1403/10/19
بسم الله الرحمن الرحیم
مباحث الفاظ / مشتق / ثمره بحث مشتق و اوامر / مادّه امر
موضوع: مباحث الفاظ / مشتق / ثمره بحث مشتق و اوامر / مادّه امر
کلام ما در شش امر پایانی مشتق تمام شد و فقط چند نمونه از ثمرات مشتق را اشاره میکنیم و وارد بحث اوامر شویم.
قول منتخب استاد: مشتق به دلیل تبادر، برای خصوص متلبس وضع شده است.
ثمره اول
کراهة البول تحت الشجرة آلتی لاثمرة لها فعلاً؛ درختی میوه دار است و میوهاش تمام شده و الان فصل میوهدهی آن نیست (درخت تابستانه است) اگر اعمی شویم، الان هم مثمر بودن بر این درخت صادق است و کراهت ثابت است؛ اما اگر گفتیم مشتق برای خصوص متلبس وضع شده باشد، این دلیل برای درخت در فصول غیر تابستان فایده ندارد.
به نظر ما این ثمره صحیح نیست؛ چون اگر ما خصوصی شویم باز هم کراهت ثابت است چون این عبارت قصد دارد بگوید آنچه بالقوة ثمرهدار است نیز کراهت بول بر آن صادق است؛ لذا به نظر میرسد این ثمره صحیح نیست.
ثمره دوم
کراهة الوضو و الغسل بالماء المشمس بعد برده، و کراهة الغسل المیت بالماء المسخن؛ آبی که با تابش آفتاب گرم شده و بعداً سرد شده وضو و غسل با آب گرم مکروه است. اگر مشتق را مخصوص متلبس بدانیم آب سرد شده بعد از گرم شدن دیگر مکروه نیست اما اگر اعمی شویم کراهت صادق است.
ثمره سوم
اذا جعل عنوان خاص موقوفا علیه لسکان بلدة کذا و طلاب مدرسة کذا؛ برخی مدارس و اماکن برای طلاب آن مدرسه وقف شده است و یا برای مصلین همان مسجد آب وقف میشود. اگر طلبهای فارغ التحصیل شود آیا میتواند از آب مدرسه استفاده کند یا خیر؟
اگر مشتق را اعم بدانیم میتواند استفاده کند و الا فلا و از عوائد موقوفه هم بنابر قول متلبس بهرهمند نیست.
مثلاً فردی فارغ التحصیل مدرسه نواب است و ما قائل به خصوص شدیم؛ پس از عائدات مدرسه نواب (در فرض وقف برای طلاب آن مدرسه) نمیتواند استفاده کند.[1]
ثمره چهارم
عنوان جلّال که عارض شده بر حیوانی که مأکول اللحم است ولی جلل آن بر طرف شده است، در اینجا هم ثمره پیدا میکند. اگر اعمی شویم خوردن گوشتش مشکل دار است و الا اگر قائل به خصوص شویم ایرادی ندارد، البته نص و اجماع دال بر عود حکم حلیت پس از استبراء است و تا قبل از استبراء محل کلام است و بعد استبراء دیگر جلال نیست.
ثمره پنجم
اگر فردی وسط سال خانهای خریده و سال وی سال کسبی بوده است، و منزل را برای سکنی خریده است ولی از عنوان سکنی خارج میشود و فردی سکنی منزلی را به فرد میدهد (یا مطلق یا مقید به حیات مالک یا ساکن و یا مقید به زمان خاص) در اینجا اگر اعمی شدیم خمس واجب نیست چون سکنی بر خانه خریده شده صادق است اما اگر مشتق را برای خصوص متلبس بدانیم این خانه در پایان سال سکنایی ندارد خمس خانه واجب است.
اولین مطلب مقدماتی امر
معنای لفظ امر (ماده امر یعنی (همزه، میم، راء)
الأول: فیما یتعلق بمادة الأمر من الجهات، وهی عدیدة:[2]
معانی ماده امر را مرحوم آخوند بیان میکنند:
الطلب: مثل امر فلان فلانا بکذا و امر الوالد ولده بشراء الخبز
شأن: شغله امر کذا عن کذا
فعل: ﴿و ما امر فرعون برشید﴾[3] (کار فرعون با آگاهی نبود)
فعل عجیب: ﴿فلما جاء امرنا﴾[4] (که فعل الهی فوران آب از تنور است، آب و آتش ضدیت دارند اما به هر حال از درون تنور هم آب فوران میکرد.)
شیء: رأیت امرا عجیبا
حادثه: اتفقت امر کذا
غرض: جاء زید لغرض کذا (البته به نظر ما غرض از لام فهمیده میشود)
ولا یخفی أن عد بعضها من معانیه من اشتباه المصداق بالمفهوم؛ ضرورة أن الأمر فی (جاء زید الأمر) ما إستعمل فی معنی الغرض، بل اللام قد دلّ علی الغرض، نعم یکون مدخوله مصداقه.[5]
جاء زید لامر کذا، مصداق غرض مدخول لام جر است که امر است ولی غرض از لام فهمیده شده. و یا جاء امرنا یعنی همان عمل ما و امر یکی از مصادیق تعجب است نه اینکه امر به معنای تعجب باشد؛ پس صاحب فصول امر را در معنای طلب و شأن فقط حقیقت میداند.
مرحوم آخوند: در طلب و شیء ما امر را موضوع له میدانیم.