1403/08/05
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی روایات/ شقاق /فقه خانواده
موضوع: فقه خانواده / شقاق / بررسی روایات
کلام در بحث شقاق است و روایات موجود در آن را بیان کرده وارد احکام میشویم. در بحث شقاق، جهاتی مد نظر است که ببینیم حکم در این جهات چیست.
جهت اول: سوره مبارکه نساء آیه 35 میفرماید ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا﴾[1] ، جهت اول بحث در این است که فابعثوا، این مخاطب به امر کیست؟ چه کسی باید حکمی من اهله و حکمی من اهلها را بعث کند؟
سؤال اول: موضوع حکم به بعث و باعث کیست؟
سؤال دوم: موضوع در ظاهر آیه و ان خفتم شقاق بینهما چیست؟ خوف شقاق. حکم چیست؟ وجوب بعث. مخاطب حکم کیست؟ حرف واو جمع. پس در اینجا 3 چیز داریم:
1- موضوع حکم، که خوف شقاق است.
2- حکم، که وجوب بعث است.
3- مخاطب، که باید ببینیم فابعثوا چه کسی است؟ آیا شقاق موضوع حکم بعث است یا خوف از شقاق؟
قول اول این است که خوف شقاق، موضوع حکم بعث نیست، بلکه در اینجا باید شیئی مقدر باشد. مقدر چیست؟ در این مورد اختلاف است.
مرحوم فاضل مقداد در کنز العرفان (شاید تا زمان معاصرین، کتاب آیات الاحکامی به قوت کنز العرفان فاضل مقداد نوشته نشده باشد) که آیات الاحکام ایشان است، میفرمایند باید مقدری باشد و مقدر هم استمرار است. یعنی وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا، شقاق هست. مثلاً قوم و خویشان یا مؤمنین نگران استمرار شقاق هستند و در آنجا باید حکم بیاورند.
يريد إن خفتم استمرار الشقا، لأنّ الشقاق الماضي لا يخاف منه، والمستقبل لا يعلم، وكذا تقول في قوله ﴿وَاللّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ﴾ فانّ الاستمرار هو المخوف، وأمّا إذا لم يستمرّ فلا يتعلّق به حكم لزواله، وحاصل الشقاق الاختلاف وعدم الاجتماع على رأي واحد، كأنّهما باختلافهما كلّ واحد في شقّ أي في جانب.[2]
چون اگر شقاقی آمده و گذشته و محقق شده، خوف از آن معنا ندارد. و انسان از شقاق آینده خبر ندارد. ﴿وَاللّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ﴾، چه بوده که از آن میترسیدند؟ استمرار. اما اگر استمرار نداشته باشد، حکمی به آن تعلق نمیگیرد. چون نشوز زائل و تمام شده و از بین رفته و حکم جدیدی که در پرتو خوف آن باشد، ایجاد شده. پس باید استمرار را در تقدیر بگیریم. پس طبق فرمایش ایشان، موضوع حکم به بعث، استمرار شقاق است.
مرحوم محقق حلی در المختصر النافع، این استمرار را در تقدیر گرفته و میفرمایند فإذا خشى الاستمرار بعث كل منهما حكما من أهله، ولو امتنع الزوجان بعثهما الحاكم، ويجوز أن يكونا أجنبيين،[3] موضوع حکم به بعث، استمرار شقاق است. ایشان مخاطب فابعثوا را هم مشخص کرده که مخاطب فابعثوا، زن و شوهر هستند که اگر از این کار امتناع کردند، حاکم شرع این کار را انجام میدهد.
تقدیر دیگر از مرحوم فاضل هندی در کشف اللثام که کلمه شدت را مقدر گرفته و میفرمایند و لو كان النشوز منهما و خشي الحاكم شدّة الشقاق بينهما و التأدّي إلى التسابّ و التهاجر و التضارب أو دوامه، أو «خشي» بمعنى «علم».[4] پس قول اول این شد که موضوع حکم به بعث، استمرار یا شدت است و اینجا باید مقدری باشد.
قول دوم: معنای شقاق تمام الکراهه، تمام ناراحتی و بد آمدن از یکدیگر باشد. در این صورت، معنای شقاق یعنی بالاترین درجه کراهت ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا﴾[5] یعنی اگر میترسید که بالاترین درجه کراهت بین زوجین محقق شود و معنایش در اینجا این میشود که قبلاً باید کراهت حاصل شده باشد و نگرانی بر سر بالاترین درجه کراهت است. پس آیا در اینجا چیزی در تقدیر میگیریم؟ خیر. میگوییم ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا﴾ یعنی بالاترین درجه کراهت بین این دو.
صاحب ریاض میفرمایند وإنما قدر الاستمرار في الآية مع خلوها عنه لما قيل: من أن ظهور النشوز منهما موجب لحصول الشقاق، فالمراد حينئذ خوف استمراره[6] بعضی استمرار شقاق را تقدیر گرفتند در حالیکه آیه خالی از این نکته است. وفيه نظر، لتوقفه على كون مطلق الكراهة بينهما شقاقا، وليس لاحتمال أن يكون تمام الكراهة بينهما، فيكون المراد أنه إذا حصلت كراهة كل منهما لصاحبه وخفتم حصول الشقاق بينهما فابعثوا، مع أنه هو المتبادر منه عند الإطلاق، والأولى من الإضمار على تقدير مجازيته،[7] چون محتمل است که شقاق تمام الکراهه باشد. ابتدا کراهت یا نشوز طرفینی آمده و شما نگرانی و خوف این را دارید که به مرحله کامل برسد نه استمرار شقاق. بلکه شقاق و نشوز طرفینی حاصل شده و وقتی از درجه اعلا میترسید، اینجا فابعثوا.
بعضی بزرگان مثل مرحوم سید محمد موسوی عاملی در نهایت المرام اینگونه تعبیر کرده و میفرمایند والظاهر أن المراد - والله اعلم - ان خفتم استمرار الشقاق بينهما أو يقال: ان الشقاق انما يتحقق مع تمام الكراهة بينهما، فيكون المراد انه إذا حصلت كراهة كل واحد منهما لصاحبه وخفتم حصول الشقاق بينهما فابعثوا.[8] پس قول دوم تمام الکراهه است. پس قول سوم از مرحوم سید محمد موسوی عاملی ذکر شده که علم به شقاق است. و ان خفتم (علمتم) شقاق بینهما فابعثوا، هر زمان مطلع شدید.
شهید ثانی در مسالک الافهام الی شرح شرائع الاسلام (شرح شرایع محقق حلی، محقق اول (دایی علامه حلی) میفرمایند فإذا كان النشوز منهما و خشي الشقاق بعث الحاكم حكما من أهل الزوج و آخر من أهل المرأة على الأولى. و لو كانا من غير أهلهما أو كان أحدهما جاز أيضا، شقاق از قبل حاصل بوده و این خوف، خوف استمرار است.
و عبّر بذلك موافقة للآية الدالّة على حكمه قال تعالى ﴿وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُما﴾ و يجوز أن يراد من خشية الشّقاق العلم به كما سلف، و هو أولى من إضمار الاستمرار،[9] اگر این معنا را بگیریم، چیزی در تقدیر نمیگیریم و میگوییم خوف به معنای علم است. و این اولاست از اینکه خوف را به معنای خودش بگیرید و بگویید کلمه استمرار مقدر است.
ما میگوییم انصافاً تقدیر گرفتن استمرار، آیا اولی نیست از اینکه انسان خوف را به معنای علم حمل کند؟ اینگونه که ایشان میگویند و هو اولی من اضمار الاستمرار، این یکی مجاز در حذف است، یعنی میخواهد بگوید اینجا چیزی محذوف و در تقدیر است، که کلمه استمرار باشد و آن دیگری مجاز در کلمه است. بالاخره اگر هم مجازیتی هست، هر دو مجاز است و به نظر ما بیشتر مجاز در حذف و تقدیر شایع است تا مجاز در کلمه، آن هم اگر کلمه مناسبت داشته باشد. مثلاً اسد را به معنای رجل شجاع گرفتن، مجاز متداولی است، اما خوف را به معنای علم گرفتن، مجاز جالبی نیست.
لذا با فرمایش شهید ثانی که میفرمایند خوف را به معنای علم بگیریم و هو اولی من اضمار الاستمرار، همراهی نمیکنیم. پس در هر دو مجاز است؛ یکی مجاز در کلمه و دیگری مجاز در تقدیر و حذف؛ که مجاز در حذف از مجاز در کلمه اولی میباشد؛ برعکس فرمایش شهید ثانی.
قول چهارم: خوف شقاق. یعنی هنوز شقاقی در کار نیست و میترسید که شقاق حاصل شود، پس قبل از حصول شقاق، کاری انجام دهید. پیشگیری بهتر از درمان است و متوجه میشوید که کار آنها به سمت و سویی میرود که ممکن است به شقاق و نشوز طرفینی منتهی شود و در همان ابتدای کار، یک حکم از این طرف و یک حکم از آن طرف گرفته و جلوی کار را بگیرید. یعنی شارع کاری کرده که از ابتدا جلوی تحقق شقاق گرفته شود. اگر این معنا را بگیریم، مجاز و خلاف ظاهر هم نیست و استعمال هم میشود استعمال حقیقی. یعنی اگر ترسیدید که بین زن و شوهر شقاق ایجاد شود، فابعثوا.
مرحوم شیخ طوسی در تبیان میفرمایند و ان خفتم، فی معناه قولان: أحدهما: إن علمتم. الثاني: الخوف ألذي هو خلاف الأمن، و هو الأصح، لأنه لو علم الشقاق يقيناً لم يحتج إلي الحكمين، فان أريد به الظن کان قريباً مما قلناه. و الشقاق الخلاف. اگر علم به شقاق داریم، یقیناً نیاز به حکمین نیست.
ما دلیل ایشان را همراهی نمیکنیم، چون چه کسی گفته اگر یقیناً شقاق دانسته شد، نیاز به حکمین نیست؟ اتفاقاً نیاز به حکمین بیشتر است. اگر فهمیدیم شقاق حاصل شده، نیاز داریم که حکمین مشکل را حل کنند. اگر خوف شقاق داریم، نیاز داریم که حکمینی بیاوریم و نگذاریم کار به شقاق طرفینی برسد. اما درباره لم یحتج که ایشان گفته، همراهی نمیکنیم.