1403/07/25
بسم الله الرحمن الرحیم
مورد چهاردهم (جدال و مراء)/ مکروهات صوم/صوم
موضوع: صوم / مکروهات صوم/ مورد چهاردهم (جدال و مراء)
مورد چهاردهم مکروهات: جدال و نحوه
از مکروهات صوم یک مورد مانده بود. الرابع عشر: الجدال و المراء وأذى الخادم والمسارعة إلى الحلف ونحو ذلك من المحرّمات و المكروهات في غير حال الصوم فإنّه يشتدّ حرمتها أو كراهتها حاله.[1] مورد چهاردهم مجموعه ای از محرمات و مکروهات است که در ظرف صوم و رمضان انجام میشود که اگر خودشان مکروه نفسی هستند، کراهتشان شدت پیدا میکند. و اگر حرام باشد، حرمتشان شدت پیدا میکند یعنی ظرف زمان و مکان، گاهی وجه محسّن است و گاهی وجه مقبّح است. یعنی باعث میشود که یک عملی قبح یا حسن پیدا بکند و گاهی هم وجه مشدد است که این ظرف زمان و مکان، موجب شدت آن حسن و قبح بشود. بعضی از مستحبات هستند که در امکنه ای مانند حرم ها و مساجد، نماز واجب یا مستحب که مطلوبیت دارد، در این ظرف مطلوبیت بیشتری دارد. در ظرف زمان مانند اول وقت، مطلوبیت بیشتری دارد یا در ماه مبارک مطلوبیت تلاوت قران بیشتر میشود. در بعضی از افعال حرام هم اینگونه است که قداست ظرف مکان ها باعث میشود که مکروهات و محرمات، بعضا شدت پیدا بکند. صوم هم یک ظرف است که در این ظرف، همه محرمات و مکروهات اشتداد و شدت پیدا میکند یعنی مبغوضیت و مفسده آنها بیشتر میشود که بعضی از این امثله مرحوم سید، دلیل خاص دارد. جدال و درگیر شدن با مردم و مراء که درگیری لفظی است که در اصطلاح به آن جر و بحث میگویند. أذی الخادم، اذیت کردن خودش یک فعل حرام است. جدال و مراء حرمت ندارد و فقط کراهت دارد و اذیت کردن که حرمت دارد، حرمتش در ماه رمضان بیشتر میشود و المسارعة الی الحلف یعنی عجله کردن برای قسم خوردن و نحو ذلک من المحرّمات و المكروهات في غير حال الصوم فإنّه يشتدّ حرمتها أو كراهتها حاله که در حال صوم کراهت و حرمت اینها شدت پیدا میکند.
روایاتش بیشتر در باب 11 و 12 از ابواب آداب صوم است. این غیر از ابواب ما یمسک عنه الصائم است. خیلی ابواب جالبی است و بسیار شیرین و پر معنی و بسیار آموزنده است. در باب 11 و 12، همین محرمات و مکروهاتی است که شدت پیدا میکند. بعضی از این روایات را بیان میکنیم:
1-صحیحه محمد بن مسلم است که سند آن هم خوب است: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا صُمْتَ فَلْيَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ جِلْدُكَ وَ عَدَّدَ أَشْيَاءَ غَيْرَ هَذَا قَالَ وَ لَا يَكُونُ يَوْمُ صَوْمِكَ كَيَوْمِ فِطْرِكَ.[2] این اطلاق دارد یعنی هر روزه ای که میگیری، گوش و چشم و پوست بدنت و بقیه چیزها را هم شمردند که باید روزه باشند. و فرمودند که روزی که روزه میگیری باید با روزی که روزه نیستید فرق داشته باشد و یک آدم دیگری باشی و موضوع فقط خوردن و آشامیدن نباشد. این حدیث اول است که نشان میدهد که انسان باید امساک بکند نه فقط از مفطرات بلکه از محرمات و مکروهات و هر چیزی که مبغوضیت داشته باشد و حتی بعضی از روایات میگوید هرچیزی که لغو باشد.
روایت دوم که حدیث دهم این باب است، مرحوم سید بن طاووس در اقبال فرمودند: قَالَ وَ مِنْ كِتَابِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْوَاحِدِ النَّهْدِيِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَيْسَ الصِّيَامُ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ أَنْ لَا يَأْكُلَ الْإِنْسَانُ وَ لَا يَشْرَبَ فَقَطْ وَ لَكِنْ إِذَا صُمْتَ فَلْيَصُمْ سَمْعُكَ وَ بَصَرُكَ وَ لِسَانُكَ وَ بَطْنُكَ وَ فَرْجُكَ وَ احْفَظْ يَدَكَ وَ فَرْجَكَ وَ أَكْثِرِ السُّكُوتَ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ ارْفُقْ بِخَادِمِكَ.[3] روزه فقط امساک از خوردن و آشامیدن نیست مراقب دست و فرج باشد و سکوت را رعایت کن و نسبت به خادمت و کسانی که خدمت گذار تو هستند، با رفق و مدارا برخورد کن. از این روایات بسیار وجود دارد.
یا سومین موردی که بیان میکنیم حدیث اول باب 12: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا صَامَ أَحَدُكُمُ الثَّلَاثَةَ الْأَيَّامِ فِي الشَّهْرِ فَلَا يُجَادِلَنَّ أَحَداً وَ لَا يَجْهَلْ وَ لَا يُسْرِعْ إِلَى الْأَيْمَانِ وَ الْحَلْفِ بِاللَّهِ فَإِنْ جَهِلَ عَلَيْهِ أَحَدٌ فَلْيَحْتَمِلْ.[4] وقتی که سه روز از ماه رمضان گذشت، یعنی یک مدتی گذشت و عادت به فضای ماه رمضان کردید، دیگر با کسی وارد جدال و نزاع نشوید. کارهای سخیف و جاهلانه هم انجام نده. عجله برای قسم هم نکند. اگر دیگران هم برخورد جاهلانه کردند این شخص واکنش نشان ندهد و برخورد با حلم و صبر داشته باشد. این روایات اخلاقی و معنوی است که هم نسبت به مردم که مکروهات و مستحباتی که ناظر به حق الناس هستند و مکروهات و مستحباتی که ناظر به حق الله هستند، همه در ماه مبارک به طور خاص و در روزه دار به طور عام شدت پیدا میکند.
فصل ششم: کفاره روزه
فصل مکروهات برای صائم تمام شد. فصل بعدی که فصل ششم است، فصل مربوط به کفاره میشود:
فصل [فيما يوجب القضاء و الكفارة] کفاره بحث های فقهی مهمی دارد یک بحثی درمورد خود کفاره است که کفاره ها متعدد و متنوع هستند که کدام هستند و احکام آنها چیست؟ بحث ترتیبی و تخییری بودن آنها. پس در خود موضوع کفارات مباحثی مطرح میشود و بعد هم بحث هایی در مورد قیود حکم و موضوع که قیود کفاره و موضوع کفاره چیست؟ که اینها در این فصل در طی مقدمه که روال مرحوم سید اینگونه است که یک مقدمه مطرح میکنند و بعد مسائل را بیان میکند، عبارت این است: المفطرات المذكورة یعنی همین عناوینی که مبطل صوم هستند که 10 مورد بودند، آن 10 عنوان،كما أنّها موجبة للقضاء كذلك توجب الكفّارة اینها علاوه بر این که موجب قضا هستند، موجب کفاره هم هستند یعنی مفطرات باعث ابطال صوم هستند که قضا دارد و دلیل هم دارد. اما علاوه بر قضا، یک مجازات هم دارد. زیرا قضا مجازات نیست بلکه همان عمل است ولی خارج از وقت است. ولی علاوه بر قضا، یک مجازات هم دارد کفارات معمولا مجازات ها هستند مجازات های مالی یا بدنی.
اینجا یک نکته ای از مرحوم آیت الله مجتهدی به ذهنم آمد که حق بسیار بزرگی بر گردن ما دارند. ایشان یک درس عمومی داشتند که مطالب ارزشمندی را میفرمودند. ایشان نکاتی را و دقت هایی را نسبت به طلبه ها و سلوک طلبگی داشتند. یکی از مطالبی که میفرمودند این بود که انسان وقتی میخواهد مطلبی را بیان بکند، باید شرایط را در نظر بگیرد که این حرف را به چه مخاطبی میزند و چه میگوید و کجا میگوید. سپس مثالی که میزندند این بود که ناصرالدین شاه چند وقت یک بار به دیدار ملا علی کنی میرفت و مسائلی هم میپرسید زیرا ناصرالدین شاه، بی دین و ایمان نبود و اعتقاداتی هم داشت از جمله سوال میکند که اگر آدم روزه اش را در رمضان بخورد، کفاره اش چیست؟ ایشان میفرماید که کفاره اش 60 روز روزه است و یک روز هم به خاطر قضای آن باید بگیرد. که شصت و یک روز میشود. وقتی که شاه میرود، طلبه ها میگویند که چرا دو مورد دیگر را نفرمودید؟ عتق رقبه یا اطعام ستین مسکین. سپس ایشان فرمود که او ناصرالدین شاه بود، اگر میگفتم همه روزه هایش را میخورد زیرا اطعام شصت نفر اطعام که کاری ندارد. اما این سخت است و این سخت را گفتم که روزه هایش را بگیرد.
پس کفاره یک نوع جریمه و مجازات است. إذا كانت مع العمد والاختيار من غير كره ولا إجبار؛ ولی در صورتی این کفارات موجب مجازات میشود که به صورت عمدی باشد و با تعمد باشد و با اختیار و اراده باشد. و تحت اجبار و اکراه نباشد. فرقش این است که اکراه، سلب رضایت است ولی اجبار، سلب اراده است. اگر کسی را تهدید یا توعید کنند یعنی وعده به یک تحدید و خطری بدهند، این اکراه است ولی در اکراه، شخص مکره، مسلوب الارادة نیست. مکره تصمیم میگیرد بین ارتکاب این عمل منهی عنه یا مکره علیه و متوعد علیه که مکره علیه خوردن روزه است و متوعد علیه یعنی همان خطری که به آن تهدید شده است. پس اراده دارد و مسلوب الاراده نیست. ولی مجبور، اصلا اراده ای ندارد مثل کسی که دست و پایش را بگیرند و داخل آب پرتاب کنند یعنی جبر است و حکم این دو تفاوت هایی دارد. ایشان مصداقی را که برای غیر عامد مطرح میکنند، آن مصداق اتم و اظهرش است. البته مصادیق دیگری هم برای غیر عامد وجود دارد ولی مصداق بارزی که برای غیر عامد است، کسی است که تحت اکراه و اجبار افطار کند. مکره دیگر عمد ندارد، ومجبور هم دیگر عمد ندارد و اختیار هم ندارد. این قید مهمی است.
من غير فرق بين الجميع حتّى الارتماس و الكذب على اللّٰه وعلى رسوله صلى الله عليه و آله و سلم، بل و الحقنة و القيء على الأقوى،نکته بعدی که ایشان در موجبات کفاره میفرمایند که ما در دسته بندی بیان میکنیم، این بحث مرحوم سید یک بحث به شدت اختلافی است. ایشان میفرماید که کفاره در تمامی عناوین مبطل و نواقض صوم، کفاره به همه اش تعلق میگیرد و فرقی نمیکند که اکل و شرب باشد یا ارتماس باشد -البته کسانی که ارتماس را مبطل میدانند- یا کذب علی الله و رسوله باشد -خیلی از آقایان محشین اینها را موجب کفاره نمیدانند و فقط موجب قضا میدانند- حتی احتقان و قیء که فتوا میدهند که همه اینها موجب کفاره هستند. پس بنابراین ما یک بحث مفصلی در موجبات کفاره داریم که موجبات کفاره، آیا جمیع مفطرات است یا بعض مفطرات است؟ و اگر بعض است، کدام یک است؟ زیرا آنهایی که قائل به بعض مفطرات هستند، همگی وفاق بر تعداد خاصی ندارند مثلا بعضی همه را موجب کفاره میدانند به جز قیء. در کفاره باید دلیل باشد زیرا امر زائد است و نیاز به دلیل دارد و باید بحث شود که آیا از آن دلیل میتوانیم همه کفارات را ثابت کنیم یا نه؟
نعم الأقوى عدم وجوبها بعد ایشان خودشان میفرمایند که یکی از مبطلات صوم است که این را استثنا میکنند. نعم الأقوى عدم وجوبها في النوم الثاني من الجنب بعد الانتباه، بل والثالث؛ اقوی این است که نومه ثانیه -به قول آقایان- در مورد جنبی است که برای بار دوم (بعد العلم) از خواب بیدار میشود. قبلا در بحث مبطلات بیان شد که کسی که جنب میشود و بیدار میشود و دوباره میخوابد، این بار اول است و مراد بعد العلم است. به هر حال خواب دوم بعد الانتباه، حکمش ابطال روزه است و قضا دارد ولی ایشان میفرماید که کفاره ندارد. که بقاء غیر عمدی بر جنابت است زیرا قصد دارد که غسل کند ولی خواب میماند. یعنی یک مورد داشتیم که حتی به صورت سهوی هم روزه اش باطل است که همان بقاء غیر عمدی بر جنابت در نوم ثانی به بعد است. معمولا در نوم ثانی میگویند که فقط قضا است ولی در نوم ثالث کفاره است ولی ایشان میفرماید که در نوم ثالث هم همینطور است که در نوم ثالث هم کفاره ندارد و إن كان الأحوط فيها أيضاً ذلك، خصوصاً الثالث،[5] اگرچه احوط در این دو مورد مخصوصا در نوم ثالث، احتیاط این است که کفاره را ادا کند ولی این احتیاط بعد از فتوا است و این احتیاط مستحبی است پس ایشان یک مورد را از موجبات کفاره جدا میکند و این خروج هم خروج تخصصی است نه تخصیصی زیرا ما قید عمد و اختیار را داریم و بقاء بر جنابت در آن نوم ثانیه و ثالثه، غیر عمدی است ولی چون دلیل خاص دارد، قضا برای آن ثابت است. اما کفاره ندارد زیرا از موضوع کفارات که تعمد است، خارج است. پس این تخصصا خارج است و خروج موضوعی دارد زیرا موضوع کفاره، افطار عمدی است و این افطار عمدی نیست. ولی قبلا گفتیم که احد الامرین برای تعمد کافی است. العلم و العمد که اگر هر کدام باشد عمدی است. مثلا کسی که جوان هم باشد نسبتا، یک ربع قبل اذان بخوابد و تا آن موقع هم نخوابیده باشد و بگوید که برای نماز صبح بیدار میشود ولی این معلوم است که بیدار نمیشود که این ترک عمدی صلاة است. مقدمه حرام هم حرام نیست الا در مقدمه ای که قطعا به حرام منجر شود که این مقدمه ترک صلاة است و به این مقدمات، مقدمات تولیدیه گفته میشود و مقدمه ای که قطعا به حرام منجر شود، حرام است. الامتناع بالاختیار، لا ینافی الاختیار. این امتناع اختیاری است که این مصداق عمد است.
پس ما در سه محور بحثمان را در کفارات شروع میکنیم:
1. اصل حکم کفاره که بحث زیادی ندارد و از مسلمات است و یک امر قرآنی است که بعضی از کفارات در قران آمده است مانند کفاره قتل و ظهار و نذر و... در قران آمده است و اصل حکم کفاره امری ثابت است و روایاتش هم در حد تواتر است و کسی در حکم کفاره تردیدی ندارد.
2. قیود این حکم است که قید اصلی آن تعمد اختیار است که باید دلیلش را بحث کرد.
3. موجبات کفاره است که بحثش از همه بیشتر است که آیا جمیع است یا بعض است و کدام یک از این بعض است.