1403/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موارد نهم تا دوازدهم/ مکروهات صوم/صوم
موضوع: صوم / مکروهات صوم/ موارد نهم تا دوازدهم
مراد از کراهت در این فصل
در فصل پنجم، فیما یکره للصائم بودیم و مواردی مطرح شد و به مورد نهم رسیدیم. منتهی یک نکته را عرض کنم، ما یک وقتی میبینیم که متعلق کراهت، صوم است یعنی روزه، روزه مکروه است ولی این فصل مربوط به روزه های مکروه نیست و بنابراین کراهت در این موارد، به همان معنای مصطلح یعنی مرجوحیت و مفسده غیر ملزمه است. پس این مطلبی که جلسه قبل بیان شد که کراهت یک وقتی به معنای اقل ثوابا و اقل مصلحة است، برای جایی است که کراهت به خود عبادت بخورد زیرا عبادت خودش رجحان و تقرب به خدا دارد و نمیتواند فی نفسه مرجوحیت داشته باشد ولذا کراهت را در عبادات معنی میکنند. ولی این موارد در عبادات نیست بلکه کراهت به افعالی غیر از عبادت تعلق گرفته است یعنی عناوین عبادی نیستند مثل همین مواردی که بیان شد مانند جلوس المراة فی الماء و موارد دیگر که کراهت در اینها به معنای وجود مفسده غیر ملزمه است. اینها افعالی است که در حالت صوم کراهت دارند که در صلاة و حج هم هست ولی کراهت به خود این اعمال نخورده است.
نهم: احتقان به جامد
التاسع: الحقنة بالجامد. عمل بعدی، احتقان به جامد است. احتقان یا اماله، به شیاف کردن گویند. روایات احتقان در باب 25 آمده است و بحثش در باب مفطرات مطرح شده است و به صورت خلاصه عرض کنیم که در مساله احتقان، ما سه دسته و طائفه از اخبار داریم:
1. اخبار جواز به صورت مطلق. که الاحتقان لا باس به که حدیث 1 همین باب (صحیحه علی بن جعفر) است.
2. اخبار منع مطلق. لایجوز للصائم ان یحتقن که حدیث 4 این باب است.
3. روایتی که منع از احتقان بالمائع است که حدیث 2 این باب 25 است. که حضرت رضا علیه السلام میفرماید که لا باس بالجامد. یعنی مکاتبه ای است و حضرت اینگونه میفرمایند یعنی باس در احتقان به مائع است.
این کل اخباری است که در این قضیه احتقان داریم که در جمع بین اخبار جواز و منع، مقتضای جمع عرفی با توجه به موثقه دسته سوم، اخبار منع را حمل به مائع و اخبار جواز را احتقان به جامد میدانیم که وجه الجمع در همین روایت آخر است که امام فرمودند لاباس بالجامد. بنابراین دلیلی بر کراهت احتقان به جامد نداریم. اینکه احتقان به جامد مکروه باشد، خیلی وجهش روشن نیست.
مرحوم سید حکیم فرمودند که اگر بشود دلیلی پیدا کرد، همان اخبار منع به صورت مطلق است که از اطلاق آن، استفاده شود که احتقان از هر نوعی که باشد، مرجوحیت دارد که این مرجوحیت در مائع به نحو حرمت و در جامدات به نحو کراهت است. یعنی در جمع بین عموم صحیحه بزنطی (مطلقا جائز است) و عموم صحیحه علی بن جعفر(مطلقا حرام است)، استفاده کنیم در جمع بین این دو روایت که در جامدات با قید کراهت جائز است. خلاف رویه جمع است این حرف زیرا ما دلیل جواز داریم که موثقه ابن فضال است که صریحا میفرماید لاباس بالجامد، بنابراین ما یک وجه جمع روایی و دلیل مبیّن و مفسّر داریم و احتیاجی نداریم که تعارض بین آن دو عموم را با حمل بر کراهت حل کنیم. بنابراین قول به کراهت وجه روشنی ندارد الا عموم صحیح بزنطی که بیان شد. اما در ادله مستحبات و کراهات، خیلی ستختگیری نمیشود و همین تسامح در ادله سنن را خیلی از آقایان تسری به کراهت میدهند. البته اگر کسی قبول داشته باشد در مستحبات است ولی به کراهت هم تسری داده شده است از این جهت هم ممکن است باشد و الا دلیل واضحی ندارد.
دهم: کشیدن دندان
العاشر: قلع الضرس، بل مطلق إدماء الفم. دندان کشیدن در حالت روزه کراهت دارد بلکه هر نوع خون آوردن دهان. روایاتش در باب 26 است. البته خیلی از روایات باب 26 مربوط به حجامت است. یعنی در مساله کراهت حجامت تردیدی نیست زیرا نهی از حجامت در رمضان و برای صائم، خیلی روایت دارد که بعضی از آنها مقید به خوف از ضعف شده است یعنی حجامتی که روزه دار خوف ضعف داشته باشد و مرحوم سید از این تعلیل استفاده کردند که هر کاری که منجر به ضعف بشود، لایبعد که کراهت دارد در مسائل قبلی بیان کردند.
اما در مورد دندان، حدیث 3 باب 26 است. موثقه عمار ساباطی: وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الصَّائِمِ يَنْزِعُ ضِرْسَهُ قَالَ لَا وَ لَا يُدْمِي فَاهُ وَ لَا يَسْتَاكُ بِعُودٍ رَطْبٍ[1] . سوال میکند که روزه دار میتواند دندانش را بکشد، حضرت فرمودند نه و کاری هم نکند که دندانش خون بیاید و با مسواک مرطوب هم استیاک نکند. چون یقین داریم که اینها منع تحریمی ندارد و از مفطرات نیستند و ادله حصر مفطرات را داریم و ارتکاز متشرعه و ادله دیگری است که ما میدانیم مفطرات چه چیزهایی هستند، و یقین داریم که نه خون آوردن دهان مبطل صوم است و نه مسواک با چوب مرطوب مبطل صوم است و کندن دندان، فی نفسه اگر چیزی از گلو پایین نرود، یعنی مقدمه بلع نباشد مبطل نیست. یعنی حرمت غیری ممکن است که داشته باشد ولی حرمت نفسی قطعا ندارند و چون ما این را از بیرون یقین داریم و علم داریم، پس این نهی ها را باید حمل به کراهت کرد زیرا نهی هست و نهی اعم از تحریم و کراهت است.
یازدهم: مسواک با چوب تر
الحادي عشر: السواك بالعود الرطب. که مساله استیاک را قبلا هم در فیما یجوز ارتکابه للصائم داشتیم ولی اینجا هم تکرار شده است. روایاتش در باب 28 و 26آمده است. این اخبار چند طائفه است:
1. اطلاقات جواز استیاک. که روایات متعددی دارد.
2. اخبار منع از عود رطب. حدیث 7 و 8 و10.
بنابراین اگر ما بودیم و این روایات، شاید آقایان فتوا به منع و حرمت میدادند ولی طائفه دیگری است:
3. طائفه سوم: که صراحت در جواز استیاک دارد حتی با عود رطب. حدیث 3 و 4 این باب 28 است. مانند صحیحه حلبی که سندش خوب است و حضرت میفرماید که لاباس به.
بنابراین با توجه به این قرینه، صریح، میفهمیم که آن روایت منع، منع تنزیهی بوده است. کلا در جمع بین نص و ظاهر، لاباس را نمیتوانیم تفسیر کنیم. یجوز و لا باس را نمیتوان تفسیر کرد ولی لا ناهیه را میتواند که اعم از حرمت و کراهت است. پس در جمع بین نص و ظاهر است.
دوازدهم: مضمضه عبث
اینها چون کراهات هستند، خیلی از آقایان اصلا بحث هم نکردند اینها را و ما هم با سرعت بیشتری بیان میکنیم. الثاني عشر: المضمضة عبثاً، مضمضه عبث یعنی بدون هیچ غرض عقلائی. یعنی بدون هیچ غرضی آب در دهانش بچرخاند وكذا إدخال شيء آخر في الفم لا لغرض صحيح. اصلا هرچیزی را بدون غرض عقلائی داخل دهانش بکند. بعضی عادت دارند که چوب داخل دهانشان میکنند یا بعضی از قومیت ها و ملیت ها از عاداتشان است که یک چیزی گوشه دهانشان بگذارند. این اگر غرض عقلایی نداشته باشد، کراهت دارد. حالا آب باشد یا هر چیز دیگری که روایاتش در باب 23 است که جند دسته هستند:
1. اطلاقات جواز مضمضه. آب را در رمضان در دهانش بچرخاند اشکالی دارد؟ جواب این است که نه مشکلی ندارد. باب 28 حدیث 4 که در همان مسائل استیاک است و کسی از حضرت سوال میکند که استیاک اشکالی دارد، حضرت میفرماید که مضمضه که بدتر از آن است و اشکالی ندارد. و حضرت به مضمضه استناد میکند یعنی خود آب داخل دهان باشد مشکلی ندارد چه برسد به چوب مرطوب.
2. افضلیت ترک مضمضه مطلقا. باب 23 حدیث 3. در صحیحه یونس بن عبدالرحمن که حضرت میفرماید که الْأَفْضَلُ لِلصَّائِمِ أَنْ لَا يَتَمَضْمَضَ.[2]
3. روایاتی در منع مبالغه در مضمضه. یعنی زیاد این کار را نکند که حدیث 2 و حدیث 5 است.
4. روایتی در منع از تلذذ در غیر وضو داریم. یعنی از مضمضه کردن خوشش میآید و این کار را نباید بکند. حدیث 3 از باب 14 در مستدرک وسائل نه خود وسائل و سندش هم معتبر نیست.
5. اگر انسان برای غیر وضو نماز فریضه، مضمضه کند و سهوا آب از گلویش پایین برود، باید آن روزه را قضا کند. و یا اگر برای رفع عظش مضمضه کند و از حلقش پایین برود قضا دارد که بعضی از فقها به این روایات یا فتوا داده اند یا اینکه احتیاط واجب داده اند. یعنی به این روایات عمل هم شده است. پس دسته پنجم روایاتی است که اگر از حلق پایین برود، موجب بطلان میشود و حالا یا به فتوا یا احتیاط، اینها قضا هم دارد.
پس ما این مجموعه روایات را نگاه میکنیم، جواز مضمضه و افضلیت ترک مطلق مضمضه، منع از مبالغه، منع از تلذذ، و این روایاتی که وصول الی الحلق باشد.
بعضی از آقایان مانند مرحوم سید حکیم میفرماید که ما از این روایات نمیتوانیم کراهت مضمضه عبث را استفاده کنیم. بله اگر برای رفع عطش یا غیر فریضه بود، روزه اش باطل میشود یا اینکه تعبدا قضا دارد. ولی از اینها کراهت را نمیشود فهمید. آن هم قید عبث وجود ندارد بلکه برای رفع عطش است که آن هم برای وضو گرفتن است و بقیه هم، مبالغه و تلذذ هم روایت دارد، و اینکه ترک مضمضه افضل است هم روایت دارد اما کراهت دلیلی ندارد. اینکه هر کسی به هر دلیلی مضمضه کند یا با دلیل معقول یا غیر آن کراهت داشته باشد، دلیلی ندارد. و وجهش را نمیدانیم و علتش هم این است که روایات هیچکدام قید عبث را ندارد بلکه بعضی از آنها یک وجه عقلایی هم دارد. بله میتوانیم بگوییم که مبالغه در مضمضه کراهت دارد زیرا روایت دارد و میتوان گفت که برای التذاذ هم کراهت دارد زیرا روایت دارد اما اینکه فی نفسه مضمضه کردن بدون غرض عقلای کراهت دارد، از این روایات حق با ایشان است که استفاده نمیشود.
در افضلیت ترک به صورت مطلق آمده است روایتش این است: وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ يُونُسَ قَالَ: الصَّائِمُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ يَسْتَاكُ مَتَى شَاءَ وَ إِنْ تَمَضْمَضَ فِي وَقْتِ فَرِيضَةٍ فَدَخَلَ الْمَاءُ حَلْقَهُ (فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ) اگر در وقت فریضه بود و چیزی از حلقش پایین رفت، مشکلی ندارد. البته این قسمت در همه نسخ نیست. وَ قَدْ تَمَّ صَوْمُهُ وَ إِنْ تَمَضْمَضَ فِي غَيْرِ وَقْتِ فَرِيضَةٍ فَدَخَلَ الْمَاءُ حَلْقَهُ فَعَلَيْهِ الْإِعَادَةُ وَ الْأَفْضَلُ لِلصَّائِمِ أَنْ لَا يَتَمَضْمَضَ. خب اولا این روایت به یونس میرسد و یونس این را از خود حضرت رضا علیه السلام نقل نمیکند و نسبت به یونس داده شده است و ممکن است که یک نفر بگوید که این بزرگان و اجلاء از غیر امام نقل نمیکنند این حرف دیگر است اما استناد روایت به امام ثابت و واضح و روشن نیست. البته مضمونش مضمون غریبی نیست در روایات دیگر هم این مضمون بیان شده است. پس تنها روایتی که افضلیت ترک مضمضه را ثابت بداریم همین است و اولین سند صحیحی ندارد زیرا استناد به امام ندارد و ثانیا اینکه یک کاری ترکش افضل است، به معنای کراهت فعلش نیست کما اینکه افضلیت انجام یک کاری، به این معنی نیست که ترک آن کراهت دارد. پس از این روایت اشکال سندی و دلالی دارد و نمیتوان استفاده کراهت کرد.
یک وقتی ترک فعلی مصلحتی دارد و ممکن است که انسان تصور کند که انجام آن مفسده دارد. بعضی از وقت ها اینگونه است که فعلش مصلحت دارد و ترکش هم مفسده دارد. البته اینها روایت دارد ولی اینها ملازمه قطعی ندارد که هرچه فعلش مصلحت داشته باشد، ضدش مفسده داشته باشد. بلکه ضد آن لا مفسده و لا مصلحة است. مثلا مستحب است که انسان عطر بزند یا لباس روشن بپوشد یا با پای راست وارد شود، اینها معنایش این نیست که مقابلش مکروه است. چنین معنایی را نمیتوان استنباط کرد. پس این روایت اشکال سندی و دلالی دارد و نمیتوان از آن اینکه مضمضه به عنوانه و فی نفسه کراهت داشته باشد با قید عبث، روشن نیست و دلیل واضحی ندارد. مگر اینکه بگوییم اینها از باب تسامح است و بالاخره مقوله مستحبات و کراهات، خیلی نباید سختگیری کرد وكذا إدخال شيء آخر في الفم لا لغرض صحيح. [3] این دیگر انصافا نمیداند به چه وجهی است. تنقیح مناط است؟ یا نه چون که روایت ندارد اصلا که اینکه انسان چیزی در دهانش قرار بدهد و وجه عقلایی هم نداشته باشد. مثلا همین که عرض کردم مثل شیئی یا چوبی در دهان باشد و غرض عقلایی هم نداشته باشد. آدامس و علک شاید غرض عقلایی داشته باشد ولی خیلی از چیزها هست که حالت جویدن هم ندارد و این را بخواهیم با مضمضه که خودش هم دلیل مطلق نداشت قیاس کنیم. ضمن اینکه اینها از تنقیح مناط خارج میشود و به قول آقایان اینها تنقیح مناط نیست بلکه تخریج مناط است یعنی یک مناط و ملاک برایش ساختیم ولی تنقیح مناط باید قطعی باشد و یقین پیدا کند که ملاک در حکم فلان است. مثلا این روایتی که میگوید مردی آمد نزد حضرت و ... در این روایت به قول معروف، قید رجولیت را الغاء خصوصیت میکنیم و خصوصیتی در حکم ندارد. یعنی آن چیزهایی که در روایت ذکر شده است و ما میدانیم که هیچ کدام از اینها هیچ مدخلیتی در حکم ندارد، اینها را الغاء میکنیم و سپس تنقیح مناط میکنیم و یقینا میفهمیم که ملاک چیست. ولی در جایی که ظنی باشد و احتمالی باشد، تخریج مناط است. مثلا اگر مضمضه کراهت داشته باشد، شاید خصوصیتش همین مایع بودنش است. و شاید خصوصیتش در آب بودن است و جامدات را هم مکروه بدانیم. انصافا این قسمت آخر، هیچ دلیلی ندارد.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.