1404/03/10
بسم الله الرحمن الرحیم
فقه خانواده / نفقه / شرط پرداختکننده نفقه / بررسی ادلّه
موضوع: فقه خانواده / نفقه / شرط پرداختکننده نفقه / بررسی ادلّه
کلام در شرط منفق علیه بود، که شرایطش (شرط اول فقر، شرط دوم عجز از اکتساب، شرط سوم آیا نقص خلقت و نقص حکم معتبر است یا خیر؟ آیا ایمان و عدالت معتبر است یا خیر؟) را بحث و بررسی بررسی کردیم.
بررسی شروط منفق
در ادامه، وارد شرط منفق میشویم. کسی که میخواهد نفقه اقاربش را بدهد، چه شرطی دارد؟ شرطی که معمولاً آقایان بیان کردهاند، شرط قدرت بر انفاق است. یعنی اگر منفق قادر بر انفاق نبود، چیزی بر او لازم نیست. البته درباره زوج، فرق میکند؛ در زوج گفتیم اگر قدرت هم نباشد، بر ذمهاش واجب است.
شرط اول: قدرت
مرحوم محقق حلی در شرایع قدرت را شرط دانسته و میفرمایند و يشترط في المنفق القدرة فلو حصل له قدر كفايته اقتصر على نفسه فإن فضل شيء فلزوجته فإن فضل فللأبوين و الأولاد؛[1] اگر به قدر کفایت داشت، باید نفقه خود را اداره کند. و اگر اضافه داشت، برای زوجه باید نفقه کند. فان فضل للابوین و الاولاد، نفقه پدر و مادر و فرزند. پس 3 مرتبه شد:
1- خود
2- زوجه
3- والدین و فرزند
البته در اینجا نباید اشتباه برداشت شود که در عین اینکه میگوییم قدرت، شرط است و اگر به اندازه کافی نداشت، خودش مقدم میشود، مانعی ندارد با اینکه بعداً ذمهاش مشمول زوجه باشد. اما بالفعل، مقداری که دارد، اگر کفایت معونه یک نفر را میکند، در کجا لازم است که صرف کند؟ برای خودش.
مرحوم صاحب جواهر نکتهای را در ضمن این بحث میفرمایند که اگر فعلاً قدرت نداشت، آیا تکسب برای پرداخت نفقه بر او واجب است یا خیر؟ یعنی بگوید من که پول ندارم، پس نفقه پدر و مادرم یا فرزندانم یا زوجهام بر من واجب نیست یا حالا که پول ندارد و نمیتواند خرجی واجب النفقهها را بدهد، آیا تکسب بر او واجب است؟
ایشان میفرمایند و لا ريب في تحقق القدرة بها على التكسب لنفقة نفسه التي يجب عليه دفع الضرر عنها،[2] اولین نفر، نفقه خودش بود، اما ندارد، آیا میتواند در خانه بنشیند و بگوید از آسمان برایم بیاید یا باید زحمت بکشد و کاسبی کند، تا خرجی خودش را به دست بیاورد؟ و اینکه نفس خودش را به هلاکت بیندازد و کاسبی نکند تا از گرسنگی و مرض بمیرد، جایز نیست و حرام است.
تکسب برای نفقه زوجه
وكذا يجب عليه التكسب لنفقة زوجته لوجوبها عليه معاوضة،[3] نفقه زوجه هم، معاوضتاً بر ذمه زوج است؛ چون قبلاً گفتیم که معاوضهای بین زوجه و زوج است، که زوجه، خودش را در اختیار زوج قرار میدهد، پس زوج هم در نقطه مقابل باید نفقه و مهریه او را بپردازد. پس یک واجبی بر ذمه او آمده و باید از این وجوب خلاص شود و خلاصیاش به این است که نفقه زوجه را بدهد، که پرداخت این نفقه نیازمند تکسب است، پس، از باب مقدمه واجب، تکسب هم میشود واجب.
اگر هم بگوییم مقدمه واجب، وجوب شرعی ندارد، لااقل وجوب عقلی دارد؛ پس تکسب بر این مرد لازم است. و لوجوب انفاق علیها اتفاقاً، با توجه به اینکه همه میگویند انفاق بر زوجه واجب است و زوج هم ندارد، پس برای اینکه این واجب را اتیان کند، باید شرطش را، که قدرت بر انفاق است، تحصیل کند و تحصیل این شرط با تکسب است. یعنی تکسب زمینه ساز تحصیل شرط برای این واجب است. شرط هم، قدرت بر انفاق و واجب، خود انفاق است.
در اینجا نباید اشتباه کرد که قدرت بر انفاق، شرط واجب است نه شرط وجوب، چون اگر شرط وجوب بود، تحصیلش لازم نبود. پس انفاق بر زوجه، واجب است و شرط واجب، قدرت بر انفاق است و مقدمه برای حصول این شرط، تکسب است، پس انفاق، واجب و قدرت بر انفاق، شرط واجب (یعنی اگر بخواهد انفاق کند، طبعاً باید قدرت بر تکسب داشته باشد و قدرت بر تکسب زمانی حاصل میشود که تکسب کند. اگر قدرت بر تکسب نداشت، آیا میتواند بگوید پس من تکسب هم نمیکنم و قدرت بر تکسب هم ندارم، پس انفاق واجب نیست؟ ما میگوییم این، بر خلاف استطاعت بر حج است؛ در استطاعت بر حج، اگر قدرت بر حج نداشت، میگفت تحصیل استطاعت هم نمیکنم، ولی در اینجا تحصیل قدرت بر او لازم است، چون قدرت، شرط وجوب نیست، بلکه شرط واجب است) و تکسب زمینه ساز قدرت بر انفاق است.
ولوجوب الإنفاق عليها اتفاقا، مع أن الغالب في الناس التكسب؛[4] طبق روال غالب، قدرت بر انفاق، با تکسب حاصل میشود، مگر اینکه گاهی مثلاً با ارث برای انسان قدرت بر تکسب حاصل شود. و الأصل في الواجب الإطلاق، مقید به این است که آیا تحقق تکسب لازم است یا خیر؟ اگر اصالت الاطلاق باشد، یعنی چه؟ اطلاق یعنی اطلاق نسبت به اشتراط تکسب بالفعل؛ یعنی اگر تکسب بالفعل، شرط بود و این شخص هم تکسب بالفعل ندارد، پس واجبی بر ذمهاش نیست، در حالیکه میگوییم نسبت به تکسب بالفعل اطلاق داریم، یعنی مشروط وجوب انفاق، مشروط به تکسب بالفعل نیست. پس حتی اگر بالفعل هم تکسب ندارد، وجوب انفاق هست و به خاطر خلاصی از این وجوب باید تکسب کند.
فما عن بعض العامة ـمن عدم وجوبه لها، لأنها كالدينـ واضح الضعف،[5] بعضی از سنیها گفتهاند وجوب تکسب برای نفقه، مثلاً نسبت به زوجه نیست، چون مثل دین است، یعنی دینی است بر ذمه، نه مثل معاوضه. این سخن بعضی از عامه، واضح الضعف است.
چرا واضح الضعف است؟ اگر مثل دین باشد، مگر چه میشود؟ اگر دین بود، آیا تکسب واجب نبود؟ آیا برای پرداخت دین، تکسب واجب نیست؟ مگر اینکه از نظر ایشان بگوییم که در دین، تکسب واجب نباشد. و الا اگر بگوییم در دین هم تکسب واجب است، فرقی نمیکند؛ چه بگوییم علی وجه المعاوضه و چه علی وجه الدین باشد. بلکه باید اینگونه بگوییم که در دین، تکسب واجب نباشد، و الا فرقی نمیکند.
نعم الظاهر عدم وجه عليه بالسؤال الهاتك للعرض مع فرض الانحصار فيه.[6] چیزی ندارد و تکسب هم لازم است و نمیتواند کاسبی کند و ورشکست شده است. در اینصورت آیا بر او واجب است که از دیگران درخواست کند تا خرج واجب النفقهاش را بدهند؟ خیر، واجب نیست که سؤال و درخواستی کند تا عرضش در معرض هتک قرار بگیرد، البته در فرض انحصار در سؤال، اگر انحصار در سؤال نداشت، یقیناً سؤال، واجب نبود.
ما میگوییم حتی در فرض انحصار در سؤال هاتک عرض هم، باز این سؤال واجب نیست. مگر زوجه خرج ندارد؟ آیا باز هم در اینجا سؤال هاتک عرض، واجب نیست؟ ایشان میفرمایند الظاهر عدم وجوبه علیه، معلوم میشود ایشان هم در این مورد، به قطعیت کامل نرسیدهاند.
بل لا يبعد عدم وجوبه بالاستيهاب، لما فيه من المشقة التي يسقط مثل هذا التكليف معها، استیهاب کردن هم واجب هم نیست، یعنی به دیگران بگوید به من هبه کنید. چون واقعاً مشقت بر او صادق است و وقتی مشقت بود، تکلیف ساقط میشود.
البته مرحوم صاحب جواهر از دید نفس کریمه خود لحاظ میکنند، که درخواست کردن را مشقت میدانند و افراد هم فرق میکنند. مثلاً اگر انسان از دوست یا اقربای صمیمی خود یا استاد یا همکلاسی و رفیقش استیهاب کند، مشقت زیادی ندارد. مثلاً کسی پولی به انسان میدهد و منت میگذارد، در حالیکه دستور دین بر خلاف این است. دستور دین این است که اگر کار خوبی در حق کسی کردی، فراموش کنی، اما اگر دیگری کار خوبی در حق تو کرد، فراموش نکن. اما بعضیها برعکس هستند.
مرحوم آیت الله موسوی نژاد میفرمایند اگر کسی حاجتی پیش شما آورد، او بر شما منت دارد، نه شما بر او. چون او میتوانست حاجتش را پیش شخص دیگری ببرد و او را در ثواب عظیم قضاء حاجت مؤمن داخل کند، اما این کار را نکرد و حاجتش را پیش شما آورد و شما را در این ثواب عظیم داخل کرد، پس او به گردن شما حق دارد نه شما بر گردن او.
بل لعل قبول الهبة من ذلك فضلا عن الاستيهاب، لما فيها من المنة؛[7] قبول هبه هم همین است، تا چه برسد به استیهاب. یعنی در قبول هبه هم یک نحوه منتی هست و اگر کسی هم بدون استیهاب، هبه میکند، باز هم ممکن است بگوییم پذیرش هبه لازم نیست.
تا اینجا، بحث نفقه زوجه بیان شد که تکسب، واجب است. اما استیهاب و قبول هبه واجب نیست.
وجوب تکسب نسبت به نفقه اقارب
و أما نفقة الأقارب ففي أصل وجوب التكسب لها إشكال من إطلاق الأمر بإعطاء الأجر للرضاع، و هو نفقة المولود،[8] نفقه فرزند را با پرداخت کردن به مادرش باید پرداخت کرد و امر به اعطای اجر، اطلاق دارد، یعنی باید اجر رضا (نفقه فرزند) را داد و نگفتند اگر فقط قدرت و تکسب بالفعل دارد، بلکه در هر صورت باید پرداخت کرد و اگر کسی ندارد، باید تکسب کند. شبیه کسی که وضو ندارد؛ امر طهارت برای شخص واجب است و اطلاق دارد، پس باید تحصیل طهارت کند، ولو معونه داشته باشد.
و إطلاق أخبار الإنفاق؛ نگفتهاند وجوب نفقه در زمانی است که تکسب بالفعل داشته باشد، بلکه گفتهاند نفقه اقارب واجب است و اگر شخص ندارد باید تکسب کند.
و أن القادر على التكسب غني في الشرع؛ دلیل دوم از وجه اول این است که اگر کسی قدرت بر تکسب دارد، از دیدگاه شارع، غنی محسوب میشود و انفاق، بر غنی واجب است و او هم قادر بر تکسب است، پس غنی است. و قد اتفقوا على وجوبها على الغني، و نحو قوله صلى الله عليه و آله و سلم: «ملعون من ضيع من يعول به»،[9] کسی که شخصی را که عائلهاش به او است، ضایع کند، ملعون است و اگر تکسب نکند، حق او را تضییع میکند و مورد لعن الهی است و حتماً باید تکسب کند (دلیل سوم).
دلیل بعد هم قول الصادق عليهالسلام «إذا أعسر أحدكم فليضرب في الأرض، يبتغي من فضل الله و لا يغم نفسه وأهله»،[10] وقتی یکی از شما معسر شدید. در زمین تلاش کند. یتقی من فضل الله، طلب فضل الهی کند. و خود و اهلش را غمین نکند، یعنی نگوید ما که نداریم و ناله نکند. بلکه باید تلاش کند و اگر طلبه هم هست، لااقل به یکی از این 3 شرط (تدریس و تدرس یا تبلیغ یا تحقیق و پژوهش) تلاش کند.
اینها 4 دلیل برای این است که تکسب نسبت به نفقه اقارب، واجب است.