1403/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الطهارة/نجاسات/اهل کتاب/موضوع شناسی بدوی
موضوع: کتاب الطهارة/نجاسات/اهل کتاب/موضوع شناسی بدوی
نظریّه دوّم: مفاد این کلمه، عابدین صنم و یهود و نصاریٰ است.
علّت تسمیه یهود و نصاریٰ به مشرک، همان است که در احتمال دوّم از نظریّه اوّل ذکر شد.
علّت تسمیه عابدین صنم به مشرک، در این نظریّه، ذکر نشده است. [1]
عبارت مرحوم فاضل جواد: و قد اختلف اصحابنا فی المراد بالمشرک فالاکثر منهم علی انّ المراد به ما یعمّ عبّاد الاصنام و غیرهم من الیهود و النصاری لانّهم مشرکون ایضا لقوله تعالی «و قالت الیهود عزیر ابن الله و قالت النّصاری المسیح ابن الله» الی قوله «سبحانه عمّا یشرکون». [2] [3]
نظریّه سوّم: مفاد این کلمه، جمیع کفّار و جمیع اهل کتاب است.
در این نظریّه، علّت شمول مشرکون به کفّار و اهل کتاب ذکر نشده است (ولی علّت شمول مشرکون به اهل کتاب میتواند ظهور کلمهی مشرک در «من اعتقد الهاً مع الله» و آیهی ۳۰ و ۳۱ سورهی توبه باشد. ظهور کلمه نسبت به نصاریٰ و مجوس و دو آیهی سورهی توبه نسبت به نصاریٰ و یهود. و علّت شمول مشرکون به کفّار غیر کتابی میتواند ذیل آیه باشد یعنی و ان خفتم عیلة فسوف یغنیکم الله من فضله ان شاءَ. با این بیان که دخول در مسجد الحرام عادت این دسته از کفّار بوده است و محروم کردن آنها از ورود به مسجد الحرام موجب خوف بعضی از مسلمین از قطع تجارت آنها با مسلمین و نتیجتاً خوف از فقر شده است. بنابراین، ذیل آیه قرینه بر شمول کلمهی المشرکون به این دسته از کفّار میشود.[4]
عبارت نوَوی[5] : المشرک یطلق علی کلّ کافر من عابد للصّنم و وثن و یهودیّ و نصرانی و مجوسی و زندیق و غیرهم.
ظاهر عبارت شیخ انصاری در کتاب طهارت[6] و ظاهر عبارت محقّق همدانی[7] ، اختیار همین نظریّه سوّم است. مراد از شارح الرّوضة در عبارت شیخ انصاری، مرحوم فاضل هندی در کتاب المناهج السویّة است.
کلمهی دوّم: کلمهی «نجس»
مرحلهی اوّل: در کلمهی نجس به فتح نون و جیم دو احتمال است[8]
احتمال اوّل: این کلمه، مصدر است و فعل آن، نجس ینجس (بر وزن علم یعلم) و یا نجس ینجس (بر وزن قتل یقتل) و یا نجس ینجس (بر وزن شرف یشرف) است[9]
کلمهی نجس بنابر مصدریّت، اوّلاً: قابل تثنیه و جمع و تأنیث نیست و لذا گفته میشود: رجل نجس و رجلان نجس و رجال نجس و امرأة نجس و امرأتان نجس و نسوة نجس[10] [11] . ثانیاً: حمل آن بر المشرکون از باب مبالغه است مثل زیدٌ عدل و مثل شعر خنساء در رثای برادرش صخر: ترتع ما رتعت اذا ادّکرت فانّما هی اقبال و ادبا. بنابراین، تقدیر مضاف یعنی کلمهی ذو قبل از نجس و همچنین تأویل کلمهی نجس به مشتقّ، منتفی خواهد بود چون تقدیر و تأویل بر خلاف اصل است[12] [13]