« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1403/10/22

بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث الفاظ / اوامر / معنای ماده امر / دیدگاه محقق نائینی و محقق خوئی

 

موضوع: مباحث الفاظ / اوامر / معنای ماده امر / دیدگاه محقق نائینی و محقق خوئی

کلام ما در بحث اوامر در ماده امر بود و عرض شد برای ماده امر چند معنا ذکر کردند.

در ادامه بیان شد مرحوم صاحب فصول برای ماده امر دو معنا ذکر کردند: طلب و شأن و مرحوم آخوند فرمودند به نظر ما ماده امر معنای طلب و شیء دارد. طلب فی الجملة مراد است و شیء معنای دوم ماده امر است و سایر معانی به همین دو معنا برمی‌گردد. و موارد دیگر خلط مفهوم و مصداق است و سایر معانی مصداقی از مصادیق شیء است.

مرحوم نائینی در اجود التقریرات (مرحوم آیت الله خویی درس ایشان را تقریر کرده است) می‌فرمانید معنای لغوی و عرفی لفظ و ماده امر یکی است و سایر معانی به همین یک معنا برمی‌گردد و آن فالظاهر أن کل‌ها راجعة إلی معنی واحد و هی الواقعة آلتی لها أهمیة فی الجملة و هذا المعنی قد ینطبق علی الحادثة و قد ینطبق علی الغرض و قد یکون غیر ذلک.[1]

هر واقعه‌ای که فی الجملة دارای اهمیتی باشد. این واقعه گاهی منطبق بر حادثه می‌شود و فی الجمله آن حادثه اهمیت دارد که آن بیان می‌شود. البته ما عرض کردیم امر به معنای غرض با لام استعمال می‌شود و لام آن معنا را افاده می‌کند.

آمرک بکذا در دیدگاه ایشان یعنی برای آمر اهمیتی دارد و در واقع می‌گوید من واقعه دارای اهمیت را از شما خواستم و از شما طلب می‌کنم و امر به معنای طلب هم از مصادیق همان معناست. در اطلب ما چه می‌گوییم؟ طلب هم به معنای واقعه با اهمیت است؟

ان قلت: بین این معانی تصور جامع بسیار دشوار است، چون معانی پراکنده‌ای است.

قلت: بالوجدان میبنیم استعمال در همه موارد به معنای واحد است و اشتراک لفظی هم دیگر نیست بقیه معانی هم مصداقی برای این معناست.

کلام مرحوم آیت الله خویی

اشکال به استادشان؛ أقول: أمّا ما ذکره من أخذ الاهمیة فی مدلول الامر فهو غیر مطابق للواقع، لصحّة استعمال الامر فیما لا أهمیة له بلا لحاظ التجرید و العنایة، و لصحّة توصیف الامر بأنّه لا أهمیة له، و لو کانت الاهمیة مأخوذة فی مفهومه لزم منه توصیف الشی‌ء بما یناقضه، و هو من الاغلاط الواضحة.[2]

این اخذ کلمه اهمیت در دنباله و پسوند کلمه واقعه قبول نداریم و مطابق با واقع نیست چون استعمال لفظ امر در موردی که اهمیت ندارد هم صحیح است بدون لحاظ عنایت و مجاز و تجرید امر از قید اهمیت. پس در همان معنای حقیقی استعمال شده و مستعمل فیه واقعه غیر دارای اهمیت است و موضوع له هم واقعه غیر دارای اهمیت است و قید دوم دارای اهمیت نیست.

بعلاوه اینکه می‌توانیم امر را با بدون اهمیت بودن وصف کنیم و بگوییم امرِ بدون اهمیت و اگر قرار بودن امر یعنی واقعه دارای اهمیت معنایش این است که یک شیء را به نقیض خود توصیف کرده باشیم. پس واقعه دارای اهمیت هم امر می‌شود و واقعه غیر دارای اهمیت هم امر است و امر بر دو شیء نقیض حمل می‌شود.[3]

بگوییم دارای اهمیت بودن در دل معنای امر نیست. امر به معنای واقعه دارای اهمیت نیست.

امر به معنای طلب از او مشتقات متصاعد می‌شود مثل ماضی و مضارع و امر و نهی اما امر به معنای غیر طلب از او مشتق نمی‌شود و معنای حدثی ندارد. امر به معنای غیر طلب جامد و امر به معنای طلب متشق است و امر به معنای طلب جمع مکسرش اوامر است اما جمع دیگر امور است و در جمع هم با یکدیگر اختلاف دارند.

مرحوم آیت الله خویی معنای صحیح امر را اینگونه بیان می‌کنند:

و الصحیح أنّ لفظ الامر مشترک لفظاً بین معنیین:

1. الطلب، و هو المعنی الحدثی، و لذا یشتقّ من الامر بهذا المعنی جمیع المشتقات، و یجمع علی أوامر، و مع ذلک لا یکون مترادفا مع الطلب، بل یکون معنی الامر حصّة خاصة من الطلب، و هو الطلب الّذی کان متعلّقه فعل الغیر، و لذا کان مفعول الامر دائماً شخصاً آخر، فیقال: أمر زید عمروا بکذا، أی طلب منه أن یفعل کذا، فتکون النسبة بین الامر و الطلب هی العموم المطلق، فکلّما صدق الامر علی شی‌ء صدق علیه الطلب ایضاً، کما فی المثال المزبور، دون العکس، اذ یصدق الطلب فی موارد کثیرة، و لا یصدق الامر فی‌ها، کما یقال: فلان طالب العلم، و لا یقال: آمر العلم، و کذا یقال: طالب الضالة و طالب الحق، و لا یصدق الامر.

المفهوم العام، و هو الشی‌ء، و مع ذلک لا یکون مرادفا له ایضاً، بل یکون معنی الامر حصّة خاصّة من مفهوم الشی‌ء، و هو ما یتقوّم بالشخص من الفعل أو الصفة، قبالا للاعیان و الاعراض غیر المتقوّمة بالاشخاص.

فتکون النسبة بین الامر بهذا المعنی و الشی‌ء العموم المطلق ایضاً، فکلّما صدق الامر علی شی‌ء صدق علیه الشی‌ء دون العکس، فانّه صحّ أن یقال: رأیت الیوم شیئا عجیبا، اذا رأی فرسا، و لا یصحّ أن یقال:

رأیت الیوم أمرا عجیبا، و قد رأی فرسا، و الامر بهذا المعنی یجمع علی امور، و جمیع ما ذکر له من المعانی، من الفعل و الشأن و الغرض و غیرها من مصادیق هذا المعنی الثانی.

و لا یخفی أنّ ما ذکره النحویون فی المفعول له، من أنّه قد یکون سببا للفعل و یسمّی حصولیا، و قد یکون مترتّبا علی الفعل و یسمّی تحصیلیا یجری فی الامر بهذا المعنی، فی مثل قولنا: جاء زید لامر کذا.[4]

لفظ امر مشترک لفظی بین دو معناست:

1. معنایی حدثی و ماده اشتقاق مشتقات با جمع اوامر و معنایش حصّه خاصی از طلب است و آن طلبِ فعل دیگری است و مفعولش شخص دیگری است و با طلب صرفه مترادف نیست؛ یعنی اطلب فلان کار را. و مفعول متعلق طلب است و در طلب وجوب است که از خود ماده امر استفاده شد. در آمرک بشراء اللحم متعلق شراء است و موضوعش هم مخاطب است و متعلق طلب فعل غیر است فلذا مفعول امر شخص دیگری است.

طلب با امر عام و خاص مطلق است هرچه امر است طلب است ولی هر طلبی امر نیست. طالب الحق بر امر صدق نمی‌کند و طبق این بیان آیت الله خویی معنای اول لفظ امر طلب خاص است و معنای حدثی است. اینکه خداوند خودش را امر می‌کند یعنی برنامه اداره خلقت من این است.

2. معنای دوم مفهوم عامی است که مرحوم آخوند فرمودند و آن شیء است و تفاوت ایشان با مرحوم آخوند این است که امر مرادف با شیء نیست، بلکه حصه خاصی از مفهوم شیء است و آن حصه خاص معنایی است که قوام به شخص دارند، که آن شخص یا فعل است یا صفت و شامل شیئی نمی‌شود که قوام به شخص ندارد.

یعنی شخصی باید باشد که غرضش به مطلبی تعلق گرفته باشد. سنگ وجود خارجی دارد چه شخص باشد و چه نباشد و شامل این مورد نمی‌شود و نسبت بین شیء و امر به معنای شیء عام و خاص مطلق است، امر به معنای شیء همیشه شیء است ولی شیء گاهی شیء به معنای امر نیست (اگر قوامش به شخص نباشد). جمع امر به این معنا، امور است و همه معانی دیگر مصداق برای این معنا هستند.

از امر به حسب ارتکاز عرف و لغت این دو معنا برداشت می‌شود؛ استعمال که اعم از وضع است؟ شاید استعمال بدون تجرید از معنای موضوع له مراد ایشان است، چون تجریدی از معنای موضوع له در مستعمل فیه نیست و قرینه‌ای هم در کار نیست و در این دو معنا استعمال می‌شود. البته مراد از عرف باید عرفِ همان اهل لغت باشد. عرف اهل لغت برای ما موضوع له را مشخص می‌کند یا خود اهل لغت؟ بله عرف هم می‌توانند معنای موضوع له را معین کنند. استعمال بدون قرینه دال بر معنای موضوع له است.


[3] ظاهرا اگر برای ما ثابت شد امر، به معنای واقعه دارای اهمیت است، قیدِ دارای اهمیت برای امر می‌شود قید تاکیدی و امرِ بدون اهمیت یا مجاز مع القرینة است و یا استعمالی خارج از حقیقت.
logo