« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1403/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / طلب و اراده

 

موضوع: مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / طلب و اراده

یکی از جهاتی مرحوم آخوند بیان می‌کنند جهت رابعه بحث است که دارای پنج نکته است و نکته اول را ما با بیان مقدمه‌ای عرض می‌کنیم:

حمل از جهتی بر دو قسم است؛ حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی

حمل اولی ذاتی اتحاد مفهومی و مصداقی موضوع و محمول است مثل انسان حیوان ناطق اما حمل شایع مفهوم دوتاست ولی مصداق یکی است مثل زید قائم.

مقدمه دوم: طلب از حیثی دو مرتبه دارد؛ گاهی طلب در نفس است و اظهار نشده است و این طلب حقیقی است، گاهی خواسته نفسانی اظهار می‌شود به لفظ و کتابت که به آن طلب انشائی گفته می‌شود.

حال امر که به معنای طلب است طلب حقیقی و یا انشائی مراد است؟ ما به طلب انشائی امر میگوییم، وقتی خواسته را اظهار نکنیم نمی‌گوییم پدر امر کرد و وقتی میگوییم امر کرد که خواسته را با قول و کتابت و یا اشاره ابراز کند.

اگر شما بگویید برای مطلق طلب وضع شده است (انشائی و حقیقی) میگوییم لااقل ماده امر انصراف به طلب انشائی دارد. چنانکه در کلمه طلب هم اینطور است و طلب اعم است و انصراف و ظهور در طلب انشائی دارد.

مرحوم آخوند سپس می‌فرمایند: کلمه دیگری با طلب هم معناست ولی انصراف به انشائی ندارد، کلمه اراده انصراف به اراده حقیقی دارد و اگر بگوییم فلان شیء اراده شده یعنی در نفس اراده کرده ولی بوسیله مظهری ابراز نشده است.

البته چون انصراف در طلب و اراده متفاوت است برخی متخیل شده‌اند معنای این دو متفاوت است و فقط منصرف الیه آن‌ها متفاوت است.

اگر مصداق طلب حقیقی موضوع باشد، و کلمه طلب را محمول قرار بدهید می‌شود حمل شایع، بگوییم مولا شدیداً میل به آب خوردن دارد، المیل الشدید الی شرب الماء طلبٌ؛ اینجا اگر مصداق طلب انشائی موضوع باشد و محمولش طلب باشد نمی‌شود. مثلاً بگوییم امر المولا الی ایتاء الماء طلب انشائی چون موضوع وقتی قید انشائی داشته باشد محمول هم باشد قید انشائی داشته باشد مثلاً در کلمه اقتل زیدا طلب انشائی باید گفته شود و مصداق طلب حقیقی طلب است ولی مصداق طلب انشائی اگر موضوع باشد در این فرض محمول باید طلب انشائی باشد.

الجهة الرابعة: الظاهر أن الطلب الذی یکون هو معنی الأمر، لیس هو الطلب الحقیقی الذی یکون طلباً بالحمل الشائع الصناعی، بل الطلب الإنشائی الذی لا یکون بهذا الحمل طلباً مطلقاً، بل طلباً إنشائیاً، سواء اُنشیء بصیغة إفعل، أو بمادة الطلب، أو بمادة الأمر، أو بغیرها.

ولو أبیت إلّا عن کونه موضوعاً للطلب فلا أقل من کونه منصرفاً إلی الإنشائی منه عند إطلاقه کما هو الحال فی لفظ الطلب أیضاً، وذلک لکثرة الاستعمال فی الطلب الإنشائی، کما أن الأمر فی لفظ الإرادة علی عکس لفظ الطلب، والمنصرف عنها عند إطلاقها هو الإرادة الحقیقیة واختلافهما فی ذلک ألجأ بعضٍ أصحابنا إلی المیل إلی ما ذهب إلیه الأشاعرة، من المغایرة بین الطلب والإرادة، خلافاً لقاطبة أهل الحق والمعتزلة، من اتحادهما.[1]

فلا بأس بصرف عنان الکلام إلی بیان ما هو الحق فی المقام، وأنّ حققناه فی بعضٍ فوائدنا إلّا أن الحوالة لما تکن عن المحذور خالیة، والإِعادة بلا فائدة ولا إفادة، کان المناسب هو التعرض ها هنا أیضاً.

پس انصراف طلب و امر انشائی و انصراف اراده به اراده حقیقیه است.

طلب و اراده یک چیز هستند و منصرف الیه آن‌ها متفاوت شدند، و این اختلاف برخی مثل محقق خوانساری را به این سمت مایل کرده که مثل اشاعره بگویند طلب و اراده متفاوت هستند برخلاف معتزله و قاطبه اهل حق.

فاعلم، أن الحق کما علیه أهله ـ وفاقاً للمعتزلة وخلافاً للاشاعرة ـ هو اتحاد الطلب والإرادة، بمعنی أن لفظیهما موضوعاًن بإزاء مفهوم واحد وما بإزاء أحدهما فی الخارج یکون بإزاء الآخر، و الطلب المنشأ بلفظه أو بغیره عین الإرادة الإنشائیة، وبالجملة هما متحدان مفهوماً وإنشاء و خارجاً، لا أن الطلب الإنشائی الذی هو المنصرف إلیه إطلاقه ـ کما عرفت ـ متحد مع الإرادة الحقیقیة آلتی ینصرف إلیها إطلاقها أیضاً، ضرورة أن المغایرة بینهما أظهر من الشمس وأبین من الأم

فإذا عرفت المراد من حدیث العینیة والاتحاد، ففی مراجعة الوجدان عند طلب شیء والأمر به حقیقة کفایة، فلا یحتاج إلی مزید بیان وإقامة برهان، فإن الإانسان لا یجد غیر الإرادة القائمة بالنفس صفة أُخری قائمة بها، یکون هو الطلب غیرها، سوی ما هو مقدّمة تحقق‌ها، عند خطور الشیء والمیل وهیجان الرغبة إلیه، والتصدیق لفائدته، وهو الجزم بدفع ما یوجب توقفه عن طلبه لاجلها.[2]

بحث اتحاد طلب و اراده

مدعای مرحوم آخوند وحدت طلب و اراده بود و در منصرف الیه این دو فرق قائل شدند، نه اینکه طلب انشائی و اراده حقیقی یکی است. چرا اشاعره قائل به دوئیت شده‌اند؟ چون طلب انشائی و اراده حقیقی را با یکدیگر سنجیدند و و به حسب منصرف الیه سنجیدند.

حال آنکه تفاوت این دو مشخص است، حال که مراد ما را فهمدید، ادامه بحث را بیان می‌کنیم.


logo