« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه بررسی جنابت به صورت عمدی در غیر/مفطر هشتم/کتاب الصوم

موضوع: کتاب الصوم/مفطر هشتم/ادامه بررسی جنابت به صورت عمدی در غیر

 

بحث در بقا غیر عمدی برجنابت بود در روزه که عرض کردیم طبق قاعده بقا غیر عمدی مثل بقیه مفطرات نباید مانع صوم باشد چون تعمد اخذ درموضوع مفطرات شده است وبه تعبیر دقیقتر بقا غیر عمدی مانع از صوم نیست ولی بهر حال تعمد شرط ابطال صوم است وبقا سهوی تنها یک استثنا داشت آن هم در مورد قضای رمضان بود یعنی حتی در خود صوم رمضان بقا برجنابت بصورت عمدی مانع هست ادله اش هم دیدیم بصورت سهوی مانعیتی ندارد اما در مورد قضای رمضان چون دلیل خاص داشتیم حکم متفاوتی داشتیم دوتا صحیحه بود که در آنها اطلاق وجود داشت نسبت به قضای رمضان و همین اطلاق هم سبب میشد که شامل عامد و غیر عامد بدانیم یکی صحیحه اول از عبدالله بن سنان بود و یکی دیگر هم صحیحه دوم از عبدالله بن سنان بود باب 19 حدیث 1و2 که اینهارا بایکدیگر جلسه گذشته دیدیم یک اقلیتی از آقایان قبول نداشتند این حکم را ومیگفتند قضای رمضان هم مثل صوم رمضان میماند یعنی عمد وسهوش یک حکم دارد بقا عمدی موجب بطلان است بقا سهوی موجب بطلان نیست هم در صوم رمضان هم قضای رمضان استدلالی که میشود براین رای تصور کرد برچند محور است مثلا آیت الله سیستانی هم نظرشان همین است البته نظر مشهور همان است که گفتیم یعنی بطلان تنها در صوم قضای رمضان بحالت بقا جنابت سهوی.

1_ یکی اینکه بگوییم که نسبت دادن فعل بفاعل ظهور در اراده دارد یعنی ظهورش در حالت التفات و اراده اقوی است یعنی وقتی گفته میشود غسل نکردم یعنی عمدا غسل نکردم میفرماید سال اباعبدالله من الرجل یقضی شهر رمضان فیجنب من اول الیل ولا یغتسل این غسل نمیکند یعنی عمدا بنابراین غلبه باحالت توجه واراده است بنابراین ما میگوییم ظهور روایات دراینجا در عمد است نه سهو.

2_استدلال دوم همان استبعاد است که بگوییم احکام ادا و قضا بایکدیگر مماثلت دارند حتی بعضی گفته اند ادا وقضا یک طبیعت مشترک دارند الا شذ وندر که احکام ادا و قضا بایکدیگر متفاوت باشند بنابراین نوعا باهم مشترک اند چون اینها طبیعت واحد دارند حتی اگر طبیعت واحد هم نداشته باشند مماثلت دراحکام دارند

بنابراین اگر درروزه ادا بقا سهوی موجب بطلان نیست در قضا هم نیست .

3_استدلال سوم ادعای انصراف است یعنی با توجه به قواعد و ضوابط کلی ای که وجوددارد مبنی بر عدم بطلان سهو که البته روایت هم داشتیم من افطر یوما من شهررمضان متعمدا که متعمدا قید درافطار شده است والبته هر چند اطلاق وجود دارد لایغتسل لم اغتسل ولی این اطلاق انصراف بحالت عمد دارد بنابراین دلیل سوم ادعای انصراف است دراطلاق در مجموع این سه دلیل میتواند برای نظر وقول آقایانی که میگویند قضای رمضان هیچ فرقی با بقیه صوم ها ندارد مطرح شود همانطور که عرض کردیم نظر آیت الله سیستاتی این است اما جواب این است که این سه استدلال آنقدری قوی ومحکم نیستند که ما بخواهیم براساس اینها فتوا دهیم

1_ اولا انتساب فعل بفاعل ظهور در اراده و التفات دارد خیر اینگونه نیست بلکه این غلبه است و غلبه هم که ظهور نمی آورد بله خیلی وقتها اینگونه است که آدم وقتی کاری را انجام میدهد عمدا انجام میدهد ولی خب مگر شما افعال سهوی رابفاعل نسبت نمیدهید در خیلی اوقات شخص در جواب سوال اینکه چرا اینکار را انجام دادی میگوید حواسم نبود مخصوصا درحالت نفی زیرا ترک فعل ظهورش در سهو بارزتر است مثلا نهار خوردی نه چرا یادم رفت حواسم نبود بنابراین مادراین حالت یعنی حالت سهو نمیتوانیم انتساب فعل بدهیم بفاعل و درافعال سلبی بطریق اولی میتوانیم اینکار را انجام دهیم مثلا لم اتوضا یعنی عمدا وضو نگرفتم؟

2_دومین استدلال هم اگرچه بیشتر احکام ادا و قضا بایکدیگر مماثلت دارند ولی در جایی که دلیل داریم دیگر نمیتوانیم این ضابطه ی کلی رااجرا کنیم البته که ضابطه ی کلی این است که احکام ادا باقضامشترک هستند حالا طبیعت واحده هستند یا نیستند ما بآن کاری نداریم ولی خب واقعا بیشتر احکام ادا با قضا در عبادات یکی است ولی خب درمواردی هم اینگونه نیست زیرا موارد دیگری هم داریم که حکم ادا باقضافرق میکند بنابراین این استدلال دوم هم مانعیتی برای دو روایت مستمسک ایجاد نمیکند الا ماخرج بالدلیل.

3_استدلال سوم هم قرینه قطعی و یقینی میخواهد زیرا انصراف باید انصراف لفظی باشد انصراف باید لفظ را دریک معنایی ظهور ببخشد اینجا لایغتسل اینگونه نیست بلکه اطلاق دارد وقابل رفع ید بااین شواهد نیست بنابراین این استدلال ها صرف احتمالاتی را ایجاد مینمایند ولی در حدی نیست که انسان از اطلاق آن دوروایت دست بردارد درنتیجه میگوییم که حکم قضای ماه رمضان باخود ماه رمضان فرق میکند در صوم رمضان بقاسهوی ابطال صوم رابهمراه ندارد اما در قضای رمضان بقا سهوی اش افساد صوم رابهمراه دارد این مسئله اینجا تمام شد عرض کردیم الثامنی که مرحوم مصنف فرموده بود مشتمل برچند فرع است فرع اول بقا عمدی بود فرع دوم بقا غیرعمدی بود که الآن بحثش تمام شد فرع سوم مسئله احتلام است احتلام درروز و احتلام در شب که تاثیری ندارد درروزه بستگی به همان حالت بقا وعدم بقا دارد احتلام در روز ماه رمضان را مرحوم مصنف میفرمایند کما لایبطل مطلق الصوم واجبا او مندوبا معینا او غیره ... چه واجب معینی باشد مثل ماه رمضان یا واجب غیر معینی باشد مثل روزه ی قضا ویا روزه ی کفاره بالاحتلام فی النهار پس بنابراین این یک حکم مشترکی است برای همه روزه ها وهمین طور طبق قاعده هم هست زیرا دراحتلام تعمدی نیست بلکه یک حالت غیراختیاری و غیر ارادی است ازطرفی مفطرات باید تعمدی باشند برخلاف بقابرجنابت که فقط مخصوص صوم رمضان بود ضمن اینکه در مورد احتلام روایت هم داریم روایات باب 35 ازابواب مایمسک عنه الصائم که مخصوص همین است

1_صحیحه عبدالله بن میمون محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید عن حمادبن عیسی عن عبدالله بن میمون عن ابیعبدالله علیه السلام قال ثلاثه لا یفطرن الصائم القیء یعنی حالت تهوء به او دست دهد والاحتلام و الحجامه لذا حضرت صریحا میفرمایند احتلام مانع صوم نیست روایت هم سندش خیلی خوب است عبدالله بن میمون همان قداح است که دربعضی از روایات تحت عنوان قداح آمده است ودر بعض ازروایات هم تحت عنوان عبدالله بن میمون آمده است وتوثیق نجاشی رادارد بقیه هم که از معاریف و مشاهیر هستند حسین بن سعید اهوازی حمادبن عیسی که از اصحاب اجماع است پس سند خیلی خوب ودلالت هم خیلی روشن.

2_موثقه عبدالله بن بکیر که روایت ابن بکیر را تماما میگوییم موثقه بجهت فطحی بودنش والا ثقه است و روایتش هم معتبر است محمد بن یعقوب یعنی حدیث برای کافی هست عن محمد بن یحیی عن احمدبن محمدبن عیسی عن ابن فضال که حسن بن علی بن فضال است که این فرد هم فطحی بودنش مطرح است ولی خب بعدا توبه کرده و از خصیصین امام رضا علیه السلام بوده است عن ابن بکیر فی حدیث قال سالت اباعبدالله علیه السلام عن الرجل یحتلم بالنهار کسی درروز دچار احتلام میشود فی شهر رمضان یتم صومه کما هو فقال علیه السلام لاباس اشکالی ندارد این هم سند سند خیلی خوبی است دلالتش هم روشن است این هم روایت دوم

3_صحیحه عیسی بن القاسم که شخصیت معروفی است که توثیق نجاشی رادارد حدود 50 روایت درکتب اربعه دارد ایشان هم ازرجال معروف امام کاظم و امام صادق علیهم السلام است محمدبن علی بن الحسین که خب صدوق است و وقتی صدوق باشد کتابش من لا یحضرالفقیه است باسناده عن العیسی بن القاسم باسند وطریق معتبر و صحیحی که دارد بعیسی بن قاسم میرساند انه سال اباعبدالله علیه السلام عن الرجل ینام فی شهر رمضان در شهر رمضان میخوابد ویحتلم ثم یستیقض ثم ینام قبل ان یغتسل قال لاباس یعنی خود احتلام که مانع نیست غسل کردن هم اصلا ندارد این باز سند خوب است دو تا روایت دیگر همین باب 35 دارد لیکن چون سندهایش معتبر نیستند دیگر احتیاجی به مطرح کردن آن روایات نیست پس بنابراین مطلبی که در مورد احتلام است هم طبق قاعده است که بیان باشد از شرطیت تعمد در افطار هم دلیل خاص دارد این هم فرع سوم در مسئله الثامن بود بعد میرسیم به یکسری فروعات جزئی تری که فردا به آنها میپردازیم بعد به فرع چهارم که احداث ثلاث هست یعنی نفساء و حائض و مستحاضه میرسیم.

 

logo