« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1404/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / تقیّه / اقسام اربعه تقیه / قسم سوم: تقیه اکراهیه / بررسی اشکالات

 

موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / تقیّه / اقسام اربعه تقیه / قسم سوم: تقیه اکراهیه / بررسی اشکالات

 

مناقشه بر تقیه اکراهیه (از اقسام تقیه نیست)

1. عنوان اکراه و تقیه دو عنوان هستند و تقیه یعنی احتراز از شر مخالفین بدون اکراه و اکراه یعنی تحمیل غیر و وعید دادن بر ترک یک کار.

2. تقیه دو حکم دارد: واجب و راجح؛ اما اکراه حکم نیست بلکه رافع حکم است.

3. از ادله تقیه استفاده می‌کنیم تشریع آنها برای حفظ دماء و اعراض شیعه است و خود متقی خصوصیت ندارد اما دلیل رفع منت برای نفس مکره است.

پاسخ

تقیه لغتا اعم از اکراه است و تقیه به معنای تجنب و تحذر و مخافة و ترس است و این بر تحرز از هر مکروه و شری است و یکی از آن شرور آن چیزی است که مکره بر آن شده است.

پس اگر مکرِهی دیگری را بر انجام کاری اکراه کرد بخاطر اینکه از شرش حفظ شود اکراه است و تقیه هم است.

البته فعل اکراهی می‌تواند تقیه‌ای انجام شود. بعلاوه اینکه؛ عمومات تقیه مقید به موارد اکراهی نمی‌شود. روایت مسعده هم تفسیر به مصداق است و از روایات هم می‌فهمیم که اختصاص به تقیه غیر اکراهیه ندارد و اگر تقیه غیر اکراهیه بیان شده از باب احد المصادیق است نه تنها فرد تقیه.

ان قلت: تقیه در مقابل اضاعه و افشاء است و در اضاعه اکراه نیست و در تقیه هم از باب مقابله اکراه نیست.

قلت: این مقابله را قبول نداریم که تقابل داشته باشد.

از برخی روایات هم استفاده می‌شود که در اکراه هم تقیه است مثل حدیث محمد بن مروان

عَلِی عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا مُنِعَ مِیثَمٌ رَحِمَهُ اللَّهُ مِنَ التَّقِیةِ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ عَلِمَ أَنَّ هَذِهِ الْآیةَ نَزَلَتْ فِی عَمَّارٍ وَ أَصْحَابِهِ- إِلَّا مَنْ أُکرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ[1]

محل استشهاد این است که: می‌دانسته آیه الا من اکره در باب تقیه بوده است و از مصادیق مهم تقیه اکراهی است.

و در روایت درست الواسطی آمده است که: عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِی قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَلَغَتْ تَقِیةُ أَحَدٍ تَقِیةَ أَصْحَابِ الْکهْفِ إِنْ کانُوا لَیشْهَدُونَ الْأَعْیادَ وَ یشُدُّونَ الزَّنَانِیر فَأَعْطَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَینِ.[2]

چون اکراه شدند بر اینکه کار ها را انجام دهند.

روایت عبد الله بن یحیی نیز همینطور، فی تفسیر العیاشی : عن عبد اللّه بن یحیی ، عن أبی عبد اللّه - علیه السّلام- : أنّه ذکر أصحاب الکهف ، فقال: لو کلّفکم قومکم ما کلّفهم قومهم؟ فقیل له: و ما کلّفهم قومهم ؟ فقال: کلّفوهم الشّرک باللّه العظیم، فأظهروا لهم الشّرک و أسرّوا الإیمان حتّی جاءهم الفرج.[3]

از این سه روایت می‌شود فهمید که تقیه را حمل بر اکراه کردند. و روایات دیگری هم وجود دارد که دال بر این مطلب است.

 


logo