1404/01/30
بسم الله الرحمن الرحیم
فقه خانواده / حقوق زوجه / خروج زوجه از منزل بدون اذن زوج / بررسی طائفه دوم و سوم روایات
موضوع: فقه خانواده / حقوق زوجه / خروج زوجه از منزل بدون اذن زوج / بررسی طائفه دوم و سوم روایات
حکم خروج زوجه از منزل بدون اذن زوج مورد بحث ما بود و عرض شد در این زمینه طوائفی از روایات وجود دارد و طایفه اول روایاتی بود که خروج زوجه از منزل مطلقاً مشروط به اذن زوج است.
طایفه دوم: باب جملة مما یحرم علی النساء و ما یکره لهن و ما یسقط عنهن
در این طایفه هم روایات صحیح السند وجود دارد.
طایفه سوم: روایات مستفیضه است که امر میکند به حبس نساء در بیوت و ستر نساء به وسیله در خانه ماندن، و إن کان مفادها بلحاظ تدبیر الرجل کحم من الآداب الا ان مقتضاه بدلالة الاقضاء ولایته علی ذلک.
طبق این روایات، نساء باید در خانه حبس و مستور باشند، و این حبس به معنای خانگی بودن است نه به معنای زندانی شدن؛ و تدبیر این کار به دست زوج است و به دلالت اقتضاء، معلوم میشود زوج در زمینه خروج زوجه از منزل بر او ولایت دارد.
34. باب استحباب حبس المرأة فی بیتها أو بیت زوجها فلا تخرج لغیر حاجة ولا یدخل علیها أحد من الرجال
البته مرحوم شیخ حرعاملی تعبیر به استحباب دارند، نه وجوب که ترکش حرام باشد.
روایت اول
[۲۵۰۴۸] ۱ ـ محمد بن یعقوب، عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن أبی عبدالله، عن أبیه، عن وهب، عن أبی عبدالله علیهالسلام قال: قال أمیر المؤمنین علیهالسلام : خلق الرجال من الارض وإنما همهم فی الارض، وخلقت المرأة من الرجال وإنما همها فی الرجال، فاحبسوا نساءکم یا معاشر الرجال.[1]
احمد بن ابی عبدالله: مرحوم برقی. بارها گفتیم عدة من اصحابنا کلینی دارای ثقاتی هستند که در سند مشکل ایجاد نمیکند.
وهب بن وهب القرشی: برخی اکذب من فی البریة او را معرفی کردند.
روایت دوم
[۲۵۰۴۹] ۲ ـ وعن أبی عبدالله الاشعری، عن بعض أصحابنا، عن جعفر بن عنبسة، عن عبادة بن زیاد، عن عمرو بن أبی المقدام، عن أبی جعفر علیهالسلام و عن أحمد بن محمد العاصمی، عمّن حدثه، عن معلی بن محمد، عن علی بن حسان، عن عبد الرحمن بن کثیر، عن أبی عبدالله علیهالسلام قال: قال أمیر المؤمنین علیهالسلام فی رسالته إلی الحسن علیهالسلام : إیاک ومشاورة النساء فإن رأیهن إلی الافن ، وعزمهن إلی الوهن، واکفف علیهن من أبصارهن بحجابک إیاهّن فإنّ شدّة الحجاب خیر لک ولهن من الارتیاب، ولیس خروجهن بأسد من دخول من لا یوثق به علیهن، فإن استطعت أن لا یعرفن غیرک من الرجال فافعل.[2]
این حدیث دو سند دارد.
سند دوم که بیان کردیم ضعیف است و معلی بن محمد از علی بن حسان نقل کرد و علی بن حسان ضعیف است و عید الرحمن بن کثیر هم ضعیف هستند. و عمن حدثه در این روایت هم باعث ارسال سندی شده است.
سند اول هم عبادة مجهول و بعض اصحابنا (مرسله است).
وعن أحمد بن محمد بن سعید، عن جعفر بن محمد الحسنی، عن علی بن عبدک، عن الحسن بن ظریف بن ناصح، عن الحسین بن علوان، عن سعد بن طریف، عن الاصبغ بن نباتة، عن أمیر المؤمنین علیهالسلام ، مثله ، الا أنه قال: کتب بهذه الرسالة أمیر المؤمنین علیهالسلام إلی ابنه محمد.
این هم سند دیگری برای این حدیث که نقل شده است.
این سند هم در مورد حسین بن علوان بیان داشتند ضعیف است.
ورواه الصدوق بإسناده إلی وصیة أمیر المؤمنین علیهالسلام لولده محمد بن الحنفیة، مثله.
مرحوم صدوق این کلام را وصیت حضرت امیر دانستند به محمد بن حنفیه و گفتند طریق صدوق به این وصیت صحیح است و تعبیر برخی از بزگان مثل مرحوم کلباسی در الرسائل صفحه 663 این است:
و ما کان فیه من وصیة أمیر المؤمنین علیه السّلام لابنه محمّد بن الحنفیة فقد رویته عن أبی، عن علی بن إبراهیم بن هاشم، عن أبیه، عن حمّاد بن عیسی، عمّن ذکره، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام، و یغلط أکثر الناس فی هذا الاسناد فیجعلون مکان حمّاد بن عیسی حمّاد بن عثمان و إبراهیم بن هاشم لم یلق حمّاد بن عثمان، و إنّما لقی حمّاد بن عیسی و روی عنه.[3]
علی بن ابراهیم صاحب تفسیر از پدرشان از حماد بن عیسی (و حماد بن عثمان و این دو حماد از اصحاب اجماع هستند) و کسی که ذکر کردند (نفر اول پس از اصحاب اجماع ثقه هستند و در مورد مشایخ ثقات اگر مرسله هم بیاوند صحیح است اما غیر مشایخ ثلاث ثقات، ارسالشان موجب وثاقت نیست) و طبق مبنای ما این سند هم وثاقت ندارد.
بله مرحوم پدر علامه مجلسی با خط نجلشان نقل کردند مراسیل حماد در حکم مسانید هستند، ولی طبق این مبنا سند فوق صحیح است. اما اگر تصحیح (تصحیح ما یصح عنهم) را به معنای این دانستیم که مشایخ ایشان و شیخ اولشان ثقه است، باز هم روایت حجت و معتبر نیست؛ چون عمن ذکره، دال بر شیخ مذکور نیست و برای حقیر با این تفاسیر اثبات حجیت و اعتبار این سند نمیشود.
محدث نوری درباره این سند بیان دارند: السند صحیح الی حمّاد وهو من أصحاب الإجماع فالخبر صحیح أو فی حکمه.[4] با توجه به این است که ایشان حماد را مصحح سند میدانند.
به نظر بنده طرق ثلاثة و حتی اربعة صحیح نیست.
حضرت امیر فرمودند: از مشورت با زنان پرهیز کن، چون تصمیم آنها به سستی میانجامد. چشم نساء را ببند با حجابی که برای آنها میسازی، چراکه حجاب شدید برای خودت و آنها بهتر است. و خروج آنها سختتر نیست بر آنکه غریبه بر آنها وارد شود (بیگانه به خانه راه مده) و اگر توانستی مرد دیگری را غیر از تو نشناسند، این کار را انجام بده. البته الان که فضای مجازی و تلویزیون فضایی ایجاد کرده که خانمها بازیگران مرد را بهتر از شوهرانشان میشناسند!
تعابیر کلینی و صدوق به محمد بن حنفیه با همین متون است.
روایت سوم
[۲۵۰۵۰] ۳ ـ وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن نوح بن شعیب، رفعه قال: قال أبو عبدالله علیهالسلام : کان علی بن الحسین علیهالسلام إذا أتاه ختنه علی ابنته أو علی اخته بسط له رداه ثم أجلسه ثم یقول: مرحبا بمن کفی المؤنة وستر العورة.[5]
کلینی از عدة من اصحابنا از خالد برقی از نوح بن شعیب اما این حدیث مرفوعه است و معتبر نیست.
دلالت حدیث: محل استشهاد به این است که حضرت ساتر عورت را مدح کردند و نساء عورت هستند و باید پوشیده شوند.
ختن: داماد (شوهر خواهر و یا شوهر دختر)
چقدر خوب با داماد برخورد میکردند. و به نظر ما دلالت این روایت هم ضعیف است، چون در مقام تحسین است و لزوم ستر عورت را بیان نمیکند. انصافاً از این روایت حبس نساء استفاده نمیشود. وجوب ولایت زوج بر زوجه هم استفاده نمیشود. ستر عورت به زوج نسبت داده شده و حداکثر استحباب ستر عورت استفاده میشود.