1403/08/14
بسم الله الرحمن الرحیم
فقه خانواده / شقاق / مخاطب بعث حکیمن / قول چهارم
موضوع: فقه خانواده / شقاق / مخاطب بعث حکیمن / قول چهارم
کلام در این است که مخاطب به خطاب ابعثوا کیست و چه کسی باید بعث حکمین کند؟ ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا﴾[1] یعنی چه کسی باید یک حکم از اهل مرد و زن بعث کند؟
قول اول، حاکم شرع؛ قول دوم، زوجان و قول سوم، اهل زوجان هستند. در مورد این قول، روایت مرحوم عیاشی را در عبیده بیان کردیم و مرحوم محدث بحرانی از این روایت، همین قول را برداشت کردند.
. [٢٧٢٧٩] ٦ ـ وعن محمد بن سيرين، عن عبيدة قال: أتى علي بن أبي طالب عليهالسلام رجل وامرأة مع كل واحد منهما فئام من الناس، فقال علي عليهالسلام: ابعثوا حكما من أهلها وحكما من أهله، ثم قال للحكمين: هل تدريان ما عليكما؟ إن رأيتما أن تجمعا جمعتما، وإن شئتما أن تفرقا فرقتما، فقالت المرأة: رضيت بكتاب الله علي ولي، فقال الرجل: أما في الفرقة فلا، فقال علي عليهالسلام: لا تبرح حتى تقر بما أقرت به.[2]
مرحوم صاحب حدائق اتی علی بن ابی طالب (علیه السلام) رجل و امرئه مع کل واحد منهما فئام من الناس فقال علی (علیه السلام) ابعثوا حکماً من اهلها و حکماً من اهله، که ایشان میفرمایند و أما رواية عبيدة المنقولة من تفسير العياشي فهي محتملة لكون خطابه (عليه السلام) للزوجين، و إن كان الخطاب بضمير الجمع فإنه غير غريب في الكلام، و يحتمل أن يكون لأهلها، و لعله الأقرب.[3] غریب نیست که گاهی به جای 2 نفر، ضمیر جمع بیاید. مثلاً آیه 173 از سوره مبارکه آل عمران میفرماید ﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾ [4] (مراد از ناس یک نفر بوده). گاهی در صناعت استعمال کلمات عرب اینگونه میآید، البته در نهایت میفرمایند و يحتمل أن يكون لأهلها، شاید این ضمیر برای اهل باشد و لعله الأقرب، و شاید قول قریبتر هم، همین باشد. ایشان میخواهند بگویند این روایت براس قول سوم (اهل زوجین) مناسب است.
آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله) میفرمایند روایت عبیده با قول اول هم میسازد، که مراد حاکم است. لکن او میتواند به تسبیب، وظیفهاش را عملی کند و به زوجین یا اهل آنها امر کند که حکم بگیرند. و مدلول روایت هم، با این حق سازگار است. یعنی وظیفه حاکم (امیرالمؤمنین (علیه السلام)) است، که به جمعی گفتند برای زوجین حکم قرار دهند یا به زوجین بگویند برای خودشان حکم انتخاب کنند.
مرحوم صاحب جواهر میفرمایند این قول، اضعف اقوال است وأضعف منهما ما عن بعض من شذ من كون المرسل أهلوهما، وهو مع كونه شاذا مناف لظاهر الآية والنصوص وإن قيل إنه يشعر به بعض الأخبار.[5]
مراد از قول سوم، اهل زوجین هستند. اولاً قول شاذی است و ثانیاً چون ظاهر آیه، مثلاً خطاب به حاکم است (قول اول) مخالف با نصوص هم هست، چراکه از نصوص هم استفاده میشد که مراد حاکم باشد.
قول چهارم از آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله) است که میفرمایند مخاطب به بعث، حاکم است، که به زوجین امر میکند که حکمین را برای خودتان انتخاب کنید. پس ﴿فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا﴾[6] ، اولاً وظیفه حاکم شرع است و ثانیاً حاکم به زوجین میگوید خودتان حکم انتخاب کنید. پس مراد دوباره حاکم شد. حاکم تارتاً خودش حکمین را انتخاب میکند و اخری به زوجین امر میکند که شما انتخاب کنید.
مرحوم شهید ثانی در مسالک میفرمایند ان ابن جنید جعل الحاكم يأمر الزّوجين بأن يبعثا من يختارانه من أهلهما. و فيه جمع بين الفائدتين و القولين،[7] حاکم به زوجین امر میکند. هر کس از اهل که آنها اختیار کردند، حکم قرار دهند. جمع بین 2 قول (قول اول (حاکم) و قول دوم (زوجین)) میشود و حاکم به زوجین امر میکند و زوجین انتخاب میکنند. پس مراد از فابعثوا، هر دو قول است، یعنی بعث توسط حاکم شرع و انتخاب توسط زوجین، که بین 2 فایده و 2 قول جمع میشود.
و في موثّقة سماعة عن الصّادق (عليه السلام) ما يرشد إلى كلام ابن الجنيد، لأنّه قال: «سألت أبا عبد اللّه (عليه السلام) عن قول اللّه عزّ و جل: «فابعثوا حكما من أهله و حكما من أهلها» أرأيت إن استأذن الحكمان فقالا للرجل و المرأة: أ ليس قد جعلتما أمركما إلينا في الإصلاح و التفريق؟ فقال الرجل و المرأة: نعم، فأشهدوا بذلك شهودا عليهما، أ يجوز تفريقهما عليهما؟ قال: نعم» الحديث. و يمكن أن يستدلّ بها على أن المرسل الزوجان. و كيف كان فالأقوى الأول لما ذكرناه.[8]
در اینجا چطور ما یرشد الی کلام ابن الجنید؟ مرسل میتواند حاکم یا زوجان باشد. لذا میگوید امکان دارد که به الیس قد جعلتما امرکما الینا فی الاصلاح و التفریق استدلال شود. ارسال کردن، کار زوجین بوده. اما ابعثوا، خطاب اولی به حاکم و سپس حاکم به زوجین گفته است.
مرحوم صاحب حدائق میفرمایند و نقل عن ابن الجنيد أن الامام يأمر الزوجين أن يبعثا فيكون هذا قولا ثالثا، و يدل عليه ظاهر رواية عبيدة المنقولة من تفسير العياشي بجعل الخطاب فيها للزوجين كما قدمنا ذكره.[9]
(بعث را به معنای انتخاب گرفته)، امام (علیه السلام) به زوجین امر میکنند که بعث (انتخاب) کنند. فیکون هذا قولاً ثالثا، یک قول سوم، که در واقع در ترتیب بندی ما، قول چهارم میشود. و روایت عبیده فئام من الناس و قال ابعثوا حکماً من اهلها و حکماً من اهله، امام (علیه السلام) کار خود را کرده؛ ایشان به چه کسی امر کردند؟ به زوجین. والا اگر امام (علیه السلام) به فئام امر کرده باشند، این استظهار کافی نیست. یعنی باید بگوییم امام (علیه السلام) کار خود را انجام داده و به زوجین امر کردهاند. شاهد اینکه به زوجین امر کردهاند، این است که ابعثوا یعنی شما 2 نفر (زوجین). مشکل ضمیر خطاب و غیبت را چه کنیم؟ از یک طرف، ضمیر جمع (ابعثوا) و از طرف دیگر، اهله و اهلها آمده.
جهت اول بعث: موضوع شقاق، و خوف شقاق و امثالهم
جهت دوم بعث: مخاطب بعث، فابعثوا حکماً
جهت سوم: سؤال: آیا بعث حکمین واجب است یا مستحب؟
بعضی از بزرگان تعبیر دیگری به کار بردند، ولی آیا این تعبیر با وجوب و استحباب میسازد یا خودش یک تعبیر خاص است؟
آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله) در نکاح میفرمایند آیا امر به بعث، مولویت دارد یا ارشادیت؟ ظاهراً تا قبل از مرحوم ابن فهد حلی در المهذب البارع، گفتند قولان. اما آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله) میفرمایند حتی به یک کتاب هم برخورد نکردم که در وجوب بعث شک و تشکیک ایجاد کرده باشد. همه از فابعثوا، وجوب را برداشت کردند. اما مسالک هم تعبیر به قولان و شرح لمعه تعبیر به وجهان کرده و بعد گفتند اوجههما الوجوب.
فاضل هندی در کشف اللثام، نهایت المرام، مرحوم صاحب حدائق، مرحوم صاحب ریاض، کفایت الاحکام و مفاتیح، تعبیر به قولان کردهاند. مرحوم علامه حلی در تحریر، استحباب را اختیار کردهاند.
پس آیا انتخاب حکمین را حمل بر وجوب کنیم یا استحباب؟ میفرمایند تا قبل از ابن فهد، کسی قائل به غیر وجوب نبوده و از باب امور حسبه واجب است. امور حسبه اموریست که روی زمین معطل مانده و نیازهای جامعه مؤمنین است و این نیازها باید برآورده شود و در رأس کسانی که باید عهده دار این امور شوند، فقها و حاکمان شرع هستند.
مرحوم شهید ثانی در مسالک میفرمایند الثاني: هل بعث الحكمين واجب أم مندوب؟ قولان، من دلالة ظاهر الأمر على الوجوب، و كون الظاهر من حال الشقاق وقوع الزوجين أو أحدهما في المحرّم فيجب تخليصهما منه حسبة، و من إمكان الإصلاح بدون ذلك فلا يكون واجبا و إن كان راجحا نظرا إلى ظاهر الأمر،[10] وجه 2 قول چیست؟ ابعثوا امر است و امر هم ظهور در وجوب دارد. و از باب امور حسبه واجب است که اینها را از این حرام خلاص کنند. چه کسی خلاص کند و در امور حسبه، وظیفه کیست؟ حاکم شرع. و گاهی اصلاح بدون انتخاب حکم است. مثلاً حاکم شرع، زوجین را دعوت و با آنها درباره مشکلاتشان صحبت کند و بدون اینکه حکم انتخاب کند، خودش مشکل را حل نماید.