1403/10/04
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی دو مورد از مصادیق عروض مانع اختیاری و قهری بعد از افطار صوم/ کفارات/صوم
موضوع: صوم / کفارات/ بررسی دو مورد از مصادیق عروض مانع اختیاری و قهری بعد از افطار صوم
ادامه مساله 11
در مساله 11 از مسائل مربوط به وجوب قضا و کفاره عرض کردیم که موضوع این مساله لحوق و عروض موانع صوم است بعد از این که شخص مرتکب افطار شد. یعنی اول روزه اش باطل شده است و مبطلی را مرتکب شده است و بعد یکی از نواقض صوم پیش آمده است به صورت قهری و اضطراری یا خودش اختیارا کاری کرده است که از موانع صوم است و مانند سفر قبل از زوال موجب بطلان صوم است اینجا مرحوم سید مساله را تقسیم کرد به دو بخش اصلی. یکی آن موانع اختیاری که مصداق اصلی آن سفر است و فرض دوم، موانع قهری و اضطراری مثل بیماری و سفر و تحیض و نفاس و جنون. پس صورت مساله اینگونه تقریر میشود که شخص مرتکب افطار میشود و روزه را ابطال میکند و کفاره به آن تعلق میگیرد و بعد از آنکه کفاره به او تعلق گرفت، آیا عروض آن موانع صوم، چه اختیاری و چه قهری، سوال این است که آیا باعث میشود که کفاره از او برداشته شده و ساقط شود؟
در موانع اختیاری که چهار صورت را ایشان تصور فرمود، در همه اش ایشان فرمود که کفاره ثابت است و بعد از ثبوت کفاره دیگر ساقط نمیشود. الاصل عدم السقوط بعد الثبوت. وقتی تکلیف ثابت شد، برای سقوطش دلیل میخواهیم. ما دلیلی نداریم که وقتی کفاره به این شخص در اثر افطار تعلق گرفت، بعد به سفر رفت، بگوییم کفاره از او برداشته میشود و علت هم این بود که ما گفتیم که در همین موضوع سفر، شخص مکلف به صوم واجب است و موضوع کفاره نقض صوم و امساک واجب است یا موضوع کفاره هتک حرمت رمضان است و این در زمانی که از طلوع فجر تا قبل از سفر، مرتکب نقض صوم واجب و امساک واجب شد. بنابراین کفاره به او تعلق پیدا کرد. مرتکب هتک حرمت رمضان شد عمداً. بعد به قصد فرار از کفاره یا بدون قصد فرار از کفاره، به سفر رفت. سفر اگر بعد از ظهر باشد که ما گفتیم اصلا سفر بعد از ظهر اصلا مانع صوم نیست بنابراین آن صوم تا غروب آفتاب و مغرب واجب بوده و هیچ عذری هم پیش نیامده. روزه که روزه واجب بوده و کامل هم بوده و در نتیجه کفاره تعلق گرفته است دلیل بر سقوط کفاره وجود ندارد. اگر قبل از زوال باشد، موجب بطلان صوم میشود و این روشن است که موجب بطلان صوم میشود ولی ما گفتیم تحققش موجب بطلان است اما کشف نمیکند از این که از اول صبح روزه اش باطل بوده یا منعقد نشده است کاشف از بطلان روزه از اول نهار نیست. چون دلیلی وجود ندارد که این مساله برای بعد است ولی طبق مبنای مشهور که مسافر باید تا زمانی که در وطن یا در آنجایی که قصد عشره دارد، تا زمانی که حاضر است باید امساک کند و آنوقتی که سفر کرد و سفر هم به حد ترخص رسید که همان سفر شرعی است، آن زمانی که به حد ترخص رسید و عنوان مسافر تحقق پیدا کرد، آن وقت حق افطار و ابطال را دارد. اما علم به سفر قبل از تحقق، مجوز ابطال نیست پس این صوم واجب را نقض کرده است و کفاره به او تعلق میگیرد و وقتی که کفاره تعلق بگیرد، سقوط کفاره دلیل میخواهد و هیچ دلیلی بر سقوط کفاره نداریم و الشئ لاینقلب عمّا وقع علیه بنابراین کفاره ای بر ذمه اش آمده و دلیلی هم بر اینکه آن کفاره ثابت بشود وجود ندارد. حالا این سفر به غرض فرار باشد یا بدون غرض فرار باشد، غرض نقشی ندارد. دیروز دو صورت را مطرح کردیم.
صورت سوم این بود که سفر برایش پیش آمده و از اول تصمیم به سفر نداشته است به قصد فرار هم نبوده وكذا لو بدا له السفر بعدا فکر سفر برایش پیش آمد و عارض شد. لا بقصد الفرار على الأقوى فِرار درست است نه فَرار. اینجا هم علی الاقوی این است که کفاره از او ساقط نمیشود. طبق قواعد همین است که عرض شد. این فرمایش مرحوم سید کاملا طبق قواعد است ولی اتفاقا دلیل خاص هم داریم. دلیل خاص صحیحه زراره و محمد بن مسلم است که مربوط به ابواب ذهب و فضه است باب 12 حدیث 2 البته اگر دلیل خاص هم نداشتیم، قواعد، همین را که عرض کردم اقتضا میکند ولی در اینجا این روایت را هم داریم: عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَيُّمَا رَجُلٍ كَانَ لَهُ مَالٌ وَ حَالَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ فَإِنَّهُ يُزَكِّيهِ وقتی کسی از اموالی که زکات به آن تعلق میگیرد داشته باشد و بعد حلول حول و سنه شد و سال بر آن گذشت، باید زکاتش را بدهد قُلْتُ لَهُ فَإِنْ وَهَبَهُ قَبْلَ حَلِّهِ (در بعضی از نسخ، قبل حوله است) بِشَهْرٍ أَوْ بِيَوْمٍ اگر قبل از حلول سنه این مال زکوی را هبه کرد و از مالش اخراج کرد، حضرت فرمودند: لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ أَبَداً این دیگر زکات به آن تعلق نگرفته است و مالی ندارد که زکات به آن تعلق گرفته باشد و قبل از سال مال را از دارائی اش اخراج کرد.در ادامه حدیث زراره نقل میکند که: وَ قَالَ زُرَارَةُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ إِنَّمَا هَذَا بِمَنْزِلَةِ رَجُلٍ اینجا شاهد بحث ماست. اینکه شخص مال زکوی را بعد از تعلق زکات هبه کرده باشد، این را حضرت تشبیه کردند به کسی که رجل أَفْطَرَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ يَوْماً فِي إِقَامَتِهِ ثُمَّ خَرَجَ فِي آخِرِ النَّهَارِ فِي سَفَرٍ این را حضرت تشبیه کردند به کسی که روزه اش را باطل کرده است ولی بعد از زوال به سفر رفته است فَأَرَادَ بِسَفَرِهِ ذَلِكَ إِبْطَالَ الْكَفَّارَةِ قصدش این بوده که کفاره ندهد و بگوید درست است که اول صبح خوردیم ولی بعدش به سفر رفتیم و مسافر شدیم و مسافر هم که روزه اصلا بر او واجب نیست پس آن روزه خواری نبوده است فَأَرَادَ بِسَفَرِهِ ذَلِكَ إِبْطَالَ الْكَفَّارَةِ الَّتِي وَجَبَتْ عَلَيْهِ حضرت فرمودند آنکه بعد از تعلق زکات -حواسش نبوده و حلول حول شد و باید زکات بدهد مانند کسی که سال خمسی اش رسیده است ولی میگوید اینها را هدیه بدهم که خمس به آن تعلق نگیرد در این صورت خمس تعلق گرفته است و فایده ای ندارد- حضرت تشبیه فرمودند به کسی که افطار کرده است و بعد از افطار مبادرت به سفر میکند البته در اینجه مثالی که حضرت بیان فرمودند سفر بعد از زوال است ولی مرحوم سید خویی میفرماید که بعد از زوال در اینجا خصوصیت ندارد. مقصود سفر بعد از افطار است چه قبل از زوال باشد چه بعد از زوال باشد اما چون بعد حلول سنه مشابهتش با بعد آخر نهار و بعد زوال مشابهت بهتری است، این را بیان فرمودند والا در آخر حدیث حضرت میفرماید: وَ لَكِنَّهُ لَوْ كَانَ وَهَبَهَا قَبْلَ ذَلِكَ قبل از حلول حول، قبل از اینکه سال برسد، اگر مال را هدیه بدهید، لَجَازَ این اشکال ندارد وَ لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ شَيْءٌ اینجا زکات هم به گردنش نمیآید زیرا قبل از سال داده است. بِمَنْزِلَةِ مَنْ خَرَجَ ثُمَّ أَفْطَرَ[1] این شبیه کسی است که اول از وطن رفت بیرون و سپس افطار کرد که این کفاره ندارد.
نشان میدهد تنها حالت مجوز افطار و ابطال، بعد تحقق سفر است نه قبل تحقق سفر که اگر قبل از تحقق سفر باشد کفاره دارد و کفاره به هیچ وجه مرتفع نمیشود. بنابراین این روایت را هم داریم و قواعد را هم داریم که همه اینها دلالت میکند بر اینکه کفاره و موضوع کفاره، افطار صوم واجب است یا هتک حرمت رمضان است. اعم از اینکه صوم مستوعب کل وقت باشد یا مستوعب کل وقت نباشد. یعنی چه روزه ای که تا آخر نهار و غروب آفتاب استمرار پیدا بکند و چه روزه ای که به دلیل عروض اعذار تا شب و غروب استمرار پیدا نکند. بیان کردیم که کلمه صوم ناقص در روایات نیامده است. بالاخره انسان تکلیف به یک صوم مامور به دارد که آن صوم گاهی تا مغرب است و گاهی تا عروض یک عارضی است اما اینکه ما دلیلی داشته باشیم بر اینکه وقتی عذری پیش آمد کاشف از این است که صوم از اول واجب نبوده است، چنین دلیل و شاهدی در ادله صوم نیست که بیشتر در موردش بحث میکنیم. پس غرض هم تاثیری ندارد که به غرض فرار از کفاره باشد یا نه، در هر صورت کفاره بر عهده اش است. صورت سوم این بود که ارتکاب افطار کرده و بعد مبادرت به سفر بدون قصد فرار باشد که ما میگوییم قصد و غرض در اینجا نقشی ندارد و حادث بعدی و عارض بعدی موجب سقوط کفاره نمیشود.
صورت چهارم
صورت بعدی که مرحوم مصنف بیان میکند ارتکاب افطار قبل از وصول به حد ترخص است وكذا لو سافر فأفطر قبل الوصول إلى حدّ الترخّص اگر کسی قبل از اینکه به حد ترخص برسد روزه اش را ابطال بکند، این هم کفاره به او تعلق میگیرد. این هم مسافر است ولی مسافر عرفی ممکن است باشد نه مسافر شرعی. سفر یک مفهوم عرفی دارد و یک مفهوم شرعی دارد. شاید در عرف اگر کسی از وطن خارج شد چه بخواهد قصد 8 فرسخ داشته باشد یا نداشته باشد و چه به حد ترخص برسد یا نرسد، همگی مسافر عرفی است. -البته سفر حقیقت شرعیه نیست بلکه حقیقت عرفیه است. ما عرض کردیم که اینکه شارع مقدس یک قیود و شرائطی برای یک مفهوم عرفی جعل میکند، معنایش این نیست که آن معنی لزوما حقیقت شرعیه باشد بلکه حقیقت شرعیه در جایی است که شارع آن لفظ را وضع میکند برای یک معنای جدید- شارع یک معنای جدیدی برای سفر وضع نکرده است منتهی قیودی برای تعلق حکم شرعی به آن اضافه میکند. این که شارع یک قیود و شرائطی در مفاهیم عرفی میگذارد به معنای حقیقت شرعیه نیست. سفر کماکان حقیقت عرفیه است اما شارع مقدس میگوید شما تا قبل از اینکه به حد ترخص برسید، از نظر شرعی نازل منزله حاضر هستید و یک تنزیل است. بنابراین امساک و ادامه صوم تا وصول به حد ترخص بر مکلف واجب هست. اگر تا وصول به حد ترخص حفظ صوم و امساک بر شما واجب است، پس نقضش کفاره دارد. شما اگر بیرون شهر هم در قبل حد ترخص مرتکب افطار شدی، پس نقض صوم و امساک واجب کردید و این نقض، موضوع وجوب کفاره است. پس کفاره به شما تعلق میگیرد و نمیتوانید بگویید ما از شهر بیرون رفتیم. بعضی در رمضان در سفرهای زیارتی در فرودگاه داخل شهر، در هواپیما روزه شان را باز میکردند اینها تصور سفر داشتند و افطار میکردند در حالیکه هنوز سفر تحقق پیدا نکرده است. سفر باید محقق شود و به حد ترخص برسد و تا زمانی که نرسیده باشد تمام احکام ابطال صوم را دارد که قضا و کفاره است.
اعذار غیر اختیاری
این چهار صورت، اعذار اختیاری بود یعنی اینها چهار صورت از صور سفر بود. در ادامه مرحوم سید اعذار اضطراری و قهری را مطرح میکند. مثل تحیض برای نساء و نفاس و مرض و بیماری مثل جنون که در اختیار انسان نیست. در اینجا مرحوم سید میفرماید که اقوی این است که کفاره ساقط است و أمّا لو أفطر متعمّداً ثمّ عرض له عارض قهري؛ من حيض أو نفاس أو مرض أو جنون أو نحو ذلك من الأعذار، اینها عوارض قهریه هستند ففي السقوط وعدمه وجهان بل قولان؛ هر دو طرف توجیه دارد و استدلالی دارد و هر دو طرف هم قائل دارد که بگوییم که اینجا کفاره ثابت میشود. کفاره ابطالی که قبل از عذر مرتکب شده است. طبق قواعدی که تا الان بحث کردیم، باید بگوییم که کفاره ساقط نمیشود زیرا آن صوم تا قبل از عروض مانع واجب بوده است. ایشان میفرماید: أحوطهما الثاني احتیاط در همین دومی است که کفاره ساقط نشود ولی بعد فتوا میدهد که وأقواهما الأوّل.[2] احتیاط در کنار فتوا، احتیاط استحبابی میشود. خب خیلی از آقایان و محشین عروه، فرمایش ایشان را قبول نکردند. ما هم که قابل مساعده نیست این فرمایش ایشان.
تنقیح نظر مرحوم سید عروه
استدلال این فرمایش مرحوم سید این است که سفر یک عذر اختیاری است و کشف از عجز نمیکند و وقتی به سفر میروید، عاجز از صوم نیستید زیرا میتوانستید که سفر نروید. پس بنابراین در عذر اختیاری، هیچ کاشفیتی از عجز مکلف وجود ندارد. بنابراین صوم بر شما واجب شده است چون عاجز نبوده اید و میتوانستید روزه را از اول فجر تا آخر نهار و اول لیل حفظ بکنید و وجوب روزه به شما تعلق پیدا کرده است و شما روزه واجب را نقض کرده اید و کفاره دارد. اما اعذار اضطراری و قهری کاشف از عجز مکلف است. یعنی اگر در اثناء نهار مریض بشود، یا تحیض پیدا بکند یا زایمان پیدا کند، از اجزائی از صوم عاجز شده است زیرا بخشی از صوم را نتوانسته است امساک کند. عجز نسبت به اجزاء در مرکبات ارتباطیه عجز نسبت به کل محسوب میشود. من اگر نصف روز را نتوانم روزه بگیرم، نسبت به کل روز عاجز هستم. چون صوم یک مرکب ارتباطی است که از طلوع فجر تا غروب آفتاب ادامه پیدا میکند که به این کل صوم گفته میشود. صوم نصفه روز که صوم نیست. شما باید قادر به صوم باشید از طلوع فجر تا غروب آفتاب یا مغرب شرعی. حالا که کسی در اثنا نهار عذر پیدا کرد، انکشف که نسبت به چنین کلی از اجزاء عاجز بوده است زیرا عجز نسبت به بعضی از اجزاء وقت عجز نسبت به کل محسوب میشود. وقتی شما نتوانید مثلا در وضو دست چپ را بشویید، این عجز نسبت به کل است زیرا اجزاء وضو اقل و اکثر ارتباطی هستند نه استقلالی. اجزاء صوم و صلاة هم ارتباطی هستند. وقتی انسان نسبت به بعضی از اجزاء عاجز است، مانند این است که نسبت به کلش عاجز است. پس شما نسبت به صوم عاجز بودید که در این صورت کاشف به عمل میآید که اصلا صوم از اول نهار بر شما واجب نبوده است پس آن وقت که افطار کردید، اصلا صوم واجب را افطار نکردید و کفاره ای از اول تعلق نگرفته است و آن توهم بوده است که فکر کردید که کفاره تعلق گرفته است.
شما میفرمایید اصل این بود که عدم السقوط بعد الثبوت، ما میگویید اصلا ثبوتی نبوده است که سقوطی باشد. زیرا عذر قهری کشف میکند که تکلیف از اول بر شما واجب نبوده چون شما عاجز بودید. در علم الهی شما عاجز بودید. خودت نمیدانستی ولی در علم الهی شما عاجز بودید.
جواب به استدلال مرحوم سید یزدی
جوابی که به این استدلال بیان شده است که هم مرحوم سید حکیم در مستمسک و هم مرحوم سید خویی و دیگران این است که چنین کاشفیتی که عذر قهری کشف کند که از اول وجوب صوم به شما تعلق نگرفته است، چنین چیزی شاهد و دلیل میخواهد. ما دلیل بر آن نداریم بلکه دلیل بر خلافش داریم. یعنی دلیلی نداریم که تعذر کشف بکند از عدم وجوب صوم از اول نهار. این نیاز به دلیل دارد. ما میگوییم شارع از ما خواسته است که از اول طلوع فجر روزه بگیریم، یا تا غروب آفتاب یا تا زمانی که عذری حادث میشود. این امساک واجب است که اطلاقات ادله صوم این را میگویند که کسی که قادر به ادای تکلیف است باید تکلیفش را امتثال کند و چون از اول نهار قادر است، نمیتوانید بگویید که چون مثلا یک نفر که اعدامی است و میداند که ساعت 11 صبح اعدام میشود پس از اول صبح لازم نیست روزه بگیرم چون روزه نصفه که ما نداریم. نمیتواند زنی که ذات العادة الوقتیة هست بگوید که چون تحیض قطعا در اثنا نهار برای من عارض میشود پس من از صبح روزه نگیرم. کسی که علم به حدوث عذر در اثنا نهار دارد، مثلا شما ساعت 2 بعد از ظهر فردا به صورت قطعی و یقینی قرار عمل جراحی دارید. آیا میتوان از اول صبح روزه نگرفت؟ ولو اینکه قرار عمل جراحی دارید و مغمی علیه و بیهوش شده که اصلا تکلیفی ندارد و صومش باطل است، نمیتواند از اول نهار افطار بکند.
پس بنابراین عجز در اثنا مجوز ابطال از اول نهار نیست پس چنین کاشفیتی وجود ندارد و کفاره تعلق گرفته است و علتش این است که امساک بر شما تا زمان افطار واجب بوده است و نقض امساک واجب هم کفاره دارد. این جوابی است که داده اند.
این از قواعد، بلکه دلیل هم بر این فرمایش هست. -این بیان جالبی از مرحوم سید یزدی هست ولی دلیلی ندارد و ادله قاصر از اثبات این معنی است- دلیل بر عدم فرمایش مرحوم سید یزدی هم هست و آن نصوص مربوط به اعذار است که دلالت میکند بر اینکه من حین وقوع العذر، روزه شخص افطار و ابطال میشود اما به قبل سرایت پیدا نمیکند. تقریبا در این مطلب بعضی از روایات صراحت دارد.
مثلا در باب 25 از ابواب من یصح منه الصوم حدیث 4 در صحیحه منصور بن حازم میفرماید: وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ جَمِيعاً عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَيَّ سَاعَةٍ رَأَتِ الدَّمَ فَهِيَ تُفَطِّرُ الصَّائِمَةَ إِذَا طَمِثَتْ[3] صائمه از آن ساعتی که دچار تحیض میشود، از آن ساعت روزه اش باطل میشود. یعن قبلش روزه اش درست بوده و واجب بوده و بنابراین تمام احکامش را دارد که یکی از آن هم کفاره است. یعنی از آن ساعتی که رات الدم، روزه باطل میشود.
یا حدیث 2 این باب، صحیحه عیص بن القاسم عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ تَطْمَثُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ- قَبْلَ أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ قَالَ تُفْطِرُ حِينَ تَطْمَثُ. تطمث یعنی همان تحیض که از حضرت پرسیدند که حکمش چیست؟ حضرت فرمودند که روزه ای او باطل میشود از زمانی که حائض میشود. پس اینها نشان میدهد که تحقق عذر، حکم افطار و ابطال را نسب به قبل تسرّی نمیدهد. در نتیجه قبلا امساک بر آن واجب بوده است و در این صورت تمام احکام نقض این امساک جاری و مترتب است و محکّم است که یکی از آنها کفاره است.
پس همانطور که عرض کردم. کسی که میداند به علم عادی -انسان نسبت به آینده علم دقیق یقینی ندارد- میداند که در اثنا نهار این اعذار برایش پیش میآید مثل شخص اعدامی که یقین به قصاصش دارد یا بیماری که یقین به عمل جراحی دارد -بیماری که تکلیف از او برداشته شود نیست ولی عمل جراحی دارد- یا ذات العادتی که علم دارد به عروض تحیض، این ها از اول نهار نمیتوانند روزه نگیرند. بلکه از اول نهار امساک میکنند و در آن امساک واجب هم تمام احکام وجود دارد. در نتیجه این بخش دو و فرض دوم از فرمایش مرحوم سید را نمیتوانیم قبول بکنیم. ما عرض میکنیم که همانطور که اکثر محشین چه در اعذار اختیاری مثل سفر و چه در اعذار اختیاری، قبل از تحقق عذر و قبل از تحقق مانع و ناقض، ابطال و افطار صوم موجب تعلق کفاره است و واجبی هم که تعلق پیدا کرد، سقوطش دلیل میخواهد و هیچ دلیلی هم وجود ندارد بنابراین کفاره ثابت است و باقی است تا زمانی که ادا کند. این مساله 11.
سوال: مرحوم سید این را مانند تجری پنداشته اند.
جواب: تجری بحث دیگری است و تجری کفاره ندارد. ادله تجری این است که علم حاصل میشود که اصلا تکلیفی وجود نداشته است ولی صرف تجری، معصیت دارد و بعضی تجری را معصیت میدانند و بعضی گفته اند که فقط قبح فاعلی دارد و قبح فعلی ندارد. اختلافی که بین مرحوم شیخ و مرحوم آخوند است. ولی همه اینها حول محور خود تجری است که آیا معصیت هست یا نیست؟ اما در اینجا بحث تجری نیست بلکه از فرمایششان اینگونه فهمیده میشود که وقتی در اثنا اینگونه میشود، کشف میکند که اصلا صومی بر او واجب نبوده است و حالا اینکه مرتکب تجری شده است، تجری که کفاره نمیآورد. بله اصلا مرتکب تجری شده است چون آن زمان نمیدانسته که چنین عذری پیش میآید و روزه خواری کرده است و انکشف که اصلا روزه ای در کار نبوده که روزه خواری باشد، حالا فوقش این است که مرحوم سید تجری را قبول داشته باشند ولی تجری که کفاره ندارد که. تجری یک معصیت است. پس اینکه تجری را اثبات بکنیم دردی را دوا نمیکند زیرا تجری کفاره نمیآورد بلکه نقض صوم است که کفاره میآورد. این دفاع از مرحوم سید نیست زیرا ایشان قطعا نمیگوید که تجری موجب کفاره است.
دفاع از سید این است که بگوییم صومی وجود نداشته است و تجری در اینجا موضوعیتی ندارد. در مقوله کفاره، بود و نبودش اصلا موضوعیتی ندارد چه تجری حرمت داشته باشد و ثابت باشد و چه حرمت نداشته باشد، در هر دو صورت تجری موجب کفاره نمیشود و بهترین توجیه برای مرحوم سید این است که بگوییم اصلا صومی از اول نهار بر او واجب نبوده است که ما میگوییم این مبنی را نمیتوانیم قبول بکنیم. این مساله 11 که تمام شد.