« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1403/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

فقه خانواده / حقوق زوجه / حق قسم / اقوال سه گانه پیرامون حق قسم / ادله اقوال / بررسی روایات

 

موضوع: فقه خانواده / حقوق زوجه / حق قسم / اقوال سه گانه پیرامون حق قسم / ادله اقوال / بررسی روایات

کلام در آیاتی است که وجوب فی الجمله قسم را ثابت می‌کند. دو آیه 19 و 35 از سوره مبارکه نساء در این زمینه بیان شد.

آیه سوم: ﴿وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾،[1] زن‌هایی که خوف از نشوزشان داریم (یک معنایش این است که امارات نشوز در آنها ظاهر شده). آنها را وعظ و موعظه کنید. و در بستر از آنها هجر و قهر کنید و با اینها هم بستر نشوید یا اگر هم شدید، پشت به آنها بخوابید، تا قهر و هجر صادق باشد. و نباید ضربی باشد که به ذهن متبادر می‌شود، یعنی هم زدن است و هم نیست و به گونه‌ای باشد که ناراحتی از رفتار و روشی را که زن در پیش گرفته، نشان دهد. و اگر از شما (شوهر) اطاعت کردند، در رفتارتان به آنها ظلم و ستم نکنید.

مرحوم شیخ انصاری به آیه فوق اشاره کرده و می‌فرمایند دلّ على جواز الهجر في المضاجع مع خوف النشوز أو مع علمها- على اختلاف في التفسير- فيدلّ بمفهومه المعتبر هنا اتّفاقا ظاهرا- و إن كان مفهوم الوصف- على عدم جوازه مع عدم خوف النشوز،[2] اگر با خوف نشوز، درست باشد، به طریق اولی با علم به نشوز هم، همین است. اگر خوف نشوز دارید، در بستر با آنها نخوابید و قسم نکنید، یعنی کنارشان نخوابید و از آنها جدا شوید، اما اگر خوف نشوز نداشتید، یعنی زن خوبی بود، در اینجا حق هجر ندارید، یعنی هر 4 شب یک بار باید کنار او باشید و قسم را رعایت کنید، پس اگر خوف نشوز نداشت، قسم لازم است، نه اینطور نیست که اگر خوف نشوز داشت، می‌تواند هر شب کنارش نخوابد. اگر خوف نشوز نداشت، هجر جایز نیست و باید حقش را، که با استفاده از روایات، هر 4 شب یک بار در کنار او بودن است، به او بدهد.

برداشت ما از این عبارت این است که اینجا مفهوم وصف دارد. پس اصل وجوب فی الجمله قسم (اگر خوف نشوز نداشتید (مفهوم وصف) یعنی ناشزه نبودند، هجر جایز نیست، یعنی باید حقش را بدهید، یعنی با استفاده از روایات، هر 4 شب یک بار کنارش باشید (وجوب قسم)).

و وجه اعتبار مفهوم الوصف هنا أنّه في مقام تحديد الصنف الّذي يجوز هجره من النساء؛ مضافا إلى وجود القرينة في ذيل الآية و هو قوله: ﴿فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا﴾،[3] صنفی از زنان را که هجرشان جایز است، بیان می‌کند، پس آنهایی که در این بیان نمی‌گنجند (زنانی که خوف نشوزش نمی‌رود) هجرشان جایز نیست. اگر خوف نشوز نبود، بر آنها ظلم نکنید و حقشان را به آنها بدهید. حقشان چیست؟ روایت می‌گوید هر 4 شب یک بار نزد او بروید. نبودن هجر، یعنی حق دادن و حق دادن یعنی قسم.

لذا به نظر ما تعبیر بهتر این است که می‌توانیم از دو جای آیه استفاده کنیم و نگوییم ادامه آیه، قرینه بر قبل است، بلکه دو فراز مستقل و هر دو قابل استدلال است:

1- وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ (شاهد مطلب) فی المضاجع.

2- فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا

بعضی از معاصرین استدلال را اینگونه بیان کرده و می‌فرمایند وتقريب الدلالة من ناحيتين حيث قد قيّد الهجر بخوف النشوز ومقتضاه نفي المشروعية مع عدم القيد، وكذا تسمية الهجر في المضاجع بأنّه سبيل يضرّ بهنّ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا، فالنهي عنه مع طاعتهن يقتضي الحرمة، فيدل في الجملة اجمالا على انّ المبيت معهن في المضاجع لازم.[4] (قید، خوف نشوز و عدم قید، عدم خوف نشوز است)، حالا که خوف نشوز در کار نیست، هجر مشروعیت نداشته و در این صورت، قسم ثابت می‌شود. و اینکه اسم هجر فی المضاجع آورده شده، حرمت در فرضی که اطاعت داشته و مطیعه هستند.

در این عبارت، از نهی، استفاده حرمت می‌کنیم، که بغی، حرام است و نباید این حق (هم بستر بودن) را از آنها (زوجات) بگیرید و هجر جایز نیست، پس قسم، واجب است. ما به دنبال وجوب قسم فی الجمله هستیم، که از این آیه استفاده می‌شود.

به نظر ما شاید بهترین آیه از 3 آیه بیان شده (آیات 19 و 34 و 35) آیه 35 باشد، که ظاهراً استدلال به آن مانعی نداشته و تمام است.

دلیل دوم: روایات

وسائل جلد 21 ابواب القسم و النشوز و الشقاق، که در فرض نشوز، قسم مطرح می‌شود، که اگر زن، ناشزه و شقاق بود، آیا باز هم حق قسم هست یا نیست؟

باب أن للزوجة الحرة ليلة من أربع، وللثنتين ليلتان، وللثلاث ثلاث، وللاربع أربع، فإن كان عنده أقل فالباقي للزوج يبيت حيث شاء ويفضل من شاء، اگر مرد، یک زن حره (منظور امه نیست) داشت، اگر 2 تا زن داشت، 2 شب و اگر 3 تا زن داشت، 3 شب از 4 شب را باید به آنها اختصاص دهد، اما اگر 4 تا زن داشت، از 4 شب، یک شب برای هر کدام از آنهاست و اگر کمتر از 4 زن داشت، یک یا دو یا سه شب اضافه برای خود زوج است و می‌تواند با هر کدام از آنها که خواست و ترجیح داد، بخوابد و اگر هم نخواست، لازم نیست با آنها بخوابد.

[٢٧٢٣٣] ١ ـ محمد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد، عن ابن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي، عن أبي عبدالله عليه‌السلام ، قال: سئل عن الرجل يكون عنده امرأتان إحداهما أحب إليه من الاخرى، أله أن يفضل إحداهما على الاخرى؟ قال: نعم، يفضل بعضهن على بعض ما لم يكن أربعا، الحديث.[5]

بررسی سندی

محمد بن الحسن (مرحوم شیخ طوسی) باسناده عن الحسین بن سعید (اهوازیان، که 2 برادر، به نام‌های حسن بن سعید و حسین بن سعید الاهوازیان هستند) (سند مرحوم شیخ طوسی به حسین بن سعید، سند متصل و درستی است) عن ابن ابی عمیر عن حماد بن عیسی عن الحلبی عن ابی عبدالله (علیه السلام). طریق مرحوم شیخ طوسی تا حسین بن سعید:

1- و ما ذکرته عن الحسین بن سعید فان اخبرنی به الشیخ المفید ابو عبدالله محمد بن نعمان و الحسین بن عبید الله (مرحوم غضائری) و احمد بن عبدون کلهم عن احمد بن محمد بن الحسن بن الوحید عن ابیه محمد بن حسن بن ولید، سند مرحوم شیخ طوسی به حسین بن سعید مشکلی ندارد.

2- فاخبرنی ایضاً ابو الحسین ابن ابی جید القمی عن محمد بن الحسن بن ولید عن الحسین بن حسن بن عوان عن الحسین بن سعید.

3- و رواه ایضاً محمد بن الحسن بن ولید عن محمد بن حسن صفار عن احمد بن محمد عن الحسین بن سعید.

طریق مرحوم شیخ طوسی به حسین بن سعید اهوازیان صحیح است. مرحوم علامه حلی می‌فرمایند طریقش صحیح است. مرحوم قهپایی در مجمع الرجال می‌فرمایند دو طریقش حسن (چون شاید بر بعضی از اینها توثیق صریح وارد نشده) و طریق سومش صحیح است. پس طریق مرحوم شیخ طوسی به حسین بن سعید، صحیح و از حسین بن سعید به بعد هم مشکلی ندارد.

بررسی دلالی

یکی از دو زن را بیشتر دوست دارد. آیا مرد حق دارد که یکی را بر دیگری ترجیح و تفضیل دهد؟ قال نعم مادامی که 4 زن ندارد. از این عبارت می‌فهمیم که اگر 4 زن داشت، جایی برای تفضیل بعضی از زن‌ها بر بعضی دیگر نیست، چون باید هر شب را به یکی از آنها اختصاص دهد. پس معلوم می‌شود هر 4 شب یک بار، نوبت است.

این روایت، اصل وجوب قسم را بیان می‌کند. اما آیا خصوصیات دیگری هم، از آن فهمیده می‌شود؟ خیر، بلکه فهمیده می‌شود که آیا به صرف عقد یا بعد از شروع، وجوب قسم می‌آید یا خیر؟ اینها را از این روایت استفاده نمی‌کنیم و به نظر ما، حداکثر، اصل وجوب قسم از آن استفاده می‌شود، نه بیشتر.

[٢٧٢٣٤] ٢ ـ وعنه، عن صفوان بن يحيى، عن عبدالله بن مسكان، عن الحسن بن زياد، عن أبي عبدالله عليه‌السلام ـ في حديث ـ قال: سألته عن الرجل تكون له المرأتان وإحداهما أحب إليه من الاخرى، له أن يفضلها بشيء؟ قال: نعم، له أن يأتيها ثلاث ليال، والاخرى ليلة، لان له أن يتزوج أربع نسوة، فليلتاه يجعلهما حيث يشاء ـ إلى أن قال: ـ وللرجل أن يفضل نساءه بعضهن على بعض ما لم يكن أربعا.[6]

از اصل تفضیل به شیء سؤال می‌کند. قال (علیه السلام) پیش یکی از 2 زن، که برایش محبوب‌تر است، 3 شب بیاید و پیش دیگری یک شب برود، که جمعاً می‌شود 4 شب. پس معلوم می‌شود که ما لم یکن اربع (در روایت قبلی) ناظر به 4 زن در حق قسم و هم‌خوابی‌ است. چون حق دارد 4 زن بگیرد، در این صورت، وقتی 2 زن دارد، 2 شب اضافه برای 2 زن دیگری که ندارد، می‌باشد، که این 2 شب اضافه را می‌تواند به هر کدام از آن 2 زن اختصاص داده و یک زن را بر دیگری که محبوب‌تر است، تفضیل دهد. شبیه روایت قبلی مادامی که 4 زن نباشد، حق تفضیل دارد، یعنی اگر 4 زن باشند، حق تفضیل ندارد و هر شب را باید به یک زن اختصاص دهد.

ما می‌گوییم مفهوم این روایت، این است که حق تفضیل ندارد و اینکه باید هر 4 شب را به یک زن اختصاص دهد، از این روایت به دست نمی‌آید.


logo