1403/08/06
بسم الله الرحمن الرحیم
جهت دوم بحث/ شقاق /فقه خانواده
موضوع: فقه خانواده / شقاق / جهت دوم بحث
کلام در بررسی جهات بعث شقاق است و اولین جهتی که مورد بحث قرار گرفت این بود که موضوع حکم به بعث، در آیه 35 از سوره نساء که میفرماید ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا﴾[1] چیست؟ بعث میشود متعلق و وجوب میشود حکم، یعنی حکم به بعث از اهله و اهلها کرده. موضوع وجوب بعث در آیه فوق چیست؟ منظور از وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا، خوف شقاق است که در این زمینه 4 قول بیان کردیم:
قول اول: نیاز به تقدیر (استمرار الشقاق) است.
قول دوم: تمام الکراهه است. شقاق در آیه مطرح شده، به معنای تمام الکراهه میباشد. یعنی شقاق در معنای حقیقی خودش به کار رفته و معنای وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا یعنی اگر از وقوع مرحله بالا و شدید کراهت در بین زوجین میترسید.
قول سوم: علم (خوف) به شقاق است.
قول چهارم: خوف به معنای ان خفتم شقاق بینهما است. یعنی اگر بین زن و شوهر، خوف شقاق دارید.
قول پنجم: بعث حکمین است، در این مرحله، خوف شقاق، محقق است. یعنی شقاق صورت گرفته و از عوارض و آثار شقاق خوف دارند. قول پنجم، مرحله بعد الشقاق است. قولهای قبلی، مرحله قبل یا حین الشقاق بود. یعنی شقاق محقق شده و نگران بروز و ظهور آثار شقاق هستیم، لذا حکمی از اهله و اهلها بعث میکنیم.
آیت الله شبیری (حفظه الله) در کتاب النکاح جلد 25 صفحه 722 میفرمایند وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا، خوف از شقاق موجود، به اعتبار ترس از عوارضی است که به دنبال مطلق کراهت، ممکن است بین زوجین پیش بیاید. یعنی هنوز عوارض شقاق پیش نیامده. چون اگر پیش آمده باشد، خوف معنا ندارد. خوف چه زمانی معنا پیدا میکند؟ زمانی که هنوز عوارض شقاق پیش نیامده باشد. شقاق حاصل شده، اما عوارضش هنوز پیش نیامده و نگران پیش آمدن آن هستیم، که میشود وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا. پس کار بعث چه زمانیست؟ بعد از تحقق و قبل از بروز عوارض و آثار شقاق. اینجا زمان بعث حکمین است. ایشان میفرمایند مخوف منه همیشه لازم نیست از امر استقبالی باشد، بلکه انسان از شیء موجود هم خوف دارد.
ما میگوییم ای کاش این عبارت را نمیآوردند، چون مخوف منه در اینجا امر استقبالی بوده و شقاق نیست، بلکه آثار شقاق است که هنوز حاصل نشده، پس امر استقبالی است.
آیت الله فاضل لنکرانی قول ششم را انتخاب کرده و میفرمایند ظهور علامات شقاق. وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا، یعنی علاماتی ظاهر شده که نگران تحقق شقاق هستید. یعنی شقاق هنوز حاصل نشده، ولی خوف معنا دارد، چون نسبت به امر استقبالی میشود. ولی علاماتی مشاهده میکنیم. مثلاً زن مثل سابق در قبال شوهر ادب را رعایت نمیکند، یا شوهر نسبت به زن ملاطفت را رعایت نمیکند. در اینجا ان خفتم شقاق بینهما یعنی ان وجدتم علامات لتحقق الشقاق بینهما، هنوز شقاق حاصل نشده و نزدیک است که حاصل شود.
جهت اول: چرا بعث حکمین؟ اشکالش چیست؟ آیا بگذاریم دعوا بالا بگیرد، بعد بعث حکمین کنیم؟ خیر. اگر احساس کردیم آرام آرام به شقاق منتهی میشود، باید جلوی آن را بگیریم و بعث حکمین کنیم، که کار به جدایی نکشد. این معنا را در آیه 34 از سوره نساء هم داریم، که میفرماید ﴿وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾،[2] تخافون یعنی امارات و علاماتی مشاهده میکنید، که نگران هستید به نشوز زوجه نسبت به زوج برسد و وعظ کنید و به زن بگویید مراقب باشد که در وادی نشوز نیفتد. لذا خوف و ترس از نشوز یعنی نشوز هنوز محقق نشده و نگران تحقق آن هستیم. این نگرانی از کجا حاصل شده؟ از مشاهده علامات و امارات. قرائنی میبینیم که به نشوز منتهی میشود. از روایاتی که بیان کردیم، ظاهراً نمیتوانستیم چیزی در این زمینه برداشت کنیم.
جهت دوم: مخاطب حکم به بعث کیست؟ موضوع، خوف شقاق است. حکم، وجوب و متعلق، حکم بعث است. مخاطب حکم بعث و به تعبیر دیگر، مکلف کیست؟ چه کسی باید بعث کند؟
مرحوم صاحب حدائق میفرمایند الثاني من المخاطب في الآية بإنفاذ الحكمين؟ اختلف المفسرون و الفقهاء في المخاطب في الآية بإنفاذ الحكمين هل هو الحاكم الشرعي؟ أو الزوجان؟ أو أهل الزوجين؟ على أقوال، و بالأول قطع المحقق في الشرائع و العلامة في القواعد، و نسبه في المسالك إلى الأكثر، قال: و جعلوا ضمير فابعثوا في الآية راجعا إلى الحكام.[3]
3 نکته را بیان کردند. 1- هل هو الحاکم الشرعی، 2- أو الزوجان، 3- أو اهل الزوجین. حاکم شرعی، معلوم است، چون این کارها معمولاً دائر مدار حاکم شرعی است. دعوای زوجان بالا گرفته و نمیتوانند آن را حل کنند و کسی باید حل کند. چه کسی حاکم و حکم را انتخاب کند؟ زن و شوهر. اهل زوجین یعنی خانواده زوجین، حکمی انتخاب کنند.
مرحوم محقق حلی میفرمایند فإذا كان النشوز منهما و خشي الشقاق بعث الحاكم حكما من أهل الزوج و آخر من أهل المرأة على الأولى و لو كانا من غير أهلهما أو كان أحدهما جاز أيضا.[4] ایشان حرف دیگری هم مطرح کرده و میفرمایند آیا حکم میتواند از غیر اهل این دو هم باشد یا خیر؟ اشکال ندارد. آیه فرموده حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا، چون اهل (خانواده و قوم و خویش) زن و شوهر به مسائل زندگی این دو آگاهتر بوده روحیاتشان را بهتر میدانند و علی القاعده تأثیرگذاری کلام آنها بیشتر است. اما خصوصیتی ندارد و حَکَم میتواند از اهل این زوج هم نباشد. ما به دنبال این هستیم که مراد از فابعثوا کیست. پس احتمال اول، حاکم شد.
مرحوم علامه حلی در قواعد الاحکام میفرمایند ولو كان النشوز منهما، وخشي الحاكم الشقاق بينهما، بعث حكما من أهل الزوج وحكما من أهلها لينظرا في أمرهما[5] چه کسی بعث است؟ حاکم.
قول اول: مرحوم شهید ثانی در مسالک، مختارشان همین است و این قول را به اکثر نسبت میدهند و میفرمایند جعل المصنف و الأكثر الباعث للحكمين هو الحاكم، و جعلوا ضمير ﴿فَابْعَثُوا﴾ في الآية راجعا إلى الحكّام،[6] مصنف (صاحب شرایع (مرحوم محقق حلی)) و اکثر فقه میگویند باعث حکمین، حاکم است.
قول دوم: مخاطب زوجین است. مرحوم شیخ صدوق در المقنعه ﴿و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکماً من اهله و حکماً من اهلها﴾ فيختار الرّجل رجلاً (وتختار المرأة) رجلاً، فيجتمعان على فرقة أو على صلح، فان أرادا الاصلاح أصلحا من غير أن يستأمرا،[7] مرئه هم رجلی را اختیار میکند. در اینجا چه کسی مختار (اختیار کننده) و باعث است؟ زن و شوهر.
قول سوم: مرحوم محقق حلی در المختصر النافع میفرمایند فإذا خشى الاستمرار بعث كل منهما حكما من أهله، ولو امتنع الزوجان بعثهما الحاكم، ويجوز أن يكونا أجنبيين.[8] اهل زوج و زوجه یک حکم انتخاب کنند. قیل ان المخاطب بذلک اهل الزوجه قیل و قائل غیر معلوم، گفته شده اهلها (قوم و خویش و خانواده) حکم انتخاب کنند.
قول چهارم: حاکم به زن و شوهر امر کند که یک نفر را انتخاب کنند. یعنی انتخاب، کار زن و شوهر است اما به امر حاکم. این قول را، هم میشود یک قول جدید و هم تکرار اقوال قبلی دانست و آن، اینکه زن و شوهر انتخاب میکنند. اما تفاوتش با قول قبلی این است که در آنجا حاکم امر نمیکند، اما در این قول، به امر حاکم است.
مرحوم اسکافی ابن جنید میفرمایند وإن كان النشوز منهما ولم يرجعا بالوعظ من الوالي ولا الذي تحاكما إليه، أمر الرجل بأن يختار من أهله من لا يتّهم على المرأة ولا عليه،[9] اگر والی، آنها را وعظ کرد، اما از نشوزشان برنگشتند. حاکم به رجل امر میکند که هم مرد و هم زن یک حکم انتخاب کنند.
قول پنجم: میتوان تفصیل داده و بگوییم اگر بعث تحکیمی باشد، مخاطب (فابعثوا) میشود حاکم و اگر بعث توکیلی باشد، مخاطب میشود زوجین. یعنی شما توکیل کنید و وکیل بگیرید. اما اگر حکم کنید که حکم بگیرند، میشود کار حاکم.
مرحوم علامه در مختلف میفرمایند و الأصل في ذلك أنّ البعث إن كان على سبيل التحكيم، تولّاه الحاكم، و إن كان على سبيل التوكيل، تولّاه الزوجان.[10]