درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/03/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی محدوده حجاب بانوان / حکم مصافحه مرد و زن نامحرم با یکدیگر
وارد مسئله محل ابتلای دیگری میشویم به نام مصافحه مرد و زن نامحرم با یکدیگر. این بحث، بحث تمرین استنباط است و در مقام فتوا نیستیم، لذا مخالفت با اجماع و شهرت مسائل مهمی هستند.
از آیتالله فیاض فتوایی منتشر شد که در مورد سن بلوغ دختران از نظر فقهی خود برگشتند. در مباحثه بلوغ دختران به نتیجهای رسیدیم که ایشان هم این نتیجه را اعلام کردند و از نظر قبلی خود برگشتند. در بحث بلوغ دختران 3 چیز نقشگذار و تأثیرگذار است:
1. حیض یا عادت ماهیانه،
2. سن 13 سالگی،
3. سن 9 سالگی.
آنچه که از روایات متوجه میشویم این است که در این بحث باید ملاک، محور و مدار را حیض قرار دهیم و شاهد این مطلب، روایات فراوان است. حتی در بعضی از روایات معتبر که معصوم به عدد 9 اشاره میکند، به خاطر این است که حیض دختر در 9 سالگی است یعنی اماره بر تحقق حیض میشود و معمولاً چون در 9 سال حیض میشدند، میگفتند عدد 9 ملاک است. پس اصلش بر بروز و ظهور عادت ماهیانه است و اگر عادت ماهیانه ظاهر نشد تا سن 13 سالگی فرصت است، ولی اگر 13 سالگی هم تمام شد و عادت ماهیانه ظاهر نشد، باید دوباره به بلوغ حکم کنیم.
مدخلیت عدد 9 در این است که اگر قبل از 9 سالگی دمی (خون) دید که ظاهرش شبیه دم حیض بود، حکماً نباید آن را حمل بر دم حیض کند. پس جمعبندی ما در بحث فقهی به اینجا منتهی میشود که هر 3 مورد فوق خصوصیت دارد. پس مدار بر عادت ماهیانه است و علائم کمتر از 9 سال حکم به عادت ماهیانه نمیشود و اگر تا 13 سال این حالت در او عارض نشد، باید بگوییم بالغ است.
در یک تحقیق میدانی که در سنین حائض شدن دختربچهها در مناطق مختلف انجام شد، با توجه به آمار در مناطق حارّه این حالت سریعتر در آنها ایجاد میشود و در بعضی از مناطق مثل ایران سن 12 و 13 سال است و حتی در بعضی جاها مثل نروژ که جزء مناطق سردسیر است، این حالت در دخترها گاهی تا 18 سال هم ظاهر نمیشود.
مسئله بسیار محل ابتلا بحث مصافحه است که در این مورد صاحب عروه در مسئله 40 میفرمایند فرقی نمیکند که نامحرم مسلمان باشد یا کافر. قبل از اشاره به این بحث به 3 نکته اشاره میکنیم.
(مسألة): لا يجوز مصافحة الأجنبية نعم لا بأس بها من وراء الثوب كما لا بأس بلمس المحارم.[1]
نکته اول این است که مصافحه در لغت به معنی دست را گرفتن، است و معمولاً انسان دست را با دست میگیرد مثل دست دادن مردها به یکدیگر. التصافح هم همینطور است، یعنی چه باب تفاعل و چه باب مفاعله. یعنی گاهی صفح (قسمت داخل کف دست) کف (از سر انگشتان تا مچ) خود را در صفح کف دیگری قرار میدهد. یعنی اصطلاحاً دو صفحه کف با هم تماس داشته باشند و همدیگر را بگیرند.
نکته دوم این است که فقهای شیعه و سنی (فریقین) بر حرمت لمس اجنبیه (نامحرم) اجماع دارند، یعنی لمس اجنبیه حرام است. صاحب جواهر در جلد 29 صفحه 75 میفرمایند نباید به بدن اجنبیه و زیباییهایش نگاه کند إلا به ضرورت. این اجماع و بلکه ضرورت مذهب و دین است. آقایان میگویند هم لمس اجنبیه و هم نظر به اجنبیه حرام است البته نظر به اجنبیه در کف و صورت استثنا است که در این صورت ماسوایش حرام میشود. ولی لمس همه بدن اجنبیه اجماعاً حرام است.
نکته سوم این است که صاحب جواهر در صفحه 100 میفرمایند هر جا که تحریم نظر باشد، تحریم لمس هم هست. لذا به همه بدن تحریم نظر هست، به غیر از استثنائات و در همه آن قسمتها تحریم لمس هم اولی است. اما کف و وجه تحریم نظر ندارد و قائلین به عدم تحریم نظر میگویند نظر به کل بدن حرام است و اولویت برایشان محفوظ است، اما کسانی که میگویند صورت و دو دست از سر انگشتان تا مچ حرام نیست، در اینجا نمیشود از اولویت استفاده کرد و باید به دنبال دلیل دیگری بود. اگر از کسانی باشیم که میگویند کل بدن زن حرام است، پس نگاه به آن حرام است، ولو خود زن میتواند صورت و سر انگشتان تا مچ (بدون آرایش) را باز بگذارد ولی ما نمیتوانیم نگاه کنیم.
مثلاً در احرام واجب است که زن گردی صورتش را باز بگذارد، ولی مرد نمیتواند نگاه کند و مجاز به نگاه نیست. پس اینطور نیست که هر کس در مورد صورت و دست قائل به جواز نظر شد، بتوانیم بگوییم قائل به جواز لمس هم هست یا نیست، یعنی هر جا که میگویند نگاه به آن جایز نیست، لمسش هم به طریق اولی جایز نیست، اما جاهایی که نگاه جایز است، آیا میشود بگوییم لمسش هم جایز است؟ خیر. برای حرمت لمس باید دلیل بیاوریم.
در مورد اولویت همچنان که صاحب جواهر فرمود، هر موضعی که حرمت نظر دارد، حرمت لمس هم به طریق اولی است. ولی مشکل ما دست از سر انگشتان تا مچ است. عدهای از فقها مخصوصاً قدما قائل به عدم جواز نظر بودند و عدم جواز لمس هم برایشان هست. ما هم جواز نظر داریم، اما اولویت جواز لمس از طرف جواز نیست بلکه از طرف منع است و باید به سراغ ادله برویم.
مرحوم محقق کرکی در جامعالمقاصد جلد 12 صفحه 43 قائل به اولویت حرمت لمس نسبت به نظر شده و علیالقاعده هم هست. کلام در مورد اولویت است و ما قائل به این اولویت هستیم و اگر نگاه حرام شد، لمس هم حرام میشود. وقتی لمس کردن حرام باشد، مصافحه قطعاً حرام است، چون در مصافحه لمس، فشردن و مکث کردن هم هست.
یا فقیهی به جواز مصافحه فتوا داده است؟ علیالظاهر هیچ فقیهی به جواز مصافحه با زن مسلمان فتوا نداده است، اما مصافحه با زن کافره و فرض اضطرار بحث مستقلی است. نظر به بدن زن با شهوت حرام است، پس لمس با شهوت به طریق اولی هم حرام است. اما نظر به کف زن بدون شهوت حرام نیست، ولی اولویت و اینکه بدون شهوت مصافحه کند، ثابت نمیشود و باید برای حرمت مصافحه به دنبال دلیل باشیم و اگر دلیل نبود، قائل به جواز میشویم. ادله این مطلب شامل روایات زیر است.
١١٥ ـ باب عدم جواز مصافحة الاجنبية الا من وراء الثوب ولا يغمز كفها
[ ٢٥٤٤٥ ] ١ ـ محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن أبي أيوب الخراز ، عن أبي بصير ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) ، قال : قلت له : هل يصافح الرجل المرأة ليست بذات محرم؟ فقال : لا ، إلاّ من وراء الثوب.[2]
ورواه الصدوق بإسناده عن أبي بصير ، مثله.
[ ٢٥٤٤٦ ] ٢ ـ وعن عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد ، عن عثمان بن عيسى ، عن سماعة بن مهران قال : سألت أبا عبدالله عليهالسلام عن مصافحة الرجل المرأة ، قال : لا يحل للرجل أن يصافح المرأة إلا امرأة يحرم عليه أن يتزوجها اخت أو بنت أو عمة أو خالة أو بنت اخت أو نحوها ، وأما المرأة التي يحل له أن يتزوجها فلا يصافحها إلا من وراء الثوب ولا يغمز كفها.[3]
روایت اول، روایت ابی بصیر باب 115 حدیث 1 و 2 میباشد که بزرگان هم نوعاً این روایت را نقل میکنند و سندش صحیحه است و میفرمایند اگر از وراء ثوب مصافحه کرد، دستش را فشار ندهد.
سؤال: اگر زنی محرم انسان نباشد، آیا میتواند با او مصافحه کند؟ حضرت میفرمایند از روی لباس. مرحوم کلینی و شیخ صدوق هم این روایت را نقل کردهاند.
روایت دوم از همین باب و صحیحه است و میفرمایند زنی که ازدواج با او حرام است یعنی زنی که محرمش است، مثل خاله، عمه و امثالهم. سؤال: آیا مصافحه ملاک است یا لمس هم همین است؟ فرقی نمیکند. صرف لمس اینطور است، چون مصافحه خصوصیتی ندارد و معمولاً محل ابتلا بوده است و اینکه از مصافحه سؤال میشده، به خاطر خصوصیت خاصی بوده که در مصافحه و محل ابتلا بودنش بوده است.
پس علت اینکه پیغمبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دست خود را در آب بردند، به خاطر این بود که میخواستند دست نامحرم را لمس نکنند. البته لمس نکردن، فعل رسول خداست و ممکن است فعل رسول خدا مکروه بوده باشد. ولی استفاده حرمت قطعیه از آن نمیشود. لذا آیتالله خویی به این مطلب تأکید میکند که نباید این کار را کرد، اما آیا خودش 100% دلیل است و از آن استفاده حرمت میشود، کمی مشکل است.
همه قائل به اولویت هستند، اما اگر قائل به جواز نظر شدیم، لمس را تجویز نمیکنیم و برای استثناء نظر دلیل داریم اما برای استثناء لمس دلیل نداریم. پس مصافحه با اجنبیه جایز نیست. البته مرحوم شیخ به این اولویت در رساله نکاح خود اشاره کرده است. ایشان میفرمایند عرف هم قائل به این اولویت است.
سؤال: چرا من وراء الثوب اشکال ندارد؟ به خاطر دلیل روایت صحیح السند که حضرت استثنا کرده است. پس مشخص میشود که اگر وراء الثوب باشد، کافی است.
سؤال: آیا هر دو باید ثوب داشته باشند، یا اگر یک نفر داشته باشد، کافی است؟ مثلاً هر دو باید دستکش به دست داشته باشند، یا اگر یک نفر هم داشته باشد، کافی است. من وراء الثوب کفایت میکند، یعنی غرض این بوده که لمس بین دو دست واقع نشود. لذا اگر یک نفر هم یک تکه پارچه روی دستش بیندازد و دیگری لمس کند، من وراء الثوب صادق است و اشکال ندارد.
سؤال: فشردن از وراء ثوب چگونه است؟ حرام است. در این روایت صحیح السند میفرمایند نهی است و ظهور در حرمت دارد و کف او را نباید فشار دهد و فقط صرف تلاقی از وراء ثوب باشد و مصافحه آن اشکال ندارد. پس به تبع اولیه مصافحه با نامحرم جایز نیست.
سؤال: لمس محارم چگونه است؟ علیالقاعده محارم به خاطر دلالت نصوص اشکال ندارد. چون معصوم در این نصوص تصریح کرده که زن نامحرم و اجنبیه، زن محرم و کسانی که ازدواج با آنها جایز است، حرام است، یعنی محارم طبعاً حرام نیست. به علاوه در بین متشرعه سیره قطعیه هم قائم بر این شده، پس مصافحه با محرم اشکال ندارد.