« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1402/02/23

بسم الله الرحمن الرحیم

مسئله 34/مفطر هفتم. ارتماس /كتاب الصوم

 

موضوع: كتاب الصوم/مفطر هفتم. ارتماس /مسئله 34

 

مسئله 34:

في ذي الرأسين إذا تميز الأصلي منهما فالمدار عليه، ومع عدم التميز يجب عليه الاجتناب عن رمس كل منهما، لكن لا يحكم ببطلان الصوم إلا برمسهما ولو متعاقبا[1] . این مسئله در ارتباط با شبهه موضوعیه می‌باشد، خب اول بحث مرحوم سید مصنف حکم مسئله را بیان فرمودند و موضوع را منقح و تبیین کردند، حالا در ادامه به تبیین یکی از مصادیق شبهه موضوعیه در باب ارتماس می‌پردازند یکی از این موارد اشتباه در مورد کسی است که دارای دو سر باشد، اگر فرضش شدنی باشد و قابل تصور باشد _ فی ذی الراسین _ کسی که دوتا سر دارد البته آدمهایی هستند دو نفرند ولی به هم چسبیده، ولی یک نفر و دو سر من که تا حالا ندیده ام یک هم چنین چیزی را، حالا در مانحن فیه اگر اصلی از فرعی متمایز باشد که ملاک همان سر اصلی است و ارتماس آن است که موجب ابطال صوم می‌شود _ و مع عدم التمیز_ اما در صورتی که از یکدیگر تمیز نداشته باشند یعنی سر اصلی و فرعی معلوم نباشد کدام اصلی است و کدام فرعی است _ یجب علیه الاجتناب عن رمس کلٍّ منهما _ باید از ارتماس هر کدام از این ها پرهیز کند یعنی هیچ کدام را حق ندارد داخل آب فرو ببرد _ لکن لا یحکم ببطلان الصوم إلا برمسهما _ اما با اینکه ما حکم تکلیفی داریم به احتیاط اگر یکی از این دو سر را وارد آب کرد روزه اش باطل نمی شود فقط در صورتی که هر دو ارتماس بشوند روزه باطل می‌شود، ارتماس هر دو چه به صورت دفعی باشد و چه به صورت تعاقبی باشد.

حکم انسان دارای دو سر

موضوع مسئله درمورد کسی است که دارای دو سر است البته یک فرض نادری می باشد که در این مورد از شبهه موضوعیه دو حالت را مرحوم سید مصنف فرض می‌کنند ۱_ حالت اول حالت تمیز سر اصلی از سر فرعی می باشد که در این صورت اکثر قریب به اتفاق فقها گفته‌اند ملاک ارتماس همان سر اصلی است و آن سر فرعی یک عضو زائدی است واصلا سر نیست در واقع یک زائده ای است در بدن این فرد بنابراین ارتماس آن موجب ابطال صوم نمی شود به خاطر اینکه یا اصلاً مصداق ارتماس راس نیست چون تعبیر راس به یک عضوی که نمیبیند و نمیشنود و حواسی ندارد یک تعبیر مجازی است به آن بنابراین صدق رمس راس در مورد آن محل اشکال است یا از این جهت یا اگر نه بگوییم به آن هم سر گفته می شود، لیکن ادله قطعاً انصراف دارد به عضوی که منشأ حواس است حالا آن چیزی که منشاء درک و حواس است همان سر اصلی این شخص است؟ بنابراین قریب به اتفاق آقایان می‌گویند که آن زائده که حالا اسمش سر گذاشته می شود ارتماس آن مانع صوم نمی‌باشد حالا اگر کسی احتیاطاً بگوید اشکالی ندارد ولی صدق ارتماس راس نسبت به سر اصلی قطعی است ولی نسبت به سر فرعی یا اصلاً صدق نمیکند یا اگر هم صدق می‌کند قطعاً مورد انصراف ادله است، زیرا ادله انصراف دارد به آن عضوی که منشأ حواس است و منشأ درک است در نتیجه تقریباً اکثر آقایان می فرمایند اینجا ملاک همین سر اصلی است و ارتماس آن سر دیگر اخلالی در صوم نمی‌شود، زیرا مورد دوم می‌شود از موارد علم اجمالی که نسبت به اطراف شبهه هم منجزیت پیدا میکند بنابراین باید از ارتماس هر دوسر پرهیز کند مثل دو ظرفی که یکی از این ها نجس است و دیگری پاک است و ما علم اجمالی به نجاست یکی از اینها داریم خب وقتی علم اجمالی داریم دیگر شبهه شبهه بدوی نیست یعنی شک در اصل تکلیف نداریم بلکه شک در مکلف به داریم و شک در مکلف به هم در موارد اقل و اکثر نیست یعنی قدر مشترکی اینجا وجود ندارد که ما بیاییم حکم را ببریم روی آن جامع مشترک و نسبت به زائد شبهه بدویه جاری کنیم یعنی اصطلاحاً انحلال پیدا کند به علم تفصیلی و شک بدوی بین دوسر؛ اصلا قدر مشترکی وجود ندارد بلکه تباین است.

پس بنابراین از موارد شک بین متباینین می‌شود نه شک بین أقل و اکثر، اگر اقل و اکثر بود آنجا مجرای برائت بود ولی اقل و اکثر نیست بلکه متباینین است متباینین هم در این جور شبهات محصوره محل احتیاط است. بنابراین هیچ کدام از این دو سر را نباید داخل آب نماید فرمایش سید کاملاً طبق قاعده است.

در ادامه منتها می فرمایند: لکن لایحکم ببطلان الصوم الا برمسهما _ که این فرمایش متین و بسیار دقیقی است یعنی درست است که اجتناب باید بکند اما اگر اجتناب نکرد چه؟ یک وظیفه احتیاط را رعایت نکرده است و جنبه تکلیفی دارد اما احکامی که مترتب بر موضوع است و بر موضوع به صورت واقعی مترتب شده است الان حکم افطار و ابطال صوم رفته روی رمس راس یعنی از احکام نفس موضوع است نه از احکام احتیاط بلکه از احکام خود موضوع است، اگر شخصی این حکم را رعایت نکرد و یکی از این دو سر را وارد آب کرد، مثل آدمی می ماند که از دو ظرف مشتبه یکی از آن دو را خورده است و از طرفی نجاست و طهارت از احکام واقعی خود موضوع است آیا مامی توانیم بگوییم که دهانش نجس شد؟ نمی‌توانیم بگوییم همانطور که نجاست را نمی توانیم مترتب کنیم بر موضوع مشتبه، بطلان صوم را هم نمی توانیم مترتب کنیم بر موضوع و ارتماس مشتبه، مثلاً در مسئله شرب خمر دو تا ظرف است یکی خمر است و یکی هم مایع دیگری است اینجا باید چه کرد؟ شبهه محصوره است باید از هردو اجتناب نماید حالا اگر این کار را نکرد و از هر دو ظرف خورد، نمی شود او را حد میزنند بعنوان شارب خمر، زیرا حد زدن رفته روی شارب خمری که شرب خمرش قطعی است پس بنابراین احکام نفس موضوع مترتب نمی شود و از طرفی بطلان جزو احکام خود موضوع ارتماس است و باید موضوع احراز بشود و اثبات بشود تا احکامش مترتب بشود، یعنی بطلان. در نتیجه ما می‌گوییم روزه صحیح است با اینکه فعل حرامی مرتکب شده است، چون مفطریت آن طرف شبهه ثابت نیست این تقریباً شبیه همان ملاقی شبهه محصوره است که در اصول بحث می‌کنند مثلاً در همین مسئله نجاست و طهارت اگر یک فرشی یک قسمتش نجس بشود این شبهه محصوره است حالا این فرد هم با پای خیس بیاید روی فرش اما نمی‌داند که کجای فرش نجس است می داند که یک جایی از فرش نجس است و آلوده شده است کسی که با پای خیس بیاید روی فرش، دیگر پایش نجس نمی شود زیرا تسری نجاست منوط به احراز خود نجاست است، خب ما که نمی دانیم آنجایی که پا تماس پیدا کرده است با نجاست تماس پیدا کرده است؟ ما این را نمی دانیم لذا ملاقی شبهه محصوره را می گوییم پاک و درواقع همه میگویند پاک است تا آنجایی که معروف و مشهور می‌باشد چون نجاست و تسری از نجاست از احکام خود موضوع است و موضوع اینجا ثابت و محرز نیست حتی اگر شبهه محصوره باشد بنابراین ما می‌گوییم روزه صحیح است زیرا بطلان دائر مدار افطار است و افطار هم اینجا ثابت نیست. مرحوم آیت الله خویی می‌گویند: روزه باطل است و بعضی ها هم به تبع ایشان از شاگردانشان میگویند روزه باطل است نه از باب افطار، چون واقعاً افطار صدق پیدا نکرده است بلکه از باب اخلال در نیت، می‌فرمایند: نیت صومش خراب شده است زیرا نیت باید علی کل تقدیر باشد، یعنی نیت من باید در همه فروض و شرایط حفظ بشود نه علی تقدیر خاص من، در صورتی الان روزه هستم که ارتماسی نباشد ولی احتمال اینکه ارتماسی باشد باعث می‌شود نیت من اخلال و اشکال پیدا کند. در جواب آقایان فرموده‌اند: دو چیز نیت را خراب میکند ۱_ قصد افطار ۲_ قصد مفطر، خب قصد افطار یعنی انسان قصد نماید که دیگر روزه نباشد ولو هیچ چیزی هم نخورد هیچ کاری هم نکند همین که از یک جایی در وسط روز پشیمان بشود حتی در روزه مستحبی همین نیت بازگشت و روزه نبودن باعث می‌شود دیگر روزه نباشد زیرا در این حالت استدامه نیت خراب میشود.

۲_ یا قصد مفطر کند یعنی نیت کند عملی را که مبطل صوم است، حالا آن مفطر هم ممکن است انجام نشود یعنی پیش خودش می گوید که غذا خوبی است، من بروم غذا را بخورم و دیگر روزه نمیگیرم، همین که نیت می‌کند روزه اش باطل است حالا درما نحن فیه شخص قصد افطار یا مفطر را داشته یا نداشته است؟ جواب این است که قصد هیچ کدام را نداشته است این شخص یکی از دو عضو مشکوک را وارد آب کرده است به هر دلیلی قصد ابطال صوم نداشته است قصد مفطر را هم نداشته است. چون معلوم نبوده است که آن عضو مشکوک سر بوده است، هر چیزی که مشکوک المفطریت باشد مفطر نیست، مثلاً یک کسی حرفی را می‌زند که دروغ بودنش برایش محرز نیست یعنی مشکوک الکذب است می‌توان گفت این دروغ نسبت به خدا و پیغمبر بسته؟ نمیشود گفت زیرا قصد امر مشکوک استدامه نیت را خراب نمیکند، فقط در صورتی روزه اش باطل است که هر دو سر را داخل آب نماید مطلقا، دفعتا أو متعاقباً زیرا در اینجا دیگر شخص دچار مخالفت قطعی شده است.

 


logo