« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1403/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / تقیّه / اقسام اربعه تقیه / تقیه مداراتی در واجبات / روایات دال بر عدم اجزاء صلاة تقیه ای / اجزاء صلاة تقیه‌ای در فرض قرائت بخشی از حمد

 

موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / تقیّه / اقسام اربعه تقیه / تقیه مداراتی در واجبات / روایات دال بر عدم اجزاء صلاة تقیه ای / اجزاء صلاة تقیه‌ای در فرض قرائت بخشی از حمد

کلام در بحث تقیه است که آیا صلاتی که تقیتاً انجام می‌شود، مجزی از صلات واقعی و تکلیف است یا خیر؟ روایاتی را خواندیم که مجزی نبوده و به کلام و بررسی روایات مرحوم صاحب جواهر رسیدیم، که اگر حمد را تنها بجا بیاورد و نتواند سوره را بخواند، مجزی هست.

اگر امام به رکوع برود و مأموم، حتی نتواند فاتحه را تمام کند، 3 احتمال وجود دارد:

1- رها کند و به رکوع برود و ادامه حمد را در رکوع بخواند.

2- رها کند و به رکوع برود و نماز را ادامه دهد.

3- فاتحه را باید الزاماً تمام کند و بعد به رکوع برود.

مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند بل عن التهذیب والروضة والجعفریة وشرحها عدم وجوب إتمام الفاتحة لو رکع الامام قبل فراغ المأموم منها وإن أوجب فیما عدا الأولین منها إتمامه فی أثناء الرکوع کما فی ظاهر الموجز وعن الدروس والذکری والبیان، لکن عن الأولین تقییده بالإمکان، وإلا سقطت، إلا أنا لم نعرف لهم دلیلا علی ذلک بالخصوص،[1] پس لازم نیست در غیر از تهذیب و روضه، فاتحه را تمام کند. وقتی قرائت و حمد را رها می‌کند، باید در اثناء رکوع، آن تتمه را بیاورد. در ظاهر موجز و دروس قید زده به اینکه اگر می‌تواند در رکوع تمام کند. چون گاهی ابتدای سوره حمد بوده و شخص به رکوع رفته و اگر بخواهد سوره حمد را در رکوع تمام کند، فرصت پیدا نمی‌کند. و الا سقطت الا انا لم نعرف لهم دلیلاً علی ذلک (به رکوع برود و در رکوع ادامه حمد را بخواند و تمام کند) بالخصوص، دلیل به خصوصی ندیدیم.

بل ظاهر صحیح أبی بصیر عن الباقر علیه‌السلام الدال علی قطع القراءة مع التعذر خلافه قال: «قلت له: من لا أقتدی به فی الصلاة، قال: افرغ قبل أن یفرغ، فإنک فی حصار، فان فرغ قبلک فاقطع القراءة وارکع معه»،[2] حضرت (علیه السلام) در فرضی که تعذر دارند قرائت را ادامه دهند و قرائت را قطع می‌کنند. ظاهر این روایت و صحیحه ابی بصیر خلاف این مطلب است. قال قلت له، به حضرت (علیه السلام) عرض کردم. در مورد کسی که در نماز به او اقتدا نمی‌کند (مخالف). من لا اقتدی را می‌شود 2 جور معنا کرد:

1- نمی‌شود به او اقتدا کرد، یعنی او جامع شرایط نبوده و سنی است.

2- در نماز اصلاً نباید به او اقتدا کنم.

ظاهر روایت، فرضی است که نمی‌شود به او اقتدا کرد و سنی است. قال قبل از اینکه او فارغ از قرائت شود، تو فارغ شو. یعنی تند بخواند که دیر نشود. وقتی امام جماعت حمد را تمام کرد تو هم حمد را تمام کن. فانک فی حصار (در تقیه بودن)، چون تو محصور و در حصار هستی، یعنی مجبور هستی که تمام کنی. حصار در نمازی هستی که در ظرف تقیه است و یکی از خصوصیات آن نماز این است که قرائت هم باید در آن نماز داشته باشی و سنی هم می‌خواند و مجبور هستی به ظاهر با او همراهی کنی. فان فرغ قبلک فاقطع القرائه و ارکع معه، اگر قبل از شما فارغ از قرائت شد، قرائت را قطع کن و رکوع را با او انجام بده.

مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند ظاهر صحیحه ابی بصیر خلاف این سخن است که در رکوع اتمام کن. چون حضرت (علیه السلام) فرمودند با او رکوع کن و قید نزدند که در رکوع باید قرائت را تمام کنی، بلکه به نحو مطلق فرمودند. پس معلوم می‌شود اتمام قرائت در رکوع لازم نیست. حضرت (علیه السلام) در مقام بیان هم بودند چون وظیفه عملی جناب ابی بصیر را نقل می‌کردند و لذا با توجه به این سخن، ظاهر ابی بصیر خلافه می‌شود.

سند این روایت، صحیحه است؛ محمد بن الحسن (مرحوم شیخ طوسی) باسناده عن محمد بن علی بن محبوب. سند ایشان تا محمد بن علی بن محبوب درست است، لذا آقایان می‌گویند صحیحه ابی بصیر. یعقوب بن یزید (کذلک) عن بن ابی عمیر (معلوم) عن بن مسکان (عبدالله) ابی بصیر (کذلک) قال قلت لابی جعفر امام باقر (علیه السلام).

مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند نعم إطلاقه دلیلهم علی قطع الفاتحة والخروج عن إطلاق الأمر بالقراءة، اطلاق این سخن، دلیل آقایان بر قطع فاتحه است. روایت می‌گوید فاقطع القراءة، قرائت را قطع کن. شاید کسی به ذهنش بیاید که مراد از قطع قرائت، قطع سوره باشد، اما اینطور نیست.

ایشان می‌فرمایند اینکه حضرت (علیه السلام) فرمودند فاقطع القراءة، قرائت شامل حمد هم می‌شود. پس ممکن است بگوییم اگر وسط حمد هم بود، خواندن حمد تا انتها لازم نیست. چون قولی بین حمد و سوره تفصیل داد و گفت حمد را باید تمام کند و لازم نیست سوره را بخواند و می‌تواند خواندن آن را رها کند.

ایشان می‌فرمایند اما اطلاق این حدیث، دلیل آقایان است که حتی می‌تواند فاتحه را هم قطع کند. و الخروج عن اطلاق الامر بالقرائه، از اطلاق امر به قرائت خارج شود. امر به قرائت سر جای خود محفوظ است، اما می‌تواند قرائت نخواند، یعنی سوره را نیاورد.

وما دل علی أنه لا صلاة بدون‌ها، خروج از ما دل علی انه لاصلات بدون فاتحه الکتاب. با ظاهر صحیحه ابی بصیر از ما دل علی انه لاصلات بدون فاتحه الکتاب خارج می‌شویم. لاصلات الا بفاتحه الکتاب الا ان تکون فی ظرف التقیه، قرائت تو هنوز تمام نشده و در اینجا استثنائاً اگر فاتحه الکتاب نخواندی، مشکلی ندارد.

ما می‌گوییم شاید یکی از دلایل کسانی که می‌گویند فاتحه الکتاب را در رکوع تمام کند، این است که لا صلاة الا بفاتحه الکتاب. گفتند بخشی از فاتحه الکتاب را همراه قرائت امام سنی و بخشی را هم در رکوع تمام کن.

پس اطلاقه، دلیل آقایان بر قطع فاتحه و خروج از اطلاق امر به قرائت و ما دل علی انه لاصلات بدون‌ها است. لکن قد یناقش بأنه لا دلالة فیه علی خصوص الفاتحة بل أقصاه الإطلاق المعارض بإطلاق نحو قوله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم: «لا صلاة إلا بفاتحة الکتاب» بل وبخصوص مفهوم مرسل ابن أسباط المتقدم المؤید بإشعار خبر ابن أبی نصر السابق، فعدم الاعتداد بالصلاة المزبورة حینئذ ووجوب إعادة غیرها لا یخلو من قوة، وفاقا للتذکرة وعن نهایة الأحکام، بل قیل: إنه قضیة ما فی المبسوط والنهایة. [3]

روایت ناظر به فاتحه الکتاب نیست، بلکه ناظر به سوره است (اعم یعنی سوره)، چون اگر بخواهد ناظر به فاتحه الکتاب باشد، با اطلاق لاصلات الا بفاتحه الکتاب معارض است. پس حتماً باید فاتحه الکتاب باشد.

مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند یک اطلاق در مقابل اطلاق دیگر است:

اطلاق اول، فاقطع القرائه است که قرائت شامل حمد هم می‌شود و اطلاق دوم می‌گوید لاصلات الا بفاتحه الکتاب، که تا فاتحه الکتاب نباشد، صلات نیست، ولو در ظرف تقیه.

این روایت می‌گوید فاتحه باید بیاید اما روایت دیگر می‌گوید فاتحه در ظرف تقیه نیست و می‌توانی آن را قطع کنی و نسبتشان هم عموم و خصوص من وجه است و ماده اجتماع آنها، فاتحه الکتاب تقیه‌ای است. لاصلات الا بفاتحه الکتاب می‌گوید باید آن را بیاوری. تقیه در روایات دیگر می‌گوید لازم نیست فاتحه را بیاوری و به رکوع برو.

مورد اختصاصی لاصلات الا بفاتحه الکتاب، ترک کردن فاتحه در ظرف عدم تقیه است و ماده افتراق روایاتی که می‌گوید می‌توانی آن را قطع کنی، سوره در ظرف تقیه است. بل و بخصوص مفهوم مرسل ابن اسباط المتقدم المؤید باشعار، یعنی اگر ام الکتاب را نخوانده، مجزی نیست. پس حتی در ظرف تقیه هم باید ام الکتاب را خوانده باشد.

بنابراین، معنای ظاهر صحیحه ابی بصیر که گفت قرائت را قطع کن و به رکوع برو، این است که قطع قرائت مشکلی ندارد. مفهوم مرسل علی بن اسباط گفت مجزی نیست و باید حمد را بخوانی و به رکوع بروی. پس با خصوص مفهوم این مرسل معارض است، که المؤید باشعار خبر ابن ابی نصر سابق است. این روایت اشعار دارد به اینکه حمد باید خوانده شود. چون می‌گوید حمد را خواندم و از اینکه می‌گوید حمد را خواندم (البته مفهوم شرط در کار نیست) می‌گوید اشعار دارم.

همچنین اینکه بگوییم نباید به این صلات (صلاتی که فرصت تمام کردن حمد را نداشته و ناگزیر شده با آنها به رکوع برود) اعتنا کند و اعاده واجب است، یعنی اطلاق لاصلات الا بفاتحه الکتاب و مفهوم مرسله علی بن اسباط را ترجیح داد. وفاقا للتذکرة وعن نهایة الأحکام، بل قیل: إنه قضیة ما فی المبسوط والنهایة. [4]


logo