درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
99/11/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی محدوده حجاب بانوان / حکم تکرار نگاه مرد به زنی که ارادهی ازدواج با او را دارد
در بحث جواز نگاه و نظر به زنی که اراده ازدواج با او را دارد، آیا تکرار و اضافه کردن نظر جایز است یا خیر؟ آیا به صورت متعدد (یعنی تکرار نظر) میتواند به او نگاه کند یا خیر؟.
مرحوم محقق در شرایع الاسلام میفرمایند این مرد میتواند مکرر به آن زن نگاه کند. صاحب جواهر میفرمایند نسبت به این زن تأمل و دقت کند و در اینجا قید میزند که اگر در نگاه اول تعمق و دقت لازم و ویژه را نکرده، میتواند دوباره نگاه کند (البته مرحوم محقق این قید را نزده است). یعنی صاحب جواهر با یک کلمه تکرار نظر را هم تأئید کردند.
آیتالله خویی میفرمایند اطلاق ادله شامل حال تکرار نظر میشود. چون وقتی این در راستای معرفت محاسن و اِنکِشاف حال زن باشد، میتواند مکرر نگاه کند. یعنی موانع درستی که از دیدگاه عرف مانع تعمق و دقت بوده، وإلّا اگر هر روز بخواهد زن را ببیند، عرف میگوید مسئلهی دیگری در کار هست. ولی طبق روال عادی تکرار نظر اشکال ندارد.
نکته بعدی این است که آیا نگاه کردن باید به اذن و رضای آن زن باشد یا خیر؟ مرحوم صاحب عروه میفرمایند رضای زن لازم نیست.
آیتالله خویی هم میفرمایند مخالفی در کار نیست. علت اینکه هیچ کس در این مورد مخالفت نکرده، این است که حرمت نگاه به زن نامحرم و اجنبیه به این مورد تخصیص میخورد و این از حقوق زن نیست تا حلیت متوقف بر رضای آن زن باشد.
سؤال: آیا آبرو، شخصیت و عِرض آن زن از حقوقش نیست؟ فرض این است که قصد قطعی ازدواج دارد و اگر همهی موانع دیگر برطرف شود و فقط همین قضیه مانده باشد، ولو بدون اجازه. چون اگر بخواهند اجازه بگیرند، ممکن است زنها اجازه ندهند. در عین حال حیای ویژه مانع میشود. اطلاق لفظی هم اگر نداشته باشد، اطلاق مقامی دارد.
یعنی مقام به گونهای است که اگر متوقف بر رضا بود، علیالقاعده باید بیان میکرد و میگفت از او اجازه بگیرید. ولی در هیچ جا این قید نیامده است. لذا اجازه گرفتن شرط نیست. آیتالله خویی این مطلب را به تَبَع صاحب عروه بیان میکند. مرحوم محقق در شرایع الاسلام این قیود را قید نمیزند که آیا اجازه گرفتن شرط هست یا خیر. چون ایشان میفرمایند اگرچه از او اذن نگیرد.
ایشان در مقام استدلال هیچ اشارهای به جهتِ اینکه چرا بدون اجازه میتواند نگاه کند، نفرموده است. امام خمینی در تحریر الوسیله چون مسئلهی اذن و عدم اذن را مطرح نکردهاند، لذا مرحوم فاضل هم متعرض این مسئله نشدهاند.
سؤال: بدن با لباس یا بی لباس چگونه میشود؟ امام خمینی میفرمایند بدن باید پوشیده باشد و ایشان با کلمهی رُوِیَ میخواهد بگوید این روایت از نظر ما مقبول نیست. در حالیکه روایاتی که خالی از ضعف است، دلالت بر این مطلبی که گفتیم، دارد. ایشان میفرمایند فقط نگاه کردن به عورة نه عاریه و نه از فوق ثیاب جایز نیست. چون کسی در فَتاوا قائل به عورة نشده و نصوص هم عورة را شامل نمیشود. چون ادله انصراف دارد و عورة جای حساسی است، به علاوه نوعاً نظر به عورة در ذهن افراد مدخلیت ندارد، ولی صورت، گردن، بدن، پاها و ... مدخلیت دارد، خصوصیتی در شکل خاص عورة نیست.
مرحوم صاحب عروه در جلد 29 صفحه 66 میفرمایند اگر آن زن را بخرد، وجه و یَدَیه از لباس بیرون باشد، اما در حالیکه راه میرود، بدن با لباس باشد. صاحب جواهر میفرمایند میتواند به همهی بدن نگاه کند، إلا عورت. چون با این کار، خطر از او دفع میشود. آیتالله خویی به مناسبت اینکه همهی بدن را نمیشود نگاه کرد، چون ایشان فقط قائل به نگاه کردن به صورت، کفّین، مچ، مو، محاسن (گردن و ساق پا) هستند، میفرمایند این از حیث دلالت اطلاق ندارد که شامل همهی بدن شود. اینکه لباس را در آورد، نیست، بلکه باید از روی لباس باشد.
کلمهی تَرقیق از نظر لغوی در مقابل کلمهی غلیظ به معنای ضخیم نبودن است. منظور از ترقیقِ ثیاب این نیست که لباسی بپوشد که پوست و بَشَره از زیرش دیده شود، چون در عرفِ آن زمان مشخص نیست که این نوع لباس وجود داشته یا خیر. بلکه منظور این است که لباسها را کم کند و لباس متعدد نباشد، به گونهای که حجم بدن قابل فهم و دیدن باشد و لباسهای ضخیم نپوشد.
علت اینکه حضرت کلمهی ثیاب را به کار میبرند نه کلمه ثوب را، این است که یعنی از لباسهایی که روی هم میپوشد، کم کند. معنای ظاهری تَرَقِّق که برداشت میشود، اُولی است. یعنی لباس ضخیم نپوشد. لذا ترقیق ثیاب هیچ مشکلی ندارد. ایشان میفرمایند اولاً در آن زمان لباس نازک وجود نداشته و ثانیاً وقتی حضرت میفرمایند ثیاب نه ثوب، پس مشخص میشود که منظور کم کردن لباس است.
سؤال: غرض چیست؟ غرض معرفت او به حال است. معرفت او به حال اگر با کم کردن یا با نازکتر کردن لباس حاصل میشود، علیالظاهر در این جهت فرقی بین این دو قضیه نیست.
سؤال: آیا زن هم میتواند به مرد نگاه کند؟ مثلاً مردی به خواستگاری آمده و این زن میخواهد با آن مرد ازدواج کند. در اینجا چه کند؟ صاحب عروه میفرمایند بعید نیست که زن هم میتواند به آن مرد نگاه کند، ولی با احتیاط مستحبی.
آیتالله خویی میفرمایند ما همراهی نمیکنیم، چون اقل الثمن به خاطر این بود که منظور از نگاه مرد به زن به سببِ سَدِّ بابِ ذَهاب و مِن دونه امکانِ التَّدارُک است، پس این احتمال در حقّ زن نمیآید و مالش هدر نمیرود. چون وُضعش را به ازای مهریه قرار داده و مالش، وُضع در مقابل مهریه است. مهریه هم اگر مقاربتی نبوده نصف و اگر مقاربتی بوده، تمام داده میشود، لذا مالش هدر نمیرود. آیتالله خویی میفرمایند جواز مشکل است.
ظاهر قضیه مراد از اقل الثمن این است که مهریه و پول نیست که در مقابل وُضع باشد، خیلی وقتها مهریه مبلغ اندکی است و اتفاقاً میگویند بهترین زن، زنی است که مهریهاش کم باشد.
سؤال: اگر مهریه کم باشد، اقل الثمن واقعاً صادق است؟ عَقلا یعنی گرانترین و با ارزشترین. ظاهر روایاتِ باب این است که مراد از اقل الثمن یعنی او را میخرد (تعبیر کنایهای) و میخواهد یک عمر با او زندگی کند. با توجه به نگاهی که اسلام دارد و واقعاً زن را کالا نمیداند که مرد بخواهد او را بخرد و خرید و فروش در کار باشد، اگر همان مِذاق شریعت را بگوییم، مذاق دین ما این است که جایگاه زن و مادر بسیار محترم است.
یعنی اسلام به زن نگاه متاع ندارد و نگاه شریف زندگی و یار و یاور و صاحبه دارد. با توجه به نگاهی که دین نسبت به این قضیه دارد، درست است که مال هم در آن تعبیر به کار برده شده، ولی آن نگاه جامع نگاه صِرف به معاملهی پولی کذایی نیست. اقل الثمن یعنی شریک همهی زندگی مرد. لذا مُستَبعَد است که منحصراً ناظر به مسئلهی مالی و مهریه باشد.
بنابراین با آن ضابطه و ملاک، همان که صاحب عروه فرمود، درست است و مرحوم شیخ فرمود ثمن و مُثمَنی کرده، یعنی به معنای ظاهری تحفُّظ کرده است.
ایشان میفرمایند اگر همین هم باشد، اینهمه پول میدهد. پس هر دو حق دارند به هم نگاه کنند. مرحوم شیخ خواستند بگویند حتی اگر بر همین معنای ظاهری هم تحفظ کنیم، باز فرقی نمیکند و به طریق اُولی او هم میتواند نگاه کند. لذا ما هم با شیخ و صاحب جواهر همراه هستیم و او هم میتواند از روی ثیاب به مرد نگاه کند.