1403/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
ادلّه قول اعمّ/ مشتق /مباحث الفاظ
موضوع: مباحث الفاظ / مشتق / ادلّه قول اعمّ
در جلسه قبل بحث ما به ادله قائلین به وضع مشتق برای اعم از متلبس بالمبدأ فی الحال و ما انقضی عنه منتهی شد. دلیل سوم تمسک به آیه شریفه 124 سوره مبارکه بقره و یا بعبارتی آیه ابتلاء است.
﴿وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیتِی قَالَ لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ﴾[1] ؛ محل استشهاد به این آیه شریفه فراز اخیر است که لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ که مربوط به جریان حضرت ابراهیم است که بعد از اینکه انواع آزمایشها را دادند، از آزمایش کلمات هم سربلند بیرون آمدند و خدای متعال فرمود من شما را امام قرار دادم.
ایشان فرمود: ذریة من هم امام هستند؟ خداوند فرمود: عهد من به ظالمین نخواهد رسید. عرض کردیم برخی نکات را بیان میکنیم تا محل استشهاد مشخص شود.
نکته اول: امامت یعنی چه؟ در نزد شیعه امامت سه رکن اساسی دارد و در یک رکن، اهل سنت هم قائلند.
ارکان امامت نزد امامیه
رکن اول: تدبیر و سرپرستی امور مسلمین
امام سرپرست جامعه اسلامی است و تمام شئون جامعه را دارا است و تنفیذ و اجرای احکام و تجهیز نیروی دفاعی و پاسداری از مرزها و فصل خصومتها و حفظ نظام اجتماعی و برقراری عدالت در بین مردم و احقاق حق مظلوم و عقاب ظالم و مسائلی از این دست رکن اول در مسأله و هویت و ماهیت امامت است.
در این رکن اهل سنت هم مشترک هستند و امام را دارای این شئون میدانند. اهل سنت همین یک رکن را قائلند و تبعا علم و عدالت کافی است و عصمت و نص بر امام لازم نیست. اگر کسی خلیفه و قائد جامعه بود و حتی فاسق هم بود اطاعت از وی در نظر سنیها واجب است!
رکن دوم: ولایت تشریعی
بیان شریعت و احکام دین، دین مجموعهای از احکام است که برای سعادت بشر در دنیا و آخرت وحی شده اما تمام این دستورات در زمان پیامبر بخاطر محدودیت زمان و مصلحت تدریجی بودن برای مردم بیان نشد و به دلیل عقل و نقل باید افرادی باشند که همانند حضرت رسول دارای دین باشند و احکامی که زمانش نرسیده بود و یا مصلحت نبود، زمان حضرت رسول بیان شود تبیین شود.
اختلافات پیشآمده بین مسلمانان نشانگر این است که جزء جزء احکام در زمان پیامبر بیان نشده بوده، پس کسانی بعد از حضرت منصوب شدهاند که احکام و شریعت را دارا باشند و به الهام و تبیین حضرت رسول و با همان دلیلی که شیعه و سنی قائل است پیامبر باید معصوم باشد، این افراد باید هم در مقام تلقی و هم در مقام تبلیغ معصوم باشند. (ولایت تشریعی)
رکن سوم: رسالت تکوینی امام علیه السلام
خدای متعال خالق و فاعل ما منه الوجود است و بین واجب و ممکن باید تدبیر امور مخلوقات که بوسیله خداوند در اصل است و خداوند خلق کرده و تدبیر میکند و در عین حال خدای متعال لحظه به لحظه فیوضاتش به عالم جاری است و مبدأ این فیوضات امام است و خدای متعال از عالم بالا به این مبدأ عنایت میکند و از سوی او فاعل ما به الوجود هم باید داشته باشیم و این فاعل ما به الوجود امام (علیه السلام) است که در عالم تکوین این مسئولیت را داراست.
محقق نائینی این تعبیر را دارند که (فاعلم) ان لولایتهم مرتبتین (احدیهما) الولایة التکوینیة آلتی هی عبارة عن تسخیر المکونات تحت ارادتهم ومشیتهم بحول الله وقوته، کما ورد فی زیارة الحجة ارواحنا له الفداء بأنه ما من شئ إلا وانتم له السبب، و ذلک لکونهم علیهم السلام مظاهر اسمائه وصفاته تعالی فیکون فعلهم فعله وقولهم قوله، وهذه المرتبة من الولایة مختصة بهم ولی است قابلة للاعطاء إلی غیرهم لکونها من مقتضیات ذواتهم النوریة ونفوسهم المقدسة آلتی لا یبلغ إلی دون مرتبتها مبلغ (وثانیتهما) الولایة التشریعیة الالهیة الثابتة لهم من الله سبحانه وتعالی فی عالم التشریع بمعنی وجوب اتباعهم فی کل شیئ وانهم اولی بالناس شرعاً فی کل شیئ من انفسهم واموالهم[2]
احدی به پایینترین مرتبه این ولایت کسی نمیتواند برسد. ولایت دوم تشریعی است و ما قائلیم اهل بیت ولایت تشریعی را هم داشتهاند ولی آیا همیشه اعمال کردند یا نه؟ خیر.
آیت الله فیاض: اهل بیت ولایت تشریعی داشتند اما اعمال نکردند.
البته ما عرض میکنیم گاهی اعمال کردند؛ مثلاً حضرت امیر (علیه السلام) زمانی زکات را بر اسب لازم کردند و بعد برداشتند.
پس امام علیه السلام سه رکن دارد: تدبیر و دلایت تکوینی و تشریعی و از نظر اعتقادات شیعه امام هر سه رکن را داراست؛ اما در ذیل رکن سوم عرض میکنیم مسأله جایگاه امام، کرامت و عصمت را اقتضا دارد و رؤیت ملکوت آسمان و زمین را؛ چون او مجرای فیض عالم امکان است. لذا بشر از روز اول نیازمند امام است و امامت فقط برای آخر الزمان نیست که پس از پیامبر نیاز به امام داریم بلکه از اول خلقت نیاز به امام داریم.
أ تبقی الارض بغیر امام؟ لو بقیت الارض بغیر امام لساخت،[3] یعنی حیات بشر از بین میرود و اگر مجرای فیض نباشد فیضی برای عالم وجود نخواهد داشت. لذا لوان الامام رفع من الارض ساعة لماجت باهلها کما یموج البحر باهلها،[4] چطور موج دریا اهل خود را فرو میبرد اگر زمین هم لحظهای بدون امام باشد اهلش را در خود فرو میبرد و امام واسطه فیض به جمیع هستی است اگر امام نباشد هستی از بین میرود.
در بعض از روایات است که از اول حضرت آدم علیه السلام زمین بدون امام نبوده است و ما عرض میکنیم از اول خلقت عالم زمین بدون امام نبوده و امام آن پیامبر بودهاند و در روایت شریف از امام باقر است: و الله ما ترک الله ارضا منذ قبض آدم الا فیها امام و لاتبقی الارض بغیر امام حجة لله علی عباده لو کان فی الارض اثنان لکان احدهما الامام.[5] پس امام به عنوان واسطه فیض باید در عالم خلقت بوده باشد تا فیض به موجودات برسد.
نکته دوم: در این جا ماهیت امامت یعنی چه؟ ابتلاء انبیاء به چه غرضی صورت میگرفت؟ کلمات چه بوده است؟ اتمهن یعنی چه؟ فاعل اتمام خدای متعال است یا حضرت ابراهیم؟ مراد از عهد چیست؟ کیفیت دلالت آیه بر عصمت امام چگونه است؟ سوالاتی در آیه مطرح میشود و باید برای استدلال به عنوان فهم جامع آیه به آن توجه کرد.
﴿لَا ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ﴾[6] ؛ مراد از این عهد چیست؟ دو دیدگاه مطرح است:
دیدگاه اول: در نظر فخررازی و برخی از اهل سنت، مراد از عهد، نبوت است.
دیدگاه شیعه و برخی دیگر از اهل سنت: مراد عهد امامت است چون این ابتلائات بعد از نبوت حضرت ابراهیم بوده و اعطاء نبوت تحصیل حاصل است، اول مقام عبد و نبوت و رسالت و مقام خلت و بعد از این مقامها مقام امامت بوده است و اگر مراد از عهد، نبوت باشد تحصیل حاصل است.
پس مراد از عهد امامت بوده است و این ابتلائات بعد از نبوت است و امر دوم مطابقت سؤال و جواب است و امام سؤال کردند و من ذریتی؟ اگر پاسخ از نبوت باشد تناسب سؤال و پاسخ رعایت نشده است.
فخر رازی در برخی موارد نبوت بیان کرده است و عصمت را در نبوت شرط دانسته است؛ چون امامت را تدبیر میدانند و ثانیاً میدانند امامانشان معصوم نیستند تا از این اشکال فرار کند! در برخی موارد هم مراد را امامت میداند؛
الْمَسْأَلَةُ الْخَامِسَةُ: قَالَ الْجُمْهُورُ مِنَ الْفُقَهَاءِ وَالْمُتَکلِّمِینَ: الْفَاسِقُ حَالَ فِسْقِهِ لَا یجُوزُ عَقْدُ الْإِمَامَةِ لَهُ، وَاخْتَلَفُوا فِی أَنَّ الْفِسْقَ الطَّارِئَ هَلْ یبْطِلُ الْإِمَامَةَ أَمْ لَا؟ وَاحْتَجَّ الْجُمْهُورُ عَلَی أَنَّ الْفَاسِقَ لَا یصْلُحُ أَنْ تُعْقَدَ لَهُ الْإِمَامَةُ بِهَذِهِ الْآیةِ، وَوَجْهُ الِاسْتِدْلَالِ بِهَا مِنْ وَجْهَینِ. الْأَوَّلُ: مَا بَینَّا أَنَّ قَوْلَهُ: لَا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ جَوَابٌ لِقَوْلِهِ: وَمِنْ ذُرِّیتِی وَقَوْلَهُ: وَمِنْ ذُرِّیتِی طَلَبٌ لِلْإِمَامَةِ الَّتِی ذَکرَهَا اللَّهُ تَعَالَی، فَوَجَبَ أَنْ یکونَ الْمُرَادُ بِهَذَا الْعَهْدِ هُوَ الْإِمَامَةُ، لِیکونَ الْجَوَابُ مُطَابِقًا لِلسُّؤَالِ، فَتَصِیرُ الْآیةُ کأَنَّهُ تَعَالَی قَالَ: لَا ینَالُ الْإِمَامَةُ الظَّالِمِینَ، وَکلُّ عَاصٍ فَإِنَّهُ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ، فَکانَتِ الْآیةُ دَالَّةً عَلَی مَا قُلْنَاهُ،[7]
یا قرطبی در الجامع لاحکام القرآن میگوید اسْتَدَلَّ جَمَاعَةٌ مِنَ الْعُلَمَاءِ بِهَذِهِ الْآیةِ عَلَی أَنَّ الْإِمَامَ یکونُ مِنْ أَهْلِ الْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَالْفَضْلِ مَعَ الْقُوَّةِ عَلَی الْقِیامِ بِذَلِک، وَهُوَ الَّذِی أَمَرَ النَّبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ أَلَّا ینَازِعُوا الْأَمْرَ أَهْلَهُ، عَلَی مَا تَقَدَّمَ مِنَ الْقَوْلِ فِیهِ. فَأَمَّا أَهْلُ الْفُسُوقِ وَالْجَوْرِ وَالظُّلْمِ فَلَیسُوا لَهُ بِأَهْلٍ، لِقَوْلِهِ تَعَالَی:" لَا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ.[8] و ما عهد امامت میدانیم.
نکته سوم: نگاه بیشتری از فخررازی نسبت به آیهی ابتلا بیان خواهیم کرد.