح: وَتَنَزَّهَ عَنْ مُجانَسَةِ مَخْلُوقاتِهِ.[15]

و یا در تعبیر حضرت رضا آمده است: وکنهه تفریق بینه وبین خلقه.[16]

فالحجاب بینه وبین خلقه لامتناعه مما یمکن فی ذواتهم ولا مکان ذواتهم مما یمتنع منه ذاته، ولافتراق الصانع والمصنوع والرب والمربوب، والحاد والمحدود.[17]

نامه امام رضا به فتح بن یزید جرجانی و تعبیر فوق در نوشته حضرت است که: هر چه در ذوات خلق ممکن باشد در ناحیه خداوند متعال ممتنع است این اشاره به برخی آیات و روایاتی که عدم سنخیت و عینیت را رد می‌کند و بینونت را اثبات می‌کند.


logo