« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1402/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

كتاب الصوم/ما يوجب القضاء /بررسی بقاء بر جنابت روزه ماه رمضان

موضوع: بررسی بقاء بر جنابت روزه ماه رمضان/ما يوجب القضاء /كتاب الصوم

 

دراین مورد هشتم از مفطرات صوم ادله بطلان صوم با بقا بر جنابت را دیدیم هم روایات دال بر بطلان هم روایات معارضش را با هم دیدیم درادامه مرحوم سید میفرمایند وفی صوم شهر رمضان او قضائه یعنی اینکه بقا بر جنابت مبطل صوم است این مربوط میشود به روزه ماه رمضان یا قضاء روزه ی ماه رمضان پس بنابراین اینجا ما یک بحثی داریم که آیا این مبطل و مفطر اختصاص دارد به روزه ی ماه رمضان و بعد قضای ماه رمضان و یا شامل تمام روزه ها مانند صوم مندوب صوم کفاره صوم منذور روزه های دیگر اعم از واجب و مستحب هم میشود یا نمیشود به ادله که مراجعه میکنیم می بینیم تقریبا تمام ادله مربوط به بقا بر جنابت قید شهر رمضان درآن است یعنی ادله ای که هفته پیش با همدیگر دیدیم اینها در همه اش تقریبا شاید هم تحقیقا فی رجل اجنب فی شهر رمضان بالیل صحیحه ابی بصیر بود روایت سلیمان بود اذا اجنب رجل فی شهر رمضان صحیحه بزنطی بود اصاب من اهله من شهر رمضان تمام تقریبا برای احتیاطش میگویم تقریبا تمام روایات مربوط به بقا برجنابت که مرور کردیم باهمدیگر قید شهر رمضان درآن داشت این قید باعث میشود که ما یااحراز کنیم که این حکم این مفطر بابقیه مفطرات مثل اکل و شرب و مباشرت و اینها یک فرقی دارد این اختصاص دارد به روزه رمضان چون در تمام ادله اش قید شهر رمضان است یا ما این را احراز بکنیم یعنی یقین بکنیم که اینجا واقعا شهر رمضان قید موضوع است یعنی مساله بقا برجنابت مربوط به طبیعت صوم نمیشود مربوط میشود به یک صوم خاصی به حصه خاصی از صوم یعنی ماه رمضان یااین را یقین میکنیم باهمین قید یااینکه شک میکنیم حتی اگر شک هم بکنیم واقعا این شک برای ماایجاد بشود اصل برائت است یعنی مااگر شک کنیم که چنین حکمی چنین تکلیفی کدام تکلیف تکلیف غسل تکلیف طهارت از حدث اکبر برای صحت صوم لازم است یا نه شک درتکلیف چه میشود میشود جای جریان برائت پس بنابراین یا ما احراز میکنیم این قید را که فبها المراد یا شک هم اگر بکنیم جای برائت است ضمن اینکه البته حالا این یک بحث کلی است ولی ادله خاص هم ما دراین باب داریم این به حساب اون قاعده کلی این است که یا ما احراز میکنیم که یک حکمی مربوط به طبیعت و ماهیت عمل است مثلا فرض بفرمایید که احکام رکوع و سجود و اینها مربوط به ماهیت نماز است مربوط به یک نماز خاصی نیست اگر این را احراز کردیم طبق یک ضابطه کلی چون یک بحثی را آقایون میکنند بسیاری از احکام عبادات مربوط به ماهیت و طبیعت است مربوط به یک نوع خاصی از نماز و روزه یا نوع خاصی از حج نیست مثلا احکام احرام و...اگر ما این رااحراز کردیم که خب عیبی ندارد آن حکم را مشترک میدانیم بین همه انواع ولی اگر چنین یقینی حاصل نشد دراین صورت چه میشود دراینصورت مادرآنجایی که دلیل داریم به آن حکم عمل میکنیم در آنجایی که دلیل نداریم برائت جاری میکنیم درمورد ماه رمضان ما قطعا دلیل داریم چون تمام این روایات قید شهر رمضان داشت پس بنابراین در ماه رمضان ماشکی نداریم می آییم درمورد روزه های دیگر مثل قضای شهر رمضان مثل صوم مندوب مثل صوم منذور و نذری مثل صوم کفاره درآنها باید فحص کنیم ببینیم یکی یکی دلیل داریم ویا دلیل نداریم که باید برائت جاری بکنیم چیکار باید بکنیم خب پس بنابراین مادرماه رمضان قطعا دلیل داریم که ادله اش همین ها بود که هفته پیش باهم دیدیم اما درمورد انواع روزه های دیگر اوفی قضائه اینجا مرحوم سید روزه قضا را مطرح میکند قضای ماه رمضان را که یکی از روزه های واجب است درمورد روزه قضا ماباید ببینیم دلیلی بر مبطل بودن و مفطر بودن بقا بر جنابت داریم یانداریم یک دلیل یعنی یک طیفی از ادله عمومات هستند ببینیم یک ادله عامی وجود دارد یاندارد طبیعتا یک طیفی هم ازادله ادله خاص هستند درادله عام این قاعده مطرح میشود قاعده تبعیت القضاء للاداء مسئله تبعیت قضا تکلیف قضایی از تکلیف ادائی این یک قاعده ای است که مطرح میشود این قاعده دو معنا دارد این چون درابواب مختلف فقهی مطرح است این را ما میتوانیم درباب صلاه درباب بقیه واجبات موقت هم این مطرح است چه قاعده ای قاعده تبعیت قضا از ادا این درتمام واجبات موقت مطرح هست همه واجباتی که وقت دارند این قاعده دومعنا دارد .

1_معنای اول: این است که مادر واجبات موقت برای وجوب قضاء احتیاج به دلیل مستقل نداریم این ادعا یکبار دیگر عرض میکنم درواجبات موقت مثل نماز برای نماز قضا برای روزه قضا برای قضای واجبات دیگری که دارای وقت باشند و موقت باشند ما احتیاجی به دلیل مستقلی نداریم همان دلیل ادا کافی است درواقع ماتوسعه میدهیم دلیل اداء را میگوییم دلیل ادا دلالت میکند بر تعدد مطلوب نه وحدت مطلوب یعنی ما دو مطلوب داریم یک مطلوب این است که شارع به ما میگوید نماز بخوان ویک مطلوب دوم هم این است که در وقت بخوان حالااگر وقت فوت شد وازدست رفت مطلوب اول سرجای خودش هست پس بنابراین تبعیت میکند وجوب قضاء ازوجوب ادا یا استحباب قضا درآنجایی که مستحبات موقت فرض کنید داریم استحباب قضا از استحباب همان ادا مانیازی به این دلیل اقض نداریم حالا ما نمیخواهیم بگوییم هست چنین قاعده ای معنای اول این است که ما نیازی به دلیل قضا اصلا نداریم واستدلال هم همین است که عرض شد استدلال این است که خود ادله اداء را توسعه بدهیم وبگوییم اینها دلالت دارند بر تعددمطلوب

2_ یک ادله دیگری هم هست غیرازخود ادله اصلی عمل روایاتی هم هست به این مضمون که اقض مافات کما فات خب درهردوی اینها مناقشه شده است یکی در تعدد مطلوب مورد مناقشه شده است یکی اینکه اقض مافات کما فات معنایش این باشد این هم محل مناقشه وخدشه است ولی چون این اصلا بحث ما نیست بحث ما اصلا این نیست که قضا واجب است ویا واجب نیست آن در بحث روزه است و به ادله اش هم میرسیم مابه معنای دوم کارداریم معنای اول محل مناقشه شدید بسیاری از آقایان است و این را اصلا قبول ندارند و میگویند قضا دلیل مستقل میخواهد دلیل ادا کفایت نمیکند ولی خب این الآن بحث مانیست بحث ما معنای دوم این قاعده است معنای دوم این قاعده نه تبعیت تکلیف حالا تکلیف وجوبی و یا امر استحبابی قضا است از ادا بلکه کیفیت مماثلت و مشابهت درکیفیت امتثال است یعنی چی یعنی قضااگرواجب باشد اگردلیل داشته باشد احکامش با احکام ادا مشترک است پس بنابراین این معنای دیگری است معنای اول این بود که اصلا ما احتیاج به تکلیف قضاداریم یا نداریم حالا سلمنا که هرکدام را داشته باشیم یا نداشته باشیم به هرحال قضا برما واجب باشد وقتی قضا برما واجب است همان احکام ادا را دارد پس این تبعیت دراحکام است نه تبعیت دراصل تکلیف معنای دوم این است خیلی ازفقها میگویند که این روایاتی که بااین مضمون است که اقض مافات کمافات مربوط به اصل تکلیف نیست بلکه مربوط به کیفیت امتثال است یعنی نماز قضا وروزه قضا را به همان شکلی انجام بده و اتیان کن که ادایش بوده احکامش همان احکام است این میشود معنای دوم این قاعده این معنای دوم بیشتر قابل دفاع است تا آن معنای اول یعنی درواقع یک نوع تسالم و توافقی وجود دارد بین فقها که احکام عبادت قضایی با عبادت ادایی با همدیگر مشترک هستند الا ما قام الدلیل علی خلافه مگر اینکه ما دلیل داشته باشیم درجایی که دلیل نداشته باشیم همان احکام ادا همان احکام قضا هم هست یک همچنین قاعده ای را میتوان بحساب در مجموع ازادله عبادات استفاده کرد آنوقت این روایات اقض مافات کما فات هم چنین دلالتی رابهتر میتوان ازآن استفاده کرد تا اینکه درمورد اصل تکلیف پس بنابراین معنای دوم مورد قبول واقع شده است که احکام قضا وادا اجمالا حالا نمیگوییم تمام احکام بایکدیگر مشترک هستند مگر درمواردی که دلیل وجود داشته باشد بر خلافش آنوقت این روایات هم اقض مافات کمافات هم درهمین معنای دوم وارد شده است اولا اقض مافات کمافات باین تعبیر این روایت معتبر درطریق صحیح نداریم ما که بخواهیم ما ازآن اطلاق استفاده کنیم این روایات درطرق معتبری که وارد شده است در روایات اسناد مورد قبول ما درکجا آمده این روایات درباب 6 ازابواب قضاء صلوات ونمازها در وسائل این روایات تماما مربوط به نماز است یعنی اطلاقی درآن وجود ندارد که ما بگوییم درتمام واجبات موقت اقض مافات کمافات اولا اقض مافات کمافات باین تعبیر نداریم درطرق معتبر سندمعتبرندارد ثانیا این که اطلاق هم ندارد یعنی آن هایی که سند معتبر دارد درباب نماز آمده است درهمین باب 6 ازقضاء صلوات که یک موردش رابعنوان نمونه میخوانیم صحیحه زراره است باب 6 حدیث 1 محمدبن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن حماد عن حریز یعنی سند کاملا معتبر و صحیحی است عن زراره قال قلت له رجل فاتته صلاه من صلاه السفر چون این روایت زراره است مضمره بودنش ایرادی ندارد زیرا مضمرات زراره و این اجلاء اشکالی ندارد حالا بعضی ازآقایون همه مضمرات را قبول میکنند ولی به هرحال مضمرات اجلایی مثل زراره و محمد بن مسلم واینها مشکلی ندارد میگوید عرض کردم بایشان یعنی به امام معصوم که شخصی فاتته صلاه من صلاه السفر نماز درسفرش یعنی نماز شکسته اش قضا شد فذکرها فی الحضر بعد دروقتی که درحضر ودروطن بود یادش افتاد که یک نماز در زمان سفر از آن قضا شده است حضرت فرمودند چی یقضی مافاته کما فات خب این یقضی مافاته کما فات ناظر به نماز است ما از چنین عبارت بخواهیم اطلاق استفاده کنیم که درتمام واجبات موقت اینگونه است اجمالا ما اگر بتوانیم چنین قاعده ای را قبول بکنیم که احکام قضا بااحکام ادا چی دارند اشتراک دارند مماثلت دارند این بدرد همه واجبات موقت میخورد اگر بتوانیم چنین ضابطه ی کلی ای را استفاده کنیم ازکجا استفاده کنیم یکی ازاین ادله اقض ما فات مثلا یکی هم ازادله خاص تمام واجبات موقت یک چنین قاعده ای را استفاده کنیم کار راحتی نیست ولی اگر به هرحال بشود چنین قاعده ای را استیعاد کرد خب دراین روزه هم میگوییم چی میگوییم همانطور که بقابرجنابت درروزه ادا ماه رمضان مبطل است درقضایش هم مبطل است پس بنابراین اگر چنین دلیل عامی رابتوانیم قبول کنیم که بسیاری ازفقها قبول کرده اند درهمین معنای دوم که خب فبهاالمراد ولی خوشبختانه مادرمورد مسئله بقابرجنابت اصلا مااحتیاجی باین دلیل عام نداریم چون مادلیل خاص داریم باندازه کافی پس بنابراین یک عموماتی است که آن عمومات مماثلت احکام قضا بااحکام ادااست این سرجای خودش محفوظ است درمسئله بقابرجنابت ما نیازی بآن عمومات هم نداریم چون مادلیل خاص داریم دلیل خاص ماچیست دلیل خاص ماروایات باب 19 ازابواب ما یمسک عنه الصائم که خوشبختانه میفهمیم که مسئله قضاماه رمضان حکم بقابرجنابت همان حکم ادا است یعنی موجب بطلان صوم میشود که حالا باهم روایاتش را میبینیم

1_صحیحه عبدالله بن سنان که مرحوم صدوق در فقیه آورده اند شیخ هم همین روایت رادرتهذیب آورده است با طریق خودش که هردوطریق طریق معتبری است و روایت ازاین نظر صحیح السنداست محمدبن علی بن الحسین باسناده عن عبدالله بن سنان که طریق معتبر و صحیحی است انه سال اباعبدالله علیه السلام که این آقای عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السلام سوال کرد عن الرجل یقضی شهر رمضان فیجنب عن اول الیل دارد قضای روزه ماه رمضان رابجا می آورد بعد اجناب داشت یعنی جنابت عمدی را میگویند دراول شب فلایغتسل حتی یجیء آخرالیل تا آخرشب آخرشب فارسی با آخرشب عربی تعبیر فرق میکند آخرشبی که درفارسی میگوییم یعنی کی حدود نیمه شب را ما میگوییم آخرشب ولی آخر شب درتعبیرات روایات که می آید یعنی قبل ازاذان صبح آن را میگویند آخرشب یعنی معنای درست و دقیقش همین است زیرا آخرشب قبل ازطلوع فجراست این هم نکته ای است که وقتی تعبیر آخر الیل در روایات آمد منظور نیمه شب نیست بلکه حدود طلوع فجر است مثلا درنماز وتر و بعضی ازمستحبات مثل استغفار در آخرالیل داریم حضرت میفرمایند درآخرشب 100مرتبه استغفار کن این آخر شب که حضرت میفرمایند 100مرتبه استغفار کن ارتکاز فارسی اش کی هست حدود12 شب توجه اگرنداشته باشد فکر میکند برای آنوقت است درحالی که مربوط به طلوع فجر است نزدیک اذان صبح است به هرحال این فرد هم تاآخرشب عقب می اندازد غسلش را یعنی تاطلوع فجر فهو یری ان الفجر حتی طلع یکمرتبه میبیند اذان شد صدای اذان بلند شد متوجه میشود که اذان شد حضرت فرمودند چی قال علیه السلام لایصوم ذلک الیوم آن روز را روزه نگیرد ویصوم غیره یک روز دیگر را روزه بگیرد خب سند که خوب است دلالت هم خیلی روشن است چون نهی درمرکبات عبادیه ارشاد برچیست بربطلان است وقتی حضرت میفرمایند این نماز را نخوان این حج را انجام نده این روزه را نگیر یعنی باطل است نهی دراینجور عبادات بمعنای ارشاد بربطلان است پس بنابراین روزه اش باطل است میفهمیم که حالت جنابت منافات با قضاهم دارد منافات باقضای رمضان هم دارد وشرط قضا طهارت از حدث اکبر است خب این روایت اول که ظهور داشت دراین که بقابرجنابت موجب ابطال روزه قضای رمضان است نمیتواند روزه بگیرد

2_ صحیحه عبدالله بن سنان محمد بن یعقوب عن محمدبن یحیی عن احمد بن محمد تا اینجا که کلینی و عطار و اشعری سند که تااینجا خیلی خوب است عن الحجال عن ابن سنان یعنی عبدالله حالا سندش راباهم نگاه میکنیم قال کتب ابی یعنی عبدالله بن سنان میگوید پدرم نامه نوشت الی ابی عبدالله علیه السلام چون پدرش هم ازروات است سنان بن طریف هم چندتا روایت از امام صادق علیه السلام دارد یعنی پدر عبدالله بن سنان هم خودش از رجال امام صادق علیه السلام است کتب ابی الی ابی عبدالله علیه السلام وکان یقضی شهر رمضان بابام قضای روزه رمضان راداشت انجام میداد آن ایام یک نامه برای امام صادق علیه السلام نوشت وقال انی اصبحت بالغسل و اصابتنی جنابه من صبح میشود و احتیاج به غسل دارم چون دچار جنابت شده ام فلم اغتسل حتی طلع الفجر ولی غسل نکردم تا طلوع فجر احتیاج به غسل بود ولی من تا طلوع فجر غسل نکردم ظهورش هم البته یکمقداری قوی تر است درحالت تعمد ولی این روایت انصافا شامل عمد و سهو هردویش هم میشود حالا بعدا میبینیم فاجابه علیه السلام لا تصم هذا الیوم وصم غدا آنروز را روزه نگیر فردایش بگیر که خب نهی هم ارشاد بر همین بطلان دارد پس معلوم میشود که بقابرجنابت بصورت عمدی که قطعا بصورت سهویش هم خواهیم دید باهم که مانع صحت صوم است وروزه باطل است این هم درمورد قضاوارد است پس مادرخصوص قضای رمضان روایت داریم که این دو روایت سندش خیلی خوب بود ودلالتش خیلی واضح است حجالی که در روایت آمده است عبدالله بن محمد الاسدی است که توثیق موکد دارد یعنی ثقه ثقه توثیق موکد نجاشی رادارد توثیق شیخ طوسی راهم دارد ازرجال امام رضا علیه السلام است بنابراین سند ازنظر رجالش هیچ اشکالی ندارد یعنی سند سند معتبری است دلالت هم که واضح است خلاصه بحثمان این شد که درمورد ماه رمضان روایات داریم که بقابرجنابت مبطل و مفطر است درمورد قضای ماه رمضان هم روایات داریم دلیل عام داشتیم دلیل خاص هم داریم که قضا موجب بطلان است بقیه انواع روزه ها راهم باید جداجدا ببینیم صوم مندوب صوم منذور صوم کفاره اینهارا ببینیم دلیل دارد یادلیل ندارد.

logo