درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدیگلپایگانی
1402/03/01
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله 42/مفطر هفتم. ارتماس /كتاب الصوم
موضوع: كتاب الصوم/مفطر هفتم. ارتماس /مسئله 42
مسئله 42:
إذا كان جنبا وتوقف غسله على الارتماس انتقل إلى التيمم إذا كان الصوم واجبا معينا وإن كان مستحبا أو كان واجبا موسعا وجب عليه الغسل وبطل صومه[1] _ این مسئله هم یکی از موارد تزاحم را بیان میدارد مرحوم سید مسئله از این قرار است، کسی که دچار جنابت است باید غسل جنابت کند و نمی تواند غسل ترتیبی انجام دهد، حتماً باید غسل ارتماسی انجام بدهد، از طرفی روزه هم هست و اگر روزه واجب معین باشد میشود تزاحم زیرا میخواهد ارتماس کند روزه اش باطل میشود میخواهد روزه را حفظ کند و نگه دارد غسل را چه کار کند؟ در اینصورت مرحوم سید می فرمایند: انتقل إلی التیمّم _ میفرماید: تیمم. این نباید غسل کند باید تیمم کند حق ندارد که روزه خودش را ابطال کند به خاطر غسل بلکه باید تیمم کند، اگر روزه روزه واجب معین باشد مثل روزه ماه مبارک رمضان یا نذر معین یا روزه قضا در بعد از ظهر _ وإن کان مستحبّاً أو کان واجباً موسّعاً _ ولی اگر روزه روزه استحبابی باشد ویا اینکه واجب موسع باشد یعنی زمان دارد مثل روزه نذر غیر معین، روزه قضا در قبل از ظهر، روزه کفاره و... _ وجب علیه الغسل _ باید غسل را انتخاب کند یعنی آن غسل ارتماسی را ولی خب روزه اش باطل میشود _ و بطل صومه _ پس در این مسئله موضوع موضوع تزاحم است باز مثل مسئله قبلی اینجا هم از موارد تزاحم است، چهار تا بحث اینجا مطرح میشود البته مرحوم مصنف سه بحث را مطرح میکنند سه مطلب را بیان میکنند اما چهار مطلب قابل طرح است:
۱_ ترجیح بین متزاحمین در صوم واجب معین.
۲_ ترجیح بین متزاحمین در صوم مستحبی یا واجب موسع.
۳_ مسئله بطلان صوم.
۴_ در صورتی که مرتکب عصیان شد و نخواهد غسل بکند مسئله چه صورتی پیدا می کند؟
مسئله اول:
ترجیح بین متزاحمین در صوم واجب معین مثل ماه رمضان، دوتا واجب داریم یکی روزه یکی هم غسل ارتماسی که قابل جمع هم نیستند یعنی تزاحم باهم کردهاند در مقام امتثال قابل جمع با هم نیستند، در اینجا باید اخذ به مرجحات کرد اما مرجحات باب چیست؟ باب تزاحم است و ربطی به باب تعارض ندارد و در باب تزاحم هم یکی از مرجحات داشتن و یا نداشتن بدل است به این معنی واجبی که بدل ندارد بر واجبی که بدل دارد مقدم است، مثلاً اگر روزه ماه رمضان را شخص ترک بکند تمام می شود و دیگر فردی غیر از آن روزه معین ندارد اما غسل چه؟ غسل فرد دیگری دارد یعنی غسل طهارت است و در واقع طهارت غسل یک فرد اضطراری دارد برای شرایط اضطرار آن هم تیمم است اما روزه چی؟ ما روزه در شرایط اضطراری داریم؟ یعنی یک نوع روزه دومی داریم؟ نماز مثلاً افراد اضطراری دارد نماز نشسته نماز خوابیده نماز با سوره نماز بدون سوره در شرایط اضطراری نماز حالات مختلفی پیدا می کند اما روزه نه زیرا روزه یک فرد بیشتر ندارد اصلاً برای روزه شکل دیگری ما در شرایط و حالات اضطرار نداریم یا تمام روزه را میگیرد یا روزه را باید ابطال کند، فرد بدلی ندارد، در مواردی که تزاحم بین واجبی است که بدل ندارد با واجبی که بدل دارد همیشه ترجیح با واجبی است که بدل ندارد زیرا تنها فرد واجب فوت می شود ولی در واجبی که بدل دارد و ترک می شود، تمام افراد واجب فوت نمیشود بلکه یک فردش قابل امتثال است قابل تحقق است اتیان می شود و آن هم تیمم است و در نتیجه در این موارد ما میگوییم که شخص باید تیمم بکند ولی روزه اش را ابطال نکند مصداق هم از مصادیق اضطراری است یعنی تیمم بدل اضطراری است و بدل اختیاری نیست و از طرفی اضطرار لازم نیست اضطرار عقلی باشد و محذور لازم نیست که محذور عقلی باشد، برای اضطرار محذور شرعی وجود دارد به قول معروف میگویند _ الممنوع شرعاً کل ممتنع عقلاً _ یک چیزی که منع شرعی دارد مثل منع عقلی میماند این هم خودش یک محذوری است، پس سر را در آب کردن برای صائم در ماه رمضان یا غیر ماه رمضان منع شرعی دارد و وقتی منع شرعی دارد معنایش این است که شخص الآن در حالت اضطرار قرار دارد، ضرورت اقتضا میکند که برود سراغ تیمم یعنی غسل دیگر کفایت نمی کند زیرا از حالت اختیاری تبدیل میشود به فرد اضطراری به خاطر اضطرار شرعی حالا یک وقتی یک نفر مریض است نمی تواند سرش را زیر آب کند به خاطر بیماری به خاطر خفگی به خاطر ضرر و خطر این حالات می شود محاذیر عقلی ولی محاذیر شرعی هم همین است، پس اگر یک کسی به دلیل شرعی نمیتواند کاری را بکند عاجز محسوب می شود این هم یک نوع عجز هست پس این آقا نسبت به تکلیف اختیاری خودش قدرت ندارد، درست است که قدرت واقعی و تکوینی دارد ولی قدرت تشریعی ندارد یعنی از نظر شرعی قدرت ندارد عجز شرعی هم گفتیم مثل عجز عقلی و واقعی میماند پس قدرت و تمکن از ارتماس ندارد و نوبت می رسد به تیمم، مثل آدمی که نمی تواند وضو بگیرد، حالا نمی تواند وضو بگیرد یا به دلیل عقلی نمی تواند وضو بگیرد یا به دلیل شرعی نمی تواند وضو بگیرد محذور شرعی اش چیست؟ اینکه روزه دار است پس بنابراین عاجز محسوب میشود و مصداق عدم قدرت بر تکلیف قرار می گیرد، چون قدرت بر ارتماس ندارد وقتی قدرت بر ارتماس نداشته باشد تکلیفش از فرد اختیاری تبدیل میشود به فرد اضطراری که طهارت ترابیه است در نتیجه روزه اش را باید امتثال کند و روزه اش چون صوم معین است و بدل هم ندارد، طهارتش برقرار است هم با تیمم درست می شود و می تواند نمازش را بخواند اینجا هیچ مخالفی وجود ندارد یعنی _ترجیح ما له بدل علی مالیس له بدل _از مسلمات است و در مقام تزاحم هم کسی مخالفتی در این جا ندارد.
مسئله دوم:
ترجیح در صوم مستحبی ویا واجب موسع:
الف_ به این معنا که مکلف الآن به صورت مستحبی روزه گرفته است و بعد غسل هم بر آن واجب شده است به سبب جنابت واز طرفی غسل ترتیبی هم نمیتواند بکند به هر دلیلی فقط تنها راهی که دارد این است که بپرد در حوضی و غسل ارتماسی کند خب پس تزاحم بین واجب و مستحب است که بحثی اصلا ندارد زیرا روشن است که تقدم با امر وجوبی است زیرا مصلحت مصلحت ملزمه است و مصلحت امر استحبابی مصلحت غیر ملزمه است بنابراین باید روزه اش را به قول معروف بشکند و باطل کند و غسلش را انجام دهد چون غسل واجب است و روزه مستحب است در اینجا هیچ بحثی نیست یعنی هیچ وقت در تزاحم بین واجب و مستحب ما دچار مشکل نمی شویم زیرا همیشه تقدم با واجب است.
ب_ اما اگر واجب موسع بود مثلاً روزه نذری گرفته است البته روزه نذری به نحو غیر معین و دچار جنابت شده است غسلش هم فقط به صورت ارتماسی امکان پذیر است، خب غسل که بدلی دارد به نام تیمم و واجب موسع هم بدل دارد زیرا یک روز دیگری می تواند روزه بگیرد بنابراین تزاحم بین دو واجب دارای بدل است حق تقدم با کدام است؟ ما میگوییم تقدم باز با غسل است زیرا در تزاحم بین واجبی که بدل اضطراری دارد با واجبی که بدل اختیاری دارد تقدم با آن واجبی است که بدل اضطراری دارد چون در بدل اختیاری مکلف به دلخواه خودش می تواند هر فردی از افراد واجب را انتخاب کند یعنی میتواند روز یکشنبه روزه بگیرد یا روز دوشنبه و شارع روزه را برایش معین نکرده است اما در واجبی که بدل اضطراری دارد تعین با همان فرد اختیاری است یعنی کسی که غسل ارتماسی بر عهده اش است حق ندارد تیمم کند زیرا تیمم فقط مخصوص حالت اضطرار است، خودش به دلخواه خودش مخیر بین افراد نیست، بنابراین در واقع تزاحم بین واجب معین است با واجب مخیر در اینجا ابطال واجب موسع منع شرعی ندارد بنابراین این آقا و صائم عاجز از تکلیف اختیاری خودش محسوب نمیشود چون عاجز محسوب نمیشود نمی تواند از فرد اختیاری برود سراغ فرد اضطراری، زیرا تبدیل فرد اختیاری به فرد اضطراری منوط به عجز است ملاک و مناطش عجز و عدم قدرت است حالا عدم قدرت یا شرعا یا تکوینا که در مانحن فیه یعنی واجب موسع، نه عجز شرعی دارد و نه عجز تکوینی لذا مرحوم سید می فرمایند: وإن کان مستحبّاً أو کان واجباً موسّعاً وجب علیه الغسلد_ دیگر حق ادامه روزه را ندارد.
مسئله سوم:
مسئله بطلان صوم مرحوم سید می فرمایند: وجب علیه الغسل و بطل صومه.
الف_ یعنی غسل برایش واجب است و خود به خود روزهاش باطل میشود یعنی همین که غسل برایش واجب می شود معنایش این است که روزه برایش حرام است زیرا این دو تا با یکدیگر تزاحم دارند و ضدین یکدیگر هستند و امر به ضدین هم امکانپذیر نیست و ممتنع است در نتیجه صومش الآن امری ندارد و صومی که امر ندارد مشروعیت ندارد زیرا فقط غسل است که امر دارد. این از متن سید فهمیده میشود.
ب_ یک نظر دیگر این است که بگوییم روزه صحیح است تا زمانی که قصد غسل نکرده است وقتی نیت غسل می کند قصد قاطع میکند چون قصد قطع و قاطع موجب اخلال در نیت صوم میشود.
ج_ یک نظر دیگر این است، وقتی که غسل کرد روزه اش باطل میشود، این احتمال را میتوانیم در این جا بدهیم که به چه سببی روزه باطل است؟ یعنی سبب بطلان باعث میشود که زمان بطلان هم مشخص شود ۱_ آیا سبب بطلان نداشتن امر در صوم است؟ در این صورت به محض تزاحم، روزه باطل است یعنی به محض اینکه غسل جنابت بر او واجب شد صوم دیگر امر ندارد. ۲_ یا از زمانی که قصد ارتماس می کند که قطع نیت می شود. ۳_ یا از زمانی که غسل محقق می شود آن زمان باید بگوییم که روزه اش باطل است خب کدام یک از اینها است؟ جواب این است که ما اول باید ببینیم امتناع امر به ضدین به چه شکلی است؟ این که شارع مقدس به صورت بالفعل یعنی به صورت امر فعلی به ضدین نمیتواند امر کند چون امتناع عقلی دارد، به خاطر این که مکلف قدرت ندارد این دو تا را با یکدیگر امتثال نماید آیا باعث میشود که امر فعلی به عملی ضد مرجوح آن ساقط بشود؟ یعنی امر دیگری اصلاً وجود نداشته باشد؟ یا نه امر به نحو ترتبی وجود دارد اگر ما ترتب را قبول داشته باشیم، ما میگوییم ضد واجب راجح امرش ساقط نمیشود ولی از فعلیت میافتد لیکن به صورت انشایی و تشریعی امر به صوم وجود دارد، شبیه به کسی که مسجد وقتی نجس میشود خب امر به تطهیر مسجد در اولویت وجود دارد، چون فوریت دارد نسبت به واجبی که فوریت ندارد، مثل نماز در اول وقت آن واجب فوری مقدم است بر واجب غیرفوری در مقام تزاحم بنابراین میگویند نباید نمازت را بخوانی حالا اگر نماز را خواند بسیاری از آقایان میگویند نمازش صحیح است چرا؟ چون نمازکه امرش را از دست نداده است بلکه فعلیتش را از دست داده است حالا اگر یک نفری عصیان کرد و نرفت مسجد را آب بکشد فعلیت امر به صلاة دوباره برمی گردد البته عصیان هم کرده است لذا امر به یک ضد موجب نمیشود که ضد خاصش منهی عنه بشود یعنی نهی مولوی شرعی پیدا نمیکند بلکه نهی آن نهی مقدمی است نهی غیری است و نهی مقدمی و غیری هم موجب بطلان عمل و در واقع ترک صلاة میشود مقدمه تطهیر مسجد، پس بنابراین نهی، نهی مقدمی و غیری است، نهی نفسی نیست یعنی خودت صلاة مبغوضیت ندارد حالا درمانحن فیه ما میگوییم که شخص باید غسل نماید پس بنابراین امر به صوم فعلیت ندارد ولی امر انشایی اش را دارد. یعنی تشریعش هست و از نظر امر مولوی شرعی کماکان برقرار است تا زمانی که قصد غسل و نیت قاطع نکرده است صوم امر شرعی خودش را دارد، بنابراین صومش صحیح است حالا یا قصد غسل می کند که به محض قصد غسل از آن زمان دیگر صوم باطل است یعنی از زمان نیت غسل و خطاب ترتیبی نسبت به صوم را چون قبول داریم یعنی می گوییم امر به صوم از بین نرفته است و ساقط نشده است و وجود دارد، بنابراین میگوییم صوم مطلوبیت ذاتی و نفسی خودش را دارد چون مطلوبیت ذاتی خودش را نزد شارع دارد لذا روزه گرفتن صحیح است، لیکن یک فعل حرامی در کنارش هست که اگر غسل را ترک بکند نتیجه چه می شود؟ این می شود که آن مسئله چهارم ایجاد میشود یعنی اگر طرف غسل نکرد و دوست داشت که روزه اش را تمام کند خب اینجا باید بگوییم روزه اش باطل است؟ نه روزه اش صحیح است چون به نحو خطاب ترتیبی تکلیف متوجه صوم بوده است یعنی انشاء از بین نرفته است به نحو خطاب ترتیبی توجه تکلیف وجود داشته است لذا نمیتوان گفت این فعل امر ندارد، امر به صوم سرجای خودش هست. نتیجه این میشود که از زمان نیت غسل روزه اش باطل میشود نه به تصرف خود تزاحم که خیلی از محشین عروة به اینجا حاشیه زده اند از جمله مرحوم آقای خویی که میگویند: به صرف تزاحم نمیتوانیم بگوییم روزه اش باطل است که به نظر حقیر هم نظر موجهی است.
مسئله چهارم:
بحث چهارم فرض عصیان است در این حالت هم روزهاش صحیح است درست مانند کسی که نخواست مسجد را آب بکشد نمازش صحیح است.