درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی
1402/08/13
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله 50/ کتاب الصوم /درس خارج فقه
موضوع: درس خارج فقه/ کتاب الصوم / مسئله 50
رسیدیم به مسئله 50 الاقوی بطلان صوم شهر رمضان بنسیان الغسل الجنابه لیلا قبل الفجر حتی مضی علیه یوم علی الیوم بنابراین موضوع فراموش کردن غسل جنابت است که مرحوم سید میفرماید اقوی این است که کسی که غسل جنابت را قبل از طلوع فجر فراموش بکند بطوری که یک روز دو روز چند روز از ماه رمضان بگذرد و این بحالت جنابت در واقع پیش برود روزه اش باطل است و باید روزه ها را قضایش را بجا آورد خب پس موضوع نسیان غسل جنابت است خب چند نکته من مقدمتا عرض کنم تابرسیم به ادله این حکم.
1_ بعضی از آقایون فرمودند که این حکم طبق قاعده است بخاطر اینکه طهارت از حدث اکبر شرط صحت صوم است و شخصی است که طهارت از حدث اکبر را رعایت نکرده است حالا اگر ما دلیلی بر عفو داشتیم دلیلی بر اغماض اینحالت داشتیم یعنی حالت بقاء بر جنابت ناسی و با جاهل بآن دلیل خاص عمل می کردیم حالا اگر دلیل خاصی نداشته باشیم طبق قاعده چون شرط از حدث را رعایت نکرده مس باید روزه اش باطل باشد حالا میخواهد از روی عمد یا جهل و یا نسیان باشد چنین فرمایشی توی بعضی از شارحین عروه دیده میشود که خب بنظر میرسد این فرمایش دقیق نیست بخاطر اینکه ما قبلا هم هرض کردیم طهارت از حدث اکبر بصورت مطلق ما دلیلی برایش نداریم که شخص نیاز داشته باشد برای صحت صوم البته برای نماز بصورت مطلق شرط است یعنی کسی که حدث بهر علتی داشته باشد اعم از تعمد و سهو و نسیان و جهل نمازش باطل است لذا طهارت بصورت مطلق شرط است ولی برای صوم چنین اطلاقی وجود ندارد البته از ادله شرطیت بقاء بر طهارت فی الجمله استفاده میشود اما موارد متعددی است که با وجود حالت جنابت روزه صحیح است مثل نائم در نوم اولش لااقل یا کسی که در روز رمضان محتلم میشود و یا کسی که فراموش میکند و مرتکب مباشرت در روز رمضان میشود یا کسی که در شب رمضان دچار احتلام میشود و علم بجنابتش پیدا نمیکند یعنی جاهل بجنابت است خب در همه اینوموارد یا بحالت جنابت وارد رمضان میشوند یا در روز رمضان دچار این حدث میشوند اما روزه شان هم صحیح است پس بنابراین ما مثل دلیل مطلقی که در نماز داریم که لا صلاه الا بطهور چنین دلیلی که بصورت مطلق بگوید طهارت از حدث اکبر شرط صحت صوم باشد نداریم از ادله بقا بر جنابت فهمیده میشود که مانع صوم است غرض تطهیر و طهارت است اما بصورت مطلق دلیلی وجود ندارد اتفاقا قاعده در مسئله روزه عکس این است بخاطر اینکه ما در ادله مفطرلت داریم که تعمد ارتکاب مفطرات موجب بطلان صوم است یعنی قید تعمد در بعضی از روایات بنحو مطلق وجود دارد بنابرلبن اگر هم بخواهیم قاعده ای پیدا کنیم به طرفی بیشتر تمایل پیدا میکند که این مفطرات و نواقض باید عمدی باشند مفطرات یعنی داخل روزه رنضان شده است و مبطل را انجام دهده است اما مانع یعنی از همان ابتدا روزه ای شکل نگرفته است و از روایت تعمد ب بقا مبطل است لذا کسی که غیر متعمد است در هر کدام از اکل و شرب و نساء طبق روایاتی که ملاک تعمد است اگر بخواهیم قاعده ای استفاده کنیم روزه اش باید صحبح باشد لذا در مانحن فیه هم ناسی طبق قواعد کتاب صوم باید روزه اش صحیح باشد علی القاعده خلاصه ما دلیل مطلقی برای طهارت از حدث اکبر برای صحت صوم نداریم بلکه این شرطیت را بنحو فی الجمله از ادله بقا عمدی استفاده می کنیم که البته موارد نقضش متعدد است اگر بخواهیم در کتاب الصوم یک قاعده ی کلی استفاده کنیم ارتکاب مفطرات از روی فراموشی مانع صوم نیست حالا در اینجا چرا ما میگوییم روزه باطل است بخاطر دلیل خاص حالا دلیل خاص ما چیست دو سه تا روایت است در باب 30 از ابواب من یصح منه الصوم که البته حدیث 3 از همه سندش بهتر است محمد بن علی بن الحسین باسناده عن علی بن الرئاب عن ابراهیم بن میمون قال سئلت ابا عبدالله علیه السلام عن الرجل یجنب بالیل فی شهر رمضان ثم ینسی ان یغتسل حتی یمضی ذلک الجمعه او یخرج شهر رمضان قال علیه قضاء صلاه و الصوم البته بلحاظ سند هر سه بزرگوار از مشایخ ثقاتش شیخ کلینی شیخ طوسی و شیخ صدوق هر سه این روایت را نقل کرده اند و همه شان یعنی همه طرف این روایت میرسد به ابراهیم بن میمون که البته تا این ابراهیم میمون رجالش همگی خوب است و بعد همین ابراهیم بن میمون که خودش از امام صادق علیه السلام سوال میکند این توثیق صریحی ندارد در کتاب رجالی ما بهمین خاطر بعضی از آقایون این روایت را قبول نکرده اند ولی بعضی از بزرگان دیگر ابراهیم بن میمون را ثقه گفته اند علتش این است که درست است که توثیق ندارد از رجالیون قدیم ولی قرائن بر وثاقتش وجود دارد اولا اینکه خیلی از اجلاء از ایشان نقل کرده اند تعداد روایاتش در کتب اربعه زیاد است ابن مسکان از او روایت نقل نکرده است که از اصحاب اجماع است حماد بن عثمان از او روایت نقل کرده است معاویه بن عمار همینطور که خب اینها همگی از بزرگان اصحاب ائمه علیهم السلام هستند یعنی یکنوع اکثاری نسبت باو وجود دارد در کافی یک روایت هم از صفان هست از ایشان صفان اگر از کسی روایت نقل کند میرود در آن قاعده ی مشایخ ثقات صفان و ابن ابی عمیر و ما وثاقت مشایخ ایشان را قبول میکنیم ولی آقای خویی یک تذکری را اینجا داده اند و فرمودند همین روایت عینا در تهذیب نقل شده است با واسطه عبدالله بن مسکان یعنی صفان از ابراهیم در کافی یک روایت دارد نقل صفان همان روایت در تهذیب است نقل صفان از ابن مسکان از ابراهیم بنابراین در کافی یک سقط اتفاق افتاده است یعنی صفان مستقیما از ابراهیم روایت ندارد اگر مستقیم داشت ما وثاقت ابراهیم را قبول می کردیم با این توثیق عام ولی بخاطر آن شاهدی که ما در تهذیب داریم احتمال می دهیم در نسخه کافی چنین سقطی اتفاق افتاده است بنابراین روایت صفان از ابراهیم برای ما مسلم و قطعی نیست که اگر بود میرفت در قاعده مشایخ ثقات که ما مشایخ آن سه بزرگوار را قبول می کنیم یعنی مشایخ صفان و ابن ابی عمیر و بزنطی لایرسلون ولا یروون الا عن ثقه اما خب روایت صفان از ایشان مسلم و قطعی نیست پس اینقاعده اینجا بدرد ما نمیخورد اما بزرگان و اجلاء از او روایت کرده اند که اگر ما بتوانیم اینگونه درست کنیم این وثاقت ایشان را این یک مطلب یک مطلب مهمتر ازاین این است که این ابراهیم بن میمون در واقع پیک ابن مسکان بوده است عبدالله بن مسکان از اجلا و از اصحاب اجماع است چند روایت داریم از جمله کشی که نقل میکند در کتاب رجالش که وقتی ابن مسکان هر وقت سوالی از انام صادق علیه السلام داشت نامه مینوشت و نامه را هم میداد به ابراهیم و ایشان هم نامه را خدمت امام صادق علیه السلام میبرد و امام جواب ها را شفاهی به ابراهیم میگفت و او بر میگشت به ابن مسکان و پیغام امام را میرساند که حالا این هم خودش یک قرینه ای است که وقتی ابن مسکان با آن جلالت و شانش ابراهیم را واسطه قرار میدهد برای سوالاتی از امام صادق و از طرفی امام هم به این آقا اطمینان میکنند و جواب ها زا شفاهی بایشان میگویند و میرود بابن مسکان میگوید خب علی القاعده آدمی که ثقه نباشد امام صادق به او پیغام نمیدهد بنابراین این هم یک قرینه بهمین خاطر برخی از بزرگان مثل آیت الله شبیری که ایشان از اهل خبره در مسئله رجال هستند وثاقت ابراهیم را قبول کرده اند پس بنابراین این روایت هم هست با همین توضیحاتی که مطرح شد پس بنابراین روایت از نظر دلالت خیلی خوب است از نظر سند هم میشود وثاقت ابراهیم را با این توضیحات قبول کرد یک مرسله صدوق هم قریب باین مضمون هست که بجهت مرسله بودنش دیگر وارد آن نمیشویم که خب همین دو روایت کافی است برای اثبات این حکم که وقتی کسی یادش رقت حالت جنابت را در خورش این روزه اش باطل است هر چند روزه که گرفته باشد روزه اش باطل است و باید قضا بجا آورد پس فی نفسه این حکم با این روایات ثابت میشود میماند یک موانع خارجی یک اطلاعات خارجی وجود دارد ادعای دو تا تعارض شده است که الآن عرض میکنم خدمتتان اولا تعارض این روایات با حدیث رفع است که حضرت فرمودند رفع عن امتی تسع یا رفع عن امتی تسعه اشیاء اولش میفرماید الخطاء و النسیان و ما اکره علیه تا آخر پس بنابراین حالت نسیان را پیغمبر اکرم فرمودند که حکمش از امت من برداشته شده است در حالی که ما در این روایت داریم میگوییم روزه اش باطل است جوابی که مکررا داده اند این است که حدیث رفع نقص در اجزاء و شرایط را جبران نمیکند حدیث حدیث رفع است حدیث وضع نیست یعنی حدیث حکم صحت ایجاد نمیکند در جایی که اجزاء و شرایط جود نداشته باشد بله مثلا تکلیف را برمیدارد عقاب را بر میدارد و در یکسری از احکام وضعی هم تاثیر میگذارد ولی در آن احکام وضعی ای که فقدان اجژاء وشرایط عمل باشد یعنی اجزاء و شرایط عملی رعایت نشده باشد حدیث رفع نمی آید آن را درست کند نمی آید یک جزء مفقود را کان قرار بدهد در آنجا حالا یکنفر مثلا یادش رفت وضوء بگیرد ما بگوییم بخاطر حدیث رفع نمازت درست است هیچ کس یعنی چنین فتوایی نمیدهد شرط طهارت که شرط صلاه است را ما بگوییم بخاطر حدیث رفع نمازت صحیح است یعنی جعل حکم صحت بکنیم بنابراین حدیث رفع هیچ وقت نمی آید یک جرء و یک شرط مفقود را جبران و تدارک کند این تعارضی از اینجهت با حدیث رفع پیدا نمیکند تعارضی دیگری که مطرح شده است تعارض با ادله نوم است که دو سه مسئله بعدی است که ما میرسیم ما روایتی داریم که موضوعش خواب ماندن است این را فقط در این مسئله داریم یعنی در مفطرات دیگر نداریم ولی در بقاء بر جنابت داریم چون امر محل ابتلائی است که در این حالت کسی خواب بماند بنابراین روایات متعددی در این موضوع داریم که خلاصه اگر کسی خواب ماند روزه اش صحیح است در حالی که اینجا حضرت میفرمایند که اگر کسی خوابش رفت غسل را یادش رفت روزه اش باطل است در موارد دیگری هست که در مواقع جنابت اگر کسی خوابش رفت روزه اش صحیح است خب این با آن در تعارض است روایات باب 15 از ابواب ما یمسک هستش که موضوعش نوم است یک مورد آن را بخوانم روایتش هم معتبر است صحیحه معاویه بن عمار قال قلت لابی عبدالله علیه السلام الرجل یجنب فی اول الیل ثم ینام یک کسی اول شب اجناب دارد بعد هم میگیرد میخوابد حتی یصبح فی شهر رمضان قال علیه السلام لیس علیه شیء یعنی نه قضاء و نه کفاره ای خب چطور میشود در غفلتی که از حالت نسیان اسواء حالا است روزه اش صحیح باشد لیکن در نسیان روزه اش باطل باشد جوابش هم این است که نوم با نسیان دو تا موضوع است که با یکدیگر تعارضی ندارند این دو تا دو مفهوم متباین است دو مفهوم متغایر است موضوع این روایات خواب ماندن است که خی خواب ماندن با غفلت دو چیز متفاوت است بله اگر یک موضوع بودند با هم تعارض پیدا میکردند کسی که خواب مانده معنایش این نیست که یادش رفته غسل نماید بنابراین دو موضوع است یکی موضوعش نوم است دیگری نسیان است البته ممکن است یکنفری فراموش کند بعد بگیرد بخوابد یعنی از روی فراموش کردن بخوابد اینجا از جهت نومش روزه اش اشکال پیدا نمیکند بلکه از جهت نسیانش روزه اش باطل است بعبارتی ادله نوم نسبت بنوم اقتضاء دارد نسبت بمفطرات دیگر و موضوعات دیگر هیچ اقتضائی ندارد عدم الاقتضاء لا یساوی اقتضاء العدم یعنی چیزی که اقتضاء ببطلان ندارد معنایش این نیست که اقتضاء دارد بعدم بطلان در اینجا ادله نوم نسبت بنسیان ساکت است ساکت بودن بمعنای اقتضای عدم بطلان نیست خب در آن موضوعات به ادله خودش مراجعه میکنیم خب دلیل بطلان از جهت نسیان صحیحه حلبی را دارد و... نتیجه کسی که در شب ماه رمضان غسل فراموش کرد روزه اش باطل است و باید قضایش را بجا آورد البته کفاره ندارد زیرا کفاره دائر مدار تعمد است بنابراین روایات ما هم از جهت داخلی تام و تمام است هم از جهت معارض خارجی سالم است بنابراین فرمایش سید کاملا درست و طبق ادله است یک فروعاتی هم دارد این مسئله پنجم که میگذایم برای جلسه آینده انشاءالله.