درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدیگلپایگانی
1402/02/24
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله 35/مفطر هفتم ارتماس/كتاب الصوم
موضوع: كتاب الصوم/مفطر هفتم ارتماس/مسئله 35
مسئله 35:
إذا كان مايعان يعلم بكون أحدهما ماء يجب الاجتنابعنهما، ولكن الحكم بالبطلان يتوقف على الرمس فيهما[1] _ مسئله 35 هم شبیه مسئله 34 است، یعنی از مسائل مربوط به علم اجمالی در شبهات محصوره است، می فرمایند: اگر دو مایع باشد که میداند یکی از آن آب است ولی مایع دیگر یا آب نیست یا آب مضاف است _ بنا بر نظر آن کسانی که آب مضاف را مبطل روزه در رمس و ارتماس نمی دانند _ حالا شخص نمی داند که کدام آب است و کدام مایع دیگر غیر از آب است در اینجا باید از هر دو اجتناب کند ولی اگر اجتناب نکرد و مرتکب ارتماس در یکی از این دو مایع شد نمیتوانیم بگوییم که روزه اش باطل است. پس بنابراین ما اینجا الان مثل مسئله سابق اول یک علم اجمالی داریم به موضوع یعنی می دانیم که آبی وجود دارد در یکی از این دو ظرف از طرفی شبهه هم شبهه محصوره است و دوران هم که دوران بین المتباینین است و اقل و اکثری وجود ندارد که اخلال پیش بیاید پس بنابراین باید از هر دو اجتناب کند تا فراغ ذمه یا برائت ذمه از تکلیف حاصل بشود چون علم به تکلیف دارد علم به موضوع دارد علمش هم علم اجمالی است علم اجمالی هم منجزیت میآورد منتها ما اینجا دو تا حکم داریم همانطور که دیروز عرض کردیم یک حکم ظاهری داریم که آن هم احتیاط است و علم اجمالی تنجز ایجاد می کند نسبت به این حکم ظاهری احتیاط و یک حکم دیگری داریم به نام _ إجتنب عن الماء أو إجتنب عن الإرتماس فی الماء _ همین که می داند یکی از این دو سه تا ظرف آب هستند برای اینکه این حکم را امتثال کرده باشد. عقل میگوید که مقدمه علمیه امتثال برای این تکلیف این است که از هر دو ظرف پرهیز کنید، مسئله احتیاط در شبهات محصوره از باب مقدمه علمیه است که این یک حکم عقلی است پس باید از تمامی این ظروفی که محدود هم هستند اجتناب کرد و یک حکم دیگری داریم به نام _ ألصوم باطل أو المفطر مبطل لصومه _ یک حکم ابطال داریم که این یک حکم دومی است و این حکم هم مترتب شده است بر نفس موضوع واقعی همانطوری هم که دیروز عرض کردیم. پس بنابراین اینجا باید موضوع را احراز کرد حالا موضوع چیست؟ موضوع ارتماس فی الماء است، این ارتماس فی الماء باید احراز بشود تا ما بتوانیم بگوییم روزه باطل است به خاطر اینکه حکم اجتناب با حکم ابطال فرق میکند. اجتناب همانطور که عرض کردیم به صرف علم اجمالی تنجز پیدا میکند ولی بطلان از آثار چیست؟ بطلان از احکام وضعی است و آثار وضعی موضوع در صورتی تحقق پیدا میکند که موضوع احراز بشود و موضوع محقق شود الان اینجا ارتماس در ماء محقق نشده است زیرا با ارتکاب یک طرف یعنی سرش را در احد الإنائین داخل کند آیا میشود گفت که ارتماس فی الماء رخ داد؟ نه نمی تواند بگوید، پس بنابراین آثار وضعی اش هم مترتب نمی شود چون این آثار یعنی احکام وضعی روی موضوع واقعی حمل می شود و روی موضوع مشکوک حمل نمی شود، بلکه حمل روی موضوع واقعی که ارتماس در آب است فقط شخص مکلف در اینجا حکم تکلیفی احتیاط را رعایت نکرده است و احتیاط هم یک حکم تکلیفی شرعی و عقلی است که لازم بود. بعضی از آثار و احکام هستند که تعلق گرفته اند به حکم احتیاط یعنی رفتهاند روی حکم ظاهری نه حکم واقعی، مثلا خود احتیاط هم آثاری دارد فرض کنید، مثلاً کسی که نسبت به قبله علم ندارد حکمش این است که باید به چهار طرف نماز بخواند این یک حکم ظاهری است که باید به چهار طرف نماز بخواند تا علم پیدا کند به طرف قبله، احتمالاً نماز خوانده است بعد یک حکم وضعی اینجام ترتب می شود و آن چیست؟ آن مسئله فوت صلاة است و قضای صلاة است یعنی تا زمانی که به این چهار طرف نماز نخوانده باشد نمیتواند بگوید من نمازم را خواندم پس بنابراین اگر به سه طرف نماز بخواند آن فوت صلاة و قضای صلاة که حکم وضعی است تعلق گرفته است به این احتیاط بنابراین می گوییم که نمازش از دست رفته است، چرا؟ به خاطر اینکه حکم احتیاط را که به چهار طرف بود رعایت نکرده، یعنی میخواهم بگویم یکسری از آثار و احکام است که تعلق گرفته به حکم ظاهری یعنی خود احتیاط منشاء یک احکامی میشود مثلاً اینجا احتیاط در چهار طرف نماز خواندن باعث می شود که شخص احراز کند نمازش فوت نشده است، یعنی یقین می کند که نمازش فوت نشده است. نمازش هم که فوت نشده باشد دیگر قضاء ندارد، لیکن در مانحن فیه صوم از قبل محقق است و این مفطریة که یک حکم وضعی است حالت مانعیت برای آن صوم دارد اینجا الان ما شکمان در تحقق صوم نیست که بگوییم روزه اش را گرفته است؟ یا نگرفته است؟ زیرا این روزه را که از قبل گرفته بود، بلکه شک ما در تحقق مانع است و چون شک در تحقق مانع است باید مانع احراز بشود برای اینکه جلوی آن صوم را بگیرد. در آن مثال قبلی که زدم شک در تحقق صلاة بود، بنابراین باید به چهار طرف نماز می خواند تا بگوییم حتماً نمازش را خوانده است. نمازاحرازش به چیست؟ احرازش به احتیاط است لیکن اینجا صوم احرازش به احتیاط نیست زیرا روزه از قبل بوده است پس احراز صوم به چیست؟ اینجا صوم احرازش به این است که ما یقین به تحقق مانع نداشته باشیم، خب با ارتکاب یکی از اطراف علم اجمالی ماتحقق به مانع پیدا نمیکنیم در نتیجه می گوییم که روزه اش صحیح است درست است که فعل حرامی را مرتکب شده است از جهت عدم رعایت احتیاط. اما در مثال صلاة اگر احتیاط را رعایت نکند نه فقط فعل حرام مرتکب شده است بلکه اصلاً نمی تواند بگوید که من نمازم را خوانده ام به طرف قبله زیرا آنجا حکم وضعی آمده روی حکم ظاهری سوار شده است. لیکن در مانحن فیه حکم وضعی بطلان نیامده روی حکم ظاهری بلکه رفته روی واقعیت موضوع حالا واقعیت موضوع چیست؟ واقعیت موضوع مفطریت است، ارتکاب مفطر موجب بطلان می شود نه ارتکاب امر مشکوک المفطریة زیرا در ادله نگفته اند که مشکوک المفطریة مبطل صوم است بلکه مفطر مبطل صوم است. پس حکم بطلان رفته روی موضوع واقعی نه موضوع مشکوک حالا یک نفری یکی از اطراف علم اجمالی را مرتکب می شود یعنی سرش را می کند در یک ظرفی که معلوم نیست آب باشد، این شخص میتواند بگوید من مرتکب مفطر شده ام؟ خیر نمیتواند بگوید، یعنی بگوید مرتکب ارتماس فی الماء شدهام، به صورت قطعی نمیتواند بگوید چون نمیتواند بگوید آن اثر و حکم وضعی هم مترتب نمیشود پس بنابراین ما دو حکم داریم: ۱_ خطاب اجتنب داریم یعنی _ إجتنب عن الإرتماس فی الماء _ که این خطاب به صرف علم اجمالی تنجز پیدا میکند یعنی همین که علم اجمالی پیدا کرد به اینکه یکی از این دو ظرف مایع هستند باید به این دستور عمل بکند. ۲_ یک خطاب و تکلیف حکم دیگری هم داریم به نام اینکه _ الصوم باطل بإرتکاب المفطر _ این یکی احراز نشده است و با صرف علم اجمالی حاصل نمیشود چون مفطریت حکم وضعی و اثر وضعی است، ناشی از موضوع واقعی است نه ناشی از یک حکم ظاهری، در نتیجه می گوییم حکم اول تنجز پیدا میکند که اجتنب باشد ولی حکم دوم که بطلان است با علم اجمالی تنجز پیدا نمی کند، در نتیجه اینکه روزه اش صحیح است و فقط فعل حرامی را مرتکب شده است. البته برخی از اعلام مثل آیت الله خویی رضوان الله علیه ایشان میگویند: از جهت اخلال در نیت روزه اش اشکال دارد نه اینکه مفطری را مرتکب شده است نمیتوانیم بگوییم مرتکب مفطری شده است ولی نیت انسان باید علی جمیع التقادیر باشد به قول ایشان، یعنی اینکه این را من الان میخورم یا مرتکب این عمل میشوم که شاید مفطر باشد، همین که این احتمال وجود دارد که مفطر باشد در صورتی که مفطر باشد پس من دیگر نیت صوم ندارم، البته جوابی که به ایشان داده شده است همین است که این علی جمیع التقادیر که ایشان میفرمایند منافاتی ندارد با ارتکاب امر مشکوک زیرا خود شارع ارتکاب امر مشکوک را مفطر نمیداند، مگر این علی جمیع التقادیر را چه کسی معین میکند؟ شارع مقدس معین میکند شارع مقدس می فرمایند: در تقدیر و فرض مشکوک المفطریه عمل شما مبطل نیست خب وقتی ارتکاب امر مشکوک المفطریة را خود شارع می گوید که مفطر نیست اشکالی و اخلالی به نیت دیگر وارد نمیشود. اخلال به نیت کجا است؟ جلسه قبل عرض کردیم ۱_ یا قصد افطار ۲_ یا قصد مفطر. یعنی من نیت کنم دیگر از الان روزه نباشم و نیت خراب می شود، ولو اینکه هیچ چیز را مصرف و تناول نکنم یا قصد مفطر، یعنی قصد کند یک مفطری را و یک عملی را انجام بدهم ولو مرتکب هم نشود اینجا الآن کدامش میباشد؟ هیچ کدام از این دو مورد نیست نه قصد افطار کرده است و نه قصد مفطریت بلکه قصد مشکوک المفطریة انجام داده است که آن هم نیت را خراب نمیکند چون خود شارع مقدس گفته ارتکاب مشکوک المفطریة مبطل نیست پس بنابراین به نیت هیچ اخلالی وارد نمی شود در نتیجه ما میگوییم هم نیتش صحیح است وهم عملش و مبطل صوم هم نیست.
مسئله 36:
لا يبطل الصوم بالارتماس سهوا أو قهرا أو السقوط في الماء من غير اختيار[2] _ روزه با ارتماس سهوی یعنی شخص غفلتاً و بدون التفات وارد آب شود و سرش را وارد آب کند، توجه ندارد به فعلش و عملش، یا به صورت قهری است یعنی حالت جبر فرض بفرمایید یکی راه هل بدهند در آب این قهری است و اختیار اصلاً ندارد یا خودش سقوط کند در آب مثلا پایش بلغزد و غیر اختیار وارد آب بشود این فروض را مرحوم سید مصنف در این مسئله به عنوان مصادیق عدم تعمد می داند، چون اینها همگی مصداق فقدان عمد است، زیرا موضوع حکم فساد صوم تعمد در افطار است نه افطار. توجه به این نکته مهم است که سهو معانیای دارد: ۱_ فقدان قصد ۲_ در معنای نسیان هم به کار میرود، که البته در این صورت دوم شخص قصد فعل را دارد، یعنی در این حالت قصد افطار ندارد ولی قصد مفطر را دارد، لکن نسیانا و فراموش کرده است مثلاً موضوع روزهداری را. و قهر هم حالتی است که انسان اراده ای ندارد یعنی فقدان اراده است مثلاً دست و پای کسی را ببندند و او را پرتاب کنند در آب، البته جبر و اجبار با اکراه فرق میکند، مسئله اکراه در آینده می آید در اکراه انسان اراده دارد می تواند انتخاب کند آن عمل مکره علیه را و یا میتواند آن را انتخاب کند چون یک تهدید است، بنابراین اراده دارد یکی از این دو تا را قبول کند پس در اکراه ارادهاش از بین نمی رود، بنابراین می گویند که اگر کسی را مکره کردند روزه اش را بخورد و گفتند که اگر روزه ات را نخوری کتکت میزنیم اینجا روزه اش باطل میشود چون تعمد در افطار دارد ولی کفاره دیگر ندارد. اما اگر مجبورش کردند(ما در فارسی کلمه اکراه و مکره را زیاد استعمال نمی کنیم بلکه همان مجبور را می گوییم ولی اجبار و اکراه با یکدیگر تفاوتی دارند در اجبار اصلاً اراده ای ندارد لذا فرد مجبور) اصلاً روزه اش باطل نیست و قضاء هم ندارد، لیکن مکره چون اراده دارد روزه اش باطل است.
مسئله 37:
باز یک مصداق دیگری از عدم القصد را مرحوم مصنف مطرح می فرمایند: إذا ألقى نفسه من شاهق في الماء بتخيل عدم الرمس فحصل لم يبطل صومه[3] _ شخصی از یک مکان بلندی بپرد در آب و تصور میکند که میتواند خودش را کنترل کند و سرش هم زیر آب نرود اینجا ایشان میفرماید _ لم یبطل صومه _ روزه اش باطل نیست چون تعمدی نسبت به ارتماس نداشته است و همین طور نسبت به آن مقدمه هم تعمدی نداشته است البته بسیاری از محشین عروه اینجا فرمایش سید را به نحو اطلاق قبول نمیکنند چون ایشان به نحو اطلاق می فرمایند: اشکالی ندارد، ولی خب ما قبلا گفتیم در افعال غیر اختیاری که مقدماتش اختیاری است(درمانحن فیه خود شخص پرتاب شده در آب) یعنی مقدمه اختیاری بوده است اما این که سرش رفت زیر آب این غیر اختیاری است، خب در افعالی که مقدماتش اختیاری است تعمد در نتیجه به چیست؟ تعمد در مقدمه است. بله درما نحن فیه تعمد به نتیجه نداشته است چون قصد ارتماس نداشته است ولی تعمد در مقدمه کافی است که عرف بگوید: این آقا متعمد است. بنابراین در این مسئله خیلی از محشین فرموده اند در صورت وثوق به نفس و اطمینان که البته بعضی ها لفظ اطمینان را آوردهاند _ اذا کان مأمونا _ یعنی اطمینان به خودش دارد که سرش زیر آب نمی رود یا خود کلمه اطمینان را آورده اند در این صورت ها است که ما میتوانیم بگوییم که روزه اش صحیح است، نه صرف تخیل که مرحوم سید آورده است، مرحوم سید چه فرموده اند؟ بتخیل، خب تصور که کافی نیست بلکه باید اطمینان داشته باشد حالا اگر اطمینان داشت(زیرا اطمینان یقین نیست یعنی خیالش راحت باشد) و اتفاقاً سرش به زیر آب رفت اینجا روزه اش صحیح است. بنابراین به صرف این تصور که سرم زیر آب نمی رود کافی نیست برای عدم تحقق تعمد، مثل تصادفات رانندگی(مثلاً سرعت در سر پیچ) در اینجا فرد راننده بی مبالات بوده است در رانندگی و احتیاط را رعایت نکرده است لذا باید گفت به جای بتخیل باید بفرمایند: باطمئنان عدم الرأس أو بإلوثوق من نفسه بعدم الرمس.