درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1402/11/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / نفقه / موارد نفقه واجب / بررسی شروط وجوب نفقه / تمتع قبل از دریافت مهریه / ادله جواز / وثاقت محمدبن سنان
کلام ما در بحث وثاقت و عدم وثاقت محمد بن سنان بود و کلام شش بزرگ را درباره عدم وثاقت وی بررسی کردیم امروز در علم سابع است.
مرحوم احمد بن حسین بن عبید الله غضائری است
ایشان کلامی دارند که از این کلام ایشان تضعیف محمد بن سنان استفاده میشود. مرحوم سید بن طاووس کتابی به نام حل الاشکال دارد در این کتاب کتاب الضعفاء ابن غضائری را با کتب رجالی دیگری نقل کرده است از کتاب حل الاشکال برخی آمدهاند مثل مرحوم تستری در قاموس الرجال، کتاب الضعفاء ابن غضائری را نقل کردند و از حل الاشکال انتزاع کردند و شاگرد ایشان مرحوم قهپائی در مجمع الرجال این کار را انجام داده است.
البته اخیراً به عنوان کتاب الرجال ابن غضائری چاپ شده که بنده این کتاب را ندارم. در حل الاشکال سید بن طاووس طبق نقل قاموس آمده است که: احمد بن حسین بن عبیدالله غضائری در ترجمه محمد بن سنان فرموده: ضعیف غال یضع الحدیث لایلتفت الیه.[1] و کلمه ضعیف و غالی وضع حدیث و عدم التفات را به محمد بن سنان نسبت داده است در قاموس الرجال تستری در حل الاشکال کلامی نقل میکند که ابن غضائری در ترجمه ضریح محاربی گفته است و کلامی نقل کرده که تضعیف ابن سنان استفاده میشود و صاحب قبسات بحث میکند که از این کلام تضعیف استفاده میشود یا نه ولی ما نیازی به این بحث نداریم چون در کلام اول تصریح به ضعف شده است.
بله کلام سومی هم ابن غضائری در مورد محمد بن سنان دارد که ضمن ابی الجارود گفته: ان اصحابنا یکرهون ما رواه محمد بن سنان عنه و یعتمدون ما رواه محمد بن بکر الارجنی و از این روایت هم استفاده عدم حجت قول محمد بن سنان میشود چون اصحاب ما به روایات محمد بن سنان اعتماد نمیکنند و نگفته من کراهت دارم و گفته اصحاب ما و این جمله تضعیف محمد بن سنان به اصحابنا نسبت داده شده.
اما قبسات: شاید وجه مطلب این بوده که ابی الجارود زیاد بن منذر قد تغیر لما خرج زید و محمد بن بکر ارجنی قبل از تغیر زیاد بن منذر از او نقل حدیث میکرد اما محمد بن سنان بعد از برگشتن زیاد بن منذر از او روایت نقل میکرده؛ فلذا اصحاب قول محمد بن بکر از زیاد را معتبر میدانستند و نقل محمد بن سنان را از زیاد معتبر نمیدانستند چون نقل محمد بن بکر قبل از انحراف وی بوده و نقل محمد بن سنان بعد از تغیر حال وی بوده پس مشکل در زیاد بن منذر بخاطر تغییر حالش بوده است پس از این عبارت استفاده عدم اعتبار اصحاب به خود محمد ابن سنان نمیشود. علیای حال عبارت اول برای فهم قول ابن غضائری نسبت به محمد بن سنان کافی است.
بحثی داریم که کتاب الضعفاء ابن غضائری در آن دو بحث است.
1. صحت انتساب کتاب الضعفاء به ابن غضائری و این کتابی که مرحوم تستری و قهپائی از حل الاشکال نقل کردند منسوب به ابن غضائری است یا خیر؟
2. آیا اقوال و تضعیفات کتاب معتبر است یا خیر؟
ما عرض میکنیم ابن غضائری در این کتاب بر فرض صحت انتساب 225 راوی را نقل حال میکند و از بین اینها 165 نفر تضعیف شدند یعنی 60 نفر از 225 نفر جان سالم به در بردند. مرحوم علامه محمد تقی مجلسی اصلاً خود ابن غضائری را مشکوک میدانند و در عدالت و وثاقت وی تشکیک میکنند: و الذی ظهر لنا من التتبع التام ان اکثر المجروحین سبب جرحهم علو حالهم کما یظهر من الاخبار آلتی وردت عنهم علیهم السلام اعرفوا منازل الرجال منا علی قدر روایاتهم عنا، اکثر مجروحین در کتاب الضعفاء علت جرحشان بالا قدر بودن آنهاست، و لهذا تری ثقة الاسلام و علی بن ابراهیم، صاحب تفسیر، محمد بن حسن صفار صاحب بصائر الدرجات و از اصحاب امام جواد و هادی و حضرت عسکری علیهم السلام، و سعد ابن عبدالله صاحب مقالات و الفرق و اقرابهم، ینقلون اخبارهم و یعتمدون علیهم (بر احوال مجروحین در کتاب ابن غضائری) و ابن الغضائری المجهول حاله و شخصه یجرحهم، بزرگانی مثل کلینی و علی بن ابراهیم و صفار افراد مجروح توسط ابن غضائری را از آنها نقل میکنند. و شاهد ما این است که ابن غضائری شخص و حالش مجهول است یعنی اینکه تسرع در جرح داشته یا نه و به سرعت راوی را از اعتبار ساقط میکرده یا نه.
در حالی که و المتأخرون یعتمدون علی قوله، و بسببه یضعف اکثر اخبار الائمه علیهم صلوات الله و عرض کردم یکی از افراد محمد بن سنان است که نزدیک 1000 روایت از او نقل شده است و به قول مرحوم مجلسی ابن غضائری عده زیادی را جرح کرده و متأخرین از ایشان هم پذیرفتند و خیلی از روایات بخاطر همین از اعتبار ساقط شده است.
میرداماد در الرواشح السماویه آورده است: شهادت رجالی باید مبتنی بر حس باشد و بحثی داریم که شهادت رجالی مبتنی بر حدس اگر باشد برای دیگران معتبر است یا خیر و اکثراً مبتنی بر حس میدانند و برای دیگران حجت است، پس چطور رجالی از فردی نقل میکند که با او هم طبقه نیست؟ پاسخ داده میشود حسا عن حس نقل شده مثلاً مرحوم نجاشی از استاد خود و ایشان از استاد خود نقل میکردند مثل هم اکنون که اینطور نقل حسا عن حس وجود دارد. سپس میفرماید شهادت رجالی باید مبتنی بر حس باشد یا نقل از کسی که راوی را میشناسد، و اقوال ابن غضائری اجتهادی است و حسا عن حس نیست پس تضعیفات وی معتبر نیست.
فاما ابن الغضائری فمسارع علی الجرح و مبادر الی التضعیف شططا و ایشان تسرع در جرح دارد و بخاطر این تسرع قول ایشان حجت نیست.
راشحه 35: هذا مع انه (ابن الغضائری) فی اکثر مسارع الی التضعیف بادنی سبب.[2]
آیت الله خویی نسبت به این کتاب:[3] اصل کتاب ثابت نیست که برای احمد بن حسین بن عبیدالله باشد: و هو ان الکتاب المنسوب الی بن الغضائری فهو لم یثبت و لم یتعرض له العلامه فی اجازاته و ذکر طرقه الی الکتب و علامه در کتابها و اجازاتی که به دیگران میداده طرق خود را به آنها بیان میکرده است و یکی از کار های علامه این بوده که با اجازه خود سند خود را نیز بیان میکرده و همه کتب را ذکر میکرده است از جمله اجازات بنی زهره، علامه وقتی طریق خود به کتب گذشته را بیان میکرده سخنی از کتاب الضعفاء بان غضائری نگفته، ان وجود هذا الکتاب فی زمان النجاشی و الشیخ ایضاً مشکوک فیه چون نجاشی اسمی از این کتاب نیاورده است. المتحصل من ذلک ان الکتاب المنسوب الی ابن الغضائری لم یثبت بل جزم بعضهم بانه موضوع، و برخی به وضع این کتاب جزم پیدا کردند، وضعه بعض المخالفین و برخی از سنیها این کتاب را جعل کردند، و العمده هو قصور المقتضی و عدم ثبوت هذا الکتاب فی نفسه. معجم رجال جلد 1 صفحه 95
مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعه میفرماید: رجال ابن غضائری، اننا لن نجد له اثرا قبل عصر سید بن طاووس متوفای 673[4] ، اولین نفر احمد ابن طاووس است. فان السید فی اواسط قرن السابع وجد هذا الکتاب منسوبا الی ابن الغضائری من غیر سماع او روایة او اجازة من اهل من مشایخه فادخل مقالاته فی کتاب رجاله الموسوم بحل الاشکال فی تراجم الرجال و ایشان اولین نفر است ان تلمیذی السید یعنی علامه و ابن داوود حلی، تبعا اسنادهما فی ادراج ما نقله الاستاذ فی کتابه حل الاشکال و ذکرنا ان نسبة الکتاب الی بن الغضائری اجحاف عظیم فی حقه و هو اجل منان یقتحم فی هتک اساطین حتی لایفلت من جرحه احد من هولاء المشاهیر بالتقوا و العفاف و السلام. بزرگانی جرح شدند که شخصیت ابن غضائری اجل از جرح این افراد است. ان مؤلف هذا الکتاب کان من المعاندین لکبراء الشیعه و کان یرید الوقیعة فیهم بکل حیلة و وجه و قصد خراب کردن بزرگان را داشته است و ادرج فیه بعض مقالات ابن الغضائری تنبیها لیقبل عنه جمیع ما اراد اثباته من الوقایع و القواعد که ما این موارد جرح را بخاطر اسم ابن غضائری بپذیریم که فردا نمونههایی را بیان میکنیم.[5]