1404/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / زیارت / زیارت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) / حدیث شدّ رحال و نقد دلالی آن / تاکید قرآن و روایات بر زیارت قبور
موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / زیارت / زیارت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) / حدیث شدّ رحال و نقد دلالی آن / تاکید قرآن و روایات بر زیارت قبور
کلام به نقل لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ: مَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِي هَذَا وَالْمَسْجِدِ الْأَقْصَى[1] رسید و روایتهای مختلفی از این جمله شریفه، منصوب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را شنیدیم و پاسخهایی دادیم و در این جلسه به بیان چند نکته پایانی رسیدیم.
یکی از نکات پایانی که کلام در جلسه قبل به اینجا ختم شد، این است که قرآن کریم و احادیث شریفه، ما را به بعضی از سفرهای دینی تشویق و ترغیب میکنند، مثل سفر به خاطر جهاد فی سبیل الله، طلب علم، صله رحم، زیارت والدین و اقربا و امثالهم. پس لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ، چه معنایی میتواند داشته باشد که شما بگویید رحل و زاد و توشه سفر را فقط برای این 3 مکان حصر میکند؟ ما میبینیم که خود قرآن کریم و روایات، غیر اینها را فرمودهاند. مثلاً آیه شریفه نفر میفرماید فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون.
غزالی در کتاب احیاء علوم الدین، کتاب آداب السفر میگوید القسم الثاني وهو أن يسافر لأجل العبادة إما لحج أو جهاد وقد ذكرنا فضل ذلك وآدابه وأعماله الظاهرة والباطنة في كتاب أسرار الحج ويدخل في جملته زيارة قبور الأنبياء عليهم السلام وزيارة قبور الصحابة والتابعين وسائر العلماء والأولياء وكل من يتبرك بمشاهدته في حياته يتبرك بزيارته بعد وفاته و يجوز شد الرحال لهذا الغرض.[2]
در اینجا غزالی توجه داده و میگوید شدّ رِحال برای این غرضی که گفتم، جایز است. و لا يمنع من هذا قوله صلى الله عليه و سلم لا تشد الرجال إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ مَسْجِدِي هَذَا و َالْمَسْجِدِ الحرام و المسجد الأقصى. چرا از این سفرهایی که گفتیم شدّ رِحال بستن برای آنها مطلوب است، منع نمیکند؟ لأن ذلك في المساجد فإنها متماثلة بعد هذه المساجد وإلا فلا فرق بين زيارة قبور الأنبياء والأولياء والعلماء في أصل الفضل وإن كان يتفاوت في الدرجات تفاوتاً عظيماً بحسب اختلاف درجاتهم عند الله. یعنی در واقع، روایت مقام فضل را بیان میکند که فضیلت این 3 مسجد از جاهای دیگر بالاتر است. و الا فلا فرق بین زیارت قبور الانبیاء (علیهم السلام) و الاولیاء و العلماء فی اصل الفضل، اصل فضیلت برای همه است.
این عالم مهم سنی (غزالی) هم تصریح میکند به اینکه در این موارد در شریعت به سفر برایشان تشویق شدهایم. اگر در این روایت این گونه گفته، ناظر به این است که فضیلت اصلی و بیشتر و افزونتر، برای این 3 مسجد و مکان است.
بعضی میگویند فالمنهىَّ عنه ـ في هذا الحديث ـ هو شدّ الرحال إلى غير المساجد الثلاثة، من المساجد الأُخرى، و لا علاقة له بالسفر للزيارة أو لأهداف معنويَّة أُخرى. آیت الله سبحانی (حفظه الله) در مقاله خود نقل میکنند که منهی عنه، شدّ رِحال به غیر مساجد 3 گانه از مساجد اخری است. یعنی شدّ رِحال به هیچ مسجدی نکنید، الا به این 3 مسجد. اما این، چه ربطی به شدّ رِحال برای زیارت دارد؟ شدّ رِحال برای زیارت، شدّ رِحال برای مسجد نیست. پس ارتباطی بین این روایت با آنچه در صدد آن هستیم، که شدّ رِحال برای زیارت یا اهداف معنوی دیگر هست، نیست.
في الختام لابدّ من الأشارة إلى أنّ النبىّـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ عندما قال: «لا تُشدّ الرحال إلاّ إلى ثلاثة مساجد...» فإنّه لا يعني أنّ شدَّ الرحال إلى المساجد الأُخرى حرام، بل معناه أنّ المساجد الأُخرى لا تستحقّ شدّ الرحال إليها، و تحمّل مشاق السفر من أجل زيارتها، لأنّ المساجد الأُخرى لا تختلف ـ من حيث الفضيلة ـ مع الآخر اختلافاً كبيراً،[3] پس این لا تشد الرحال یعنی نمیخواهد بگوید شدّ رِحال به مساجد دیگر حرام است، بلکه معنایش این است که مساجد دیگر لا تستحق شد الرحال الیها، استحقاق شدّ رِحال و تحمل مشاق سفر من اجل زیارتها ندارند. اگر سفر بر شما مشقت داشت، برای این 3 مسجد تحمل کن. اما اگر قرار شد به مساجد دیگر سفر و شدّ رِحال کنی، ارزش ندارد که خودت را به زحمت بیاندازی، که معنایش این است که فضیلت این 3 مسجد از سایر مساجد بیشتر است.
بنابراین میخواهند بگویند مسجد، چه مسجد شهر، منطقه، روستا باشد، فرقی نمیکند و ملزمی برای سفر، اقامه نماز و زاد و توشه برداشتن و رفتن به مسجد نیست و لازم نیست خود را به تعب انداخت. اما برای رفتن به این 3 مسجد میتوانی خود را به تعب بیندازی. اما داعی نداشته باش که برای مساجد دیگر شدّ رِحال کنی، البته حرام و مخالف با سنت شریفه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم نیست. چون سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این بوده که کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کان یأتی (ماضی استمراری) كَانَ يَأْتِيهِ كُلَّ سَبْتٍ رَاكِبًا أَوْ مَاشِيًا ويُصَلِّي فِيهِ رَكْعَتَيْنِ، دائماً هر شنبه میآمدند (مسجد قبا با شهر فاصله داشت، یعنی برای رفتن به آنجا سفر میکردند). پس شدّ رِحال، برای سایر مساجد حرام نیست.
نکته دوم: ما میبینیم که قرآن کریم چه جایگاهی نسبت به زیارت قبور مؤمنین قائل شده است. در آیه شریفه 84 سوره توبه میفرماید ﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ﴾.[4] آیه در مقام این است که شخصیت منافق را منهدم کند و جمله وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ، نسبت به منافق است. مفهوم این 2، نسبت به غیر منافق، یعنی نسبت به مؤمن معنا میشود که جواز با ندب هم هست، که نسبت به منافق این کار را نکن اما میتوانید نسبت به مؤمن این کار را انجام دهید و کار خوبی هم هست. لا تقم علی قبره به این معنا است که آیا قیام وقت دفن است، که برای منافق جایز نیست و اتفاقاً برای مؤمن مستحب است یا قیام اعم از وقت دفن و غیر وقت دفن است؟ بعضی از مفسرین گفتهاند این قیام، وقت دفن است و بعضیها گفتهاند چه وقت دفن و چه بعد از وقت دفن است.
آیت الله سبحانی (حفظه الله) عبارتهایی از آلوسی و بیضاوی و دیگران نقل میکنند. پس آیه میگوید وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا، احد در سیاق نفی واقع شده، یفید العموم، لا تصل علی احد منهم، ابداً هم استغراق زمانی را میگوید. در این آیه 2 استغراق داریم:
1- استغراق افرادی
2- استغراق ازمانی
معنایش این است که لا تصل علی احد من المنافقین فی ایّ وقت کان. ایشان میفرمایند معنای ابداً این است که اگر مراد فقط قیام عند القبر در لحظه دفن باشد، آمدن ابداً معنا ندارد، چون قابل تکرار نیست که ابداً بیاید. ابداً ناظر به مورد تکرار است و تکرار هم میشود اعم از لحظه دفن و بعد از دفن. بر سر قبر منافق، چه لحظه دفنش و چه بعد از دفنش نایست. مراد از لا تصل یعنی ترحم و استغفار بر منافق نکن، چه صلات بر او عند الدفن و چه به غیر صلات باشد. نه صلات و نه دعا بر او، نه هنگام دفن و نه بعد از دفن.
لا تقم علی قبره یعنی لا تقم علی قبر احد منهم مات ابداً، که ابداً در اینجا یعنی بر سر قبر احدی از اینها (منافق) ابداً نایست. معنای آیه کریمه این است که خدای متعال، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را از مطلق استغفار و ترحم بر منافق نهی میکند، چه بالصلات و چه مطلق دعا باشد و از مطلق قیام علی القبر سواء عند الدفن نهی میکند. از این مطلب استفاده میکنیم که وقتی بر منافق جایز نیست، پس بر مؤمن جایز است. و الا معنا نداشت که این گونه بفرمایند که علی احد منهم، بلکه باید میگفت علی کل احد من الانسانها، در حالیکه میگوید علی احد منهم، از منافقین (محل بحث آیه) مفهم وصف بگیریم.
ما در بحث مفهوم وصف در بحث خارج قائل شدیم به اینکه مفهوم وصف حجت است و اینجا هم حجت بوده و محذوری ندارد.
زيارة القبور في السنّة النبوية
نکته بعدی موقف و جایگاه سنت نبوی نسبت به زیارت قبور مؤمنین است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بقیع را زیارت میکردند و با عمل خود مشروعیت زیارت قبور را میفهماندند و کیفیت زیارت قبور و اینکه انسان چگونه با اموات سخن بگوید، آموزش میدادند.
1. مسلم در باب ما یقال عند دخول القبور و الدعا لاهلها من کتاب الجنائز از عایشه نقل میکند عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّهَا قَالَتْ: كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - كُلَّمَا كَانَ لَيْلَتُهَا مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - يَخْرُجُ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ إِلَى الْبَقِيعِ، فَيَقُولُ: السَّلَامُ عَلَيْكُمْ دَارَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ، وَأَتَاكُمْ مَا تُوعَدُونَ غَدًا، مُؤَجَّلُونَ، وَإِنَّا، إِنْ شَاءَ اللهُ، بِكُمْ لَاحِقُونَ، اللهُمَّ، اغْفِرْ لِأَهْلِ بَقِيعِ الْغَرْقَدِ.[5] شبی که نوبت من بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در منزل باشند، آخر شب به بقیع میرفتند.
نگویید اگر گذر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به قبرستان میافتاد، برای دفن کسی میرفتند و آنجا این دعا را میخواندند و خودشان ابتدا به ساکن نمیرفتند، بلکه عایشه میگوید کل ما کان لیلتها من رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یخرج من آخر اللیل، پس معلوم میشود این کار یک امر همیشگی بوده و در آخر شب که دفنی نبوده است.
2. عایشه فی حدیث طویل میگوید پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فَإِنَّ جِبْرِيلَ أَتَانِي حِينَ رَأَيْتِ، فَنَادَانِي، فَأَخْفَاهُ مِنْكِ، فَأَجَبْتُهُ، فَأَخْفَيْتُهُ مِنْكِ، وَلَمْ يَكُنْ يَدْخُلُ عَلَيْكِ وَقَدْ وَضَعْتِ ثِيَابَكِ، وَظَنَنْتُ أَنْ قَدْ رَقَدْتِ، فَكَرِهْتُ أَنْ أُوقِظَكِ، وَخَشِيتُ أَنْ تَسْتَوْحِشِي، فَقَالَ: إِنَّ رَبَّكَ يَأْمُرُكَ أَنْ تَأْتِيَ أَهْلَ الْبَقِيعِ فَتَسْتَغْفِرَ لَهُمْ"، قَالَتْ: قُلْتُ: كَيْفَ أَقُولُ لَهُمْ يَا رَسُولَ اللهِ؟ قَالَ" قُولِي: السَّلَامُ عَلَى أَهْلِ الدِّيَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ، وَيَرْحَمُ اللهُ الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنَّا وَالْمُسْتَأْخِرِينَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ بِكُمْ لَلَاحِقُونَ ، نمیگویند در خانه بنشین و برای اهل بقیع دعا کن، بلکه میگویند به سراغ اهل بقیع برو و برای آنها استغفار کن.
3. و روى ابن بريدة عن أبيه قال: كان رسول الله _ صلى الله عليه وآله وسلم _ يُعلِّمهم إذا خرجوا إلى المقابر فكان قائلهم يقول: ـ في رواية أبي بكر ـ «السلام على أهل الديار» وفي رواية زهير: «السلام عليكم أهل الديار من المؤمنين والمسلمين، وإنّا إن شاء الله لَلاحقون، أسأل الله لنا ولكم العافية.[6]
4. عن ابن بريدة، عن أبيه: قال رسول الله _ صلى الله عليه وآله وسلم _: «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها».[7] (امر عقیب حذر، حداقل دلالت بر جواز)، من شما را از زیارت قبور (چه کفار و مشرکین، چه انسانهای مؤمن) نهی کردم، اما فرموده فزوروها.
در کنز العمال چند روایت آمده:
5. «السلام عليكم دار قوم مؤمنين، وإنّا إن شاء الله بكم لاحقون. و وددتُ أنّا قد أُرينا إخواننا قالوا: أولسنا إخوانك؟ قال: بل أنتم أصحابي، و إخواننا الذين لم يأتوا بعد.إلخ».
6. «السلام عليكم يا أهل القبور من المؤمنين و المسلمين، يغفر الله لنا و لكم، أنتم سلفنا و نحن بالاَثر».
7. «السلام عليكم دار قوم مؤمنين، و إنا و إياكم متواعدون غداً و متواكلون، و إنّا إن شاء الله بكم لاحقون، اللّهم اغفر لاَهل بقيع الغرقد».