درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/03/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی محدوده حجاب بانوان / بررسی تحریم نظر و تحریم لمس بدن زن
در بحث مصافحه با نامحرم عبارتی از صاحب جواهر در جلد 29 صفحه 100 اشاره شد که ایشان قائل به یک اولویت قطعیه است که اگر تحریم نظر باشد، تمام بدن زن تحریم نظر است، ولی بعضیها وجه و کفین را خارج کرده بودند، پس قطعاً تحریم لمس هم هست. طبق نظر بعضیها صورت و کفین استثنا شد و طبعاً نمیشود از این دلیل حرمت لمس صورت و دستها را استفاده کرد.
بعضیها در اینجا میگویند ما این اولویت قطعیه را نمیپذیریم مثلاً اگر یک طبیب بتواند بیماری مریض را با دست کشیدن به بدن او تشخیص دهد و یا نگاه دقیق و طولانی به بدن او داشته باشد، آیا میتوانیم بگوییم این نگاه دقیق و طولانی بر لمس سریع و زودگذر مقدم است؟ پس صرف اینکه صاحب جواهر میفرمایند هر جا حرمت نظر باشد، حرمت لمس هم به طریق اولی هست، این اولویت مشخص نیست.
مثال دیگر اینکه اگر طبیبی نبض بیمار را بگیرد و متوجه بیماری او شود، اما لازمهاش این باشد که به قسمت پایین گردن بیمار نگاه دقیق کند، آیا دیدن گردن مقدم بر گرفتن نبض است؟ پس صرف این، مشخص نیست به عنوان یک قانون کلی باشد که هر جا حرمت نظر دارد، حرمت لمس هم به طریق اولی است.
آیا مصافحه با اجنبیه جایز است یا خیر؟ علیالظاهر هیچ فقیهی به مصافحه با اجنبیه فتوا نداده است. ولی نفس اجماع و عدمالخلاف قابل اعتنا نیست چون اجماع مدرکی است، به خاطر همان مدرکی که روایت ابوبصیر بود که حضرت فرمود دستش را هم فشار ندهد.
سؤال: اگر حرمتش اینقدر واضح بوده، چطور تا زمان امام صادق(علیهالسلام) اصحاب کباری مثل سماعهبن محران و ابوبصیر سؤال میکنند؟ پس مشخص میشود که نمیشود از وضوح حرمتش استفاده کرد، وإلا تا آن زمان چطور میشده هم محل ابتلا باشد و هم واضح نبوده باشد.
بعضیها میگویند از این استفاده میکنیم که لابد حضرت که در مقام گفتگو لحن ملایمی به کار برده و به نحو شدید نگفته که قرآن گفته، لذا ممکن است بگوییم این، جنبه اخلاقی دارد و از آن امر فقهی و تکلیفی استفاده نمیشود. خیلی بعید است چون تعبیر روایت نهی است و حضرت میفرمایند لایحل.
آنچه از این ادله استفاده میشود، این است که حق مصافحه کردن با زن نامحرم برای انسان نیست. بعضیها میگویند علت اینکه نظر به اجنبیه و لمس او حرام شده، رعایت احترام اوست و از باب اینکه حرمتش رعایت شود، پس رعایت احترامش علت منحصره حرمت است. پس هم علت حرمت نگاه و هم لمس، رعایت حرمت زن است و حرمت زن علت منحصره است پس اگر لمسش کردیم و احترامش رعایت شد، حرام نیست و اشکال ندارد.
بنابراین اگر نظر و یا لمسی بود که احترامش خدشهدار نشد، این لمس اشکال ندارد و از جمله لمسهایی که احترامش هتک نمیشود، بلکه بیشتر رعایت میشود، مسئله مصافحه است، پس مصافحه اشکال ندارد.
علت، علت منصوصه نیست و نباید در مقابل نص اجتهاد کنیم. نص تصریح میکند و حکم قضیه را برای ما بیان کرده است، بنابراین صرف این خصوصیت نیست.
سؤال: آیا مصافحه با شهوت و یا بدون شهوت فرقی در روایت نگذاشته است؟ چون حضرت نمیفرمایند با شهوت، ریبه و قصد تلذذ مصافحه نکند، بلکه اطلاق دارد و در مقام بیان هم بودهاند و مانعی از بیان نبوده، لااقل اطلاق مقامی دارد و قابل تمسک است. اتفاقاً اینکه میگویند فشار ندهد، به خاطر این است که زمینه شهوت را از بین ببرد، چون با فشار دادن احساس بیشتری در بدن طرف مقابل ایجاد میشود.
علت اینکه میگویند پارچه بیندازد، به خاطر این است که لمس و فشاری که زمینهساز شهوت است، نباشد. هر نوع قصد ریبه و امثالهم اشکال دارد ولی مصافحه، من وراء الثوب و خصوصیت عدم فشار، زمینه شهوت در آن نیست. مثل سلام کردن که اگر احساس کرد به زن جوانی سلام میکند، مکروه است.
در مورد روایتهای عقوبتی که مستوجب غضب الهی میشود، بعضیها قید میزنند و میگویند منظور مصافحهای است که قصد شهوت باشد. لذا از مجموعه ادله استفاده میشود که مصافحه با زن مسلمان نامحرم حرام است و جایز نیست. بعضیها در مورد اولویت میگویند در اولویت مناقشه کردیم و دلیل دوم، روایات است.
در صحیحه ابوبصیر بعضیها میگویند اینکه حضرت فرمود لا إلا من وراء الثیاب، از باب مقدمه و پیشگیری از حرام بوده یعنی کراهت نه حرمت. ظاهر روایت حرمت است و بحث مصافحه پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با زنان بحث دیگری است و اعم از حرمت و کراهت است و یا روایت کتاب کافی جلد 5 در بحث بیعت زنها با پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) که امحکیم به پیغمبر(صلی الله علیه وآلهوسلم) گفت من با آنها مصافحه نمیکنم.
این روایت اعم از حرمت و کراهت است و ممکن است مکروه یا حرام باشد. ولی روایتهایی که قبلاً اشاره کردیم، انصافاً در حرمت ظهور دارد و استفاده حرمت میشود و در این زمینه شکی نیست.