« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1402/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه بحث ارتماس/مفطر هفتم /كتاب الصوم

 

موضوع: كتاب الصوم/مفطر هفتم /ادامه بحث ارتماس

 

خلاصه:

اما در بحث ارتماس عرض کردیم که ادله مشهور سه طایفه از اخبار بودند.

۱_ اخبار ناهیه را داشتیم.

۲_ اخبار اضرار و اخلال را داشتیم که صراحت در بطلان داشت.

۳_ یک روایت هم با لفظ کراهت داشتیم اینها اخبار مانعه بودند، یعنی ار تماس را منع می کردند. ادله مشهور بر بطلان صوم به واسطه ارتماس مبتنی بر این روایات بود که خلاصه سر فرو بردن در آب موجب بطلان صوم می شود و عرض کردیم که در مقابل مشهور اقوالی وجود دارد که مفطریت و مبطل بودن ارتماس را قبول ندارند، که این قول عدم افساد صوم البته از قدیم هم بوده است، که بعضی‌ها قائل به تحریم هستند، یعنی حرمت تکلیفی آن را قبول دارند، وبعضی ها هم حتی قائل به تحریم هم نیستند و می گویند که کراهت دارد همانطور که عرض کردم در بین فقها از زمان فقهای متقدم مثل سید مرتضی تا امروز از مراجع معاصر کسانی وجود دارند که قائل به حرمت هستند ولی روزه را صحیح میدانند و کسانی هم که قائل به کراهت هستند که طبیعتاً روزه را هم قبول می دارند، این دو قول به هر حال میشود اقوال خلاف مشهور، ولی خب قدر جامع آن این است که ارتماس را مبطل نمی دانند حالا ادله آن چیست؟ عمده دلیل یک روایت است در این فتوا و نظر و آن هم موثقه اسحاق بن عمار است: محمد بن الحسن بإسناده عن سعد، عن عمران بن موسى، عن محمد بن الحسين، عن عبدالله بن جبلة، عن إسحاق بن عمار قال: قلت لابي عبدالله عليه‌السلام: رجل صائم ارتمس في الماء متعمداً، عليه قضاء ذلك اليوم؟ قال: ليس عليه قضاؤه ولا يعودن[1] . _ منظور سعد بن عبدالله قمی است _ نه قضاء لازم نیست انجام دهد ولی دیگر این کار را نکند یعنی کراهت که از این عبارت ولا یعودن فهمیده می‌شود البته حرمت هم مستفاد است مثلاً. بنابراین روایت تصریح دارد در این که روزه باطل نیست چون وقتی می فرماید قضاء نکند، یعنی روزه اش صحیح است دیگر، حالا دلالتش را صحبت می‌کنیم.

بررسی سندی روایت:

۱_طریق شیخ به سعد بن عبدالله جزو طرق معروف و معتبر و صحیح است و مشکلی هم ندارد، رجال این سند هم همه توثیق شده هستند،

۲_محمد بن الحسین که محمد بن حسین أبی الخطاب است که از محدثین معروف و اصحاب سه امام است بنابراین صحبتی در موردش نیست.

۳_ عبدالله بن جبله که عبدالله کنانی به او می‌گویند و واقفی است ولی توثیق دارد بنابراین روایت را ما موثقه می‌گوییم توثیق نجاشی را دارد.

4_ اسحاق بن عمار که خب بحثش را فکر می‌کنم مطرح کردیم که در هر صورت ایشان هم ثقه است و در وثاقتش شکی نیست، البته یک بحث مفصلی دارد که اینها دو نفر هستند؟ یا یک نفر هستند؟ چون ما یک اسحاق بن عمار ساباطی داریم، و یک اسحاق بن عمار بن حیان صیرفی، مرحوم شیخ طوسی در فهرست ایشان را اسحاق بن عمار ساباطی ذکر می‌کند و گفته‌اند که ایشان همان پسر عمار ساباطی است و عمار ساباطی هم که معروف بوده است که فطحی بوده است، بعداً در زمان شیخ بهایی و آن زمان ها به این نتیجه رسیدند که ما دوتا اسحاق بن عمار داریم ۱_ اسحاق بن عمار ساباطی، ۲_ اسحاق بن عمار حیان صیرفی. و این اسحاق بن عمار صیرفی شیعه امامی است و روایاتش هم صحیحه می شود و موثقه نمی‌شود و این ها را از هم میشود تفکیک کرد، بعد رسیده است به زمان سید بحرالعلوم، سید بحرالعلوم با قرائن و شواهد اثبات می‌کند که نه، اسحاق بن عمار دو نفر نیستند، اصلاً ما اسحاق بن عمار ساباطی نداریم بلکه اسحاق بن عمار همان اسحاق بن عمار صیرفی است از اصحاب امام صادق علیه السلام که جلیل القدر، ثقه و صحیح العقیده است و در واقع این نظر الان رایج و غالب است مرحوم آقای خویی، تستری در قاموس الرجال، و رجالی های معاصر نظرشان اکثراً در همین است که اسحاق بن عمار شیعه امامی است و فطحی نیست و اصلا ما اسحاق عمار ساباطی نداریم.

5_ اما عمران بن موسی که گفته شده است مشترک است بین دو نفر، 1-عمران بن موسی الخشاب که مجهول الحال است و توثیق ندارد، ۲_ عمران بن موسی الزیتونی القمی که توثیق شده است، چون مشترک است و ما مثلاً نمی دانیم که کدام یک از اینها می شود،لذا روایت از این جهت از اعتبار خارج می شود ولی خب این را هم تحقیق کرده‌اند اعلام و بزرگان و گفته‌اند که عمران بن موسی الخشاب ما اصلا نداریم چنین شخصی را چرا نداریم؟ به خاطر اینکه تمام روایات و اسنادی که در آن عمران بن موسی است منظور عمران بن موسی عن الخشاب می‌باشد، یکجا فقط در سند تهذیب است که عمران بن موسی الخشاب می‌باشد که در اینجا هم سقط و جا افتادگی رخ داده است و باعث شده که این تصور بوجود بیاید که شخصی وجود دارد به نام عمران بن موسی الخشاب که همانطور که عرض شد آن عمران بن موسی الخشاب نیست بلکه عمار بن موسی عن الخشاب می‌باشد یعنی حسن بن موسی الخشاب، وقتی که ما به مصدر همان روایتی که مرحوم شیخ در تهذیب نقل فرموده است مراجعه می‌کنیم می‌بینیم که کلمه عن جا افتاده است، که آن مصدر هم کامل الزیارة می‌باشد ودر کامل الزیارة هم می‌بینیم دقیقا همین‌طور است که عمران بن موسی عن الخشاب است، یعنی در آن مصدر اصلی لفظ عن دیگر جا نیفتاده است و سقط نشده است و موجود است پس بنابراین می فهمیم که اینجا یک جا افتادگی اتفاق افتاده است و اصلاً ما عمران بن موسی الخشاب نداریم ، بنابراین عمران بن موسی یک شخص بیشتر نیست و آن هم همان عمران بن موسی الزیتونی است، بنابراین اشتراک و تردید هم رفع می‌شود و مشکلی هم از این نظر وجود ندارد، لذا روایت از نظر سند روایت معتبری است البته موثقه است و آن هم به خاطر همان عبدالله ابن جبله است.

اما از نظر دلالت، دلالتش بر صحت صوم واضح است یعنی صریح است چون که سوال سائل این است که علیه قضاء ذلک الیوم قال لیس علیه قضاء ولا یعودن که در اینجا قضاء نداشتن ظهور بسیار قوی ای دارد، یعنی تقریباً می‌شود گفت که صراحت دارد، حالا این عبارت لا یعودن را هم میشود بر کراهت و هم میشود بر حرمت را حمل کرد. بنابراین روایت دلالتش بر صحت روزه شخص مرتمس قابل مناقشه نیست، فقط اشکالش تعارضش با روایات اخبار مانعه است که این تعارض خواه‌ ناخواه وجود دارد حالا ما چه کار کنیم؟ مادر تعارضات اول سعی می کنیم که جمع کنیم چرا که الجمع مهما أمکن أولی من الطرح، سعی میکنیم جمع کنیم تا روایات اهل البیت را خدای ناکرده کنار نگذاریم.

جمع بین روایات:

۱_ یک جمع همین است که بگوییم آن روایاتی که گفته ار تماس نکن حرمت تکلیفیه است، یعنی اخبار ناهیه(لایرتمس؛ لا یرمس) که آن روایات نهی تکلیفیه است یعنی حرام است این کار، نهی هم ظهور اولیه‌اش در حرمت است یعنی روزه دار نباید سرش را در آب فرو ببرد، حالا وقتی این روایات را در کنار موثقه اسحاق قرارش میدهیم می‌گوییم ارتماس حرمت تکلیفی دارد، اما روزه اش صحیح است این جمع، راهی است که قائلین به حرمت تکلیفی پیدا کرده‌اند، حالا اشکالش در چیست؟ اشکالش در آن روایات اضرار و افساد صوم است، دو تا روایت داشتیم که نهی نبود بلکه همان حکم وضعی را بیان می‌کرد.
الف_ یکی صحیحه محمد بن مسلم بود که خیلی معروف است و چندین بار هم این روایت را باهم دیده ایم _ لا یضر الصائم ماصنع إذا إجتنب ثلاثة خصال الطعام والشراب والنساء وألإرتماس فی الماء، خب گفتیم که اضرار به صائم منظور اصرار به صوم صائم است و ابطال صوم هم دیگر واضح است ضرر در اینجا به معنای حرمت نیست بلکه اضرار یعنی افساد، یعنی ابطال یعنی اخلال در صوم البته وقتی اخبار ناهیه را داشتیم می‌توانستیم شاید اینگونه جمعی کنیم ولی با این روایت صحیحه محمد بن مسلم قابل جمع نیست، بنابراین قول به صحت با این روایت قابل جمع نیست از طرفی یک روایت مرفوعه ی دیگری هم بود که در آنجا آمده بود خمسة أشیاء تفطر الصائم که به هر صورت اشکال اولش این است که قابل سازگاری با این دو روایت نیست مخصوصا با صحیحه محمد بن مسلم که سندش هم سند خوبی بود.
ب_ اشکال دیگر هم این است که ما گفتیم نهی در عبادات ظهورش در چیست؟ در بطلان است مخصوصاً ما درصوم هیچ فعل حرامی را نداریم برای روزه دار یعنی برای روزه دار حرام باشد لیکن مبطل صوم نباشد، یعنی اصلاً مسبوق به سابقه نیست که یک عملی باشد حرام برای روزه دار بدون بطلان، حکم مشابهی نداریم که بگوید آقای روزه‌دار این حرام است اما مبطل صوم نیست، هر فعلی که در مورد شخص روزه دار حرام است مبطل صومش هم می باشد، نمونه دیگری نداریم، پس بنابراین این جمع قابل قبولی نیست که دلیل اصلی مان این است که لفظ لا یضر قابل حمل بر حرمت نیست.

۲_ یک جمع دیگری هم مطرح کرده اند که خب آن هم قائل دارد و آن هم حمل بر کراهت است به قرینه روایت عبدالله بن سنان که یکره للصائم بود، که البته این جمع هم همین مشکل را دارد فرقی نمی کند چون لایضر قابل حمل بر کراهت نیست و اصلاً چنین معنایی را قبول نمی کند و در آن اخبار نهی چند مورد صائم با محرم را کنار هم قرار داده بود یعنی گفته بود صائم و محرم ار تماس نکند آن وقت در احرام ارتماس جزو محرمات احرام است و جزو مکروهات احرام نیست، که این هم یک شاهد و قرینه ای است که مسئله در اینجا مسئله کراهت نیست، این دو راه برای جمع وجود دارد چون هیچ کدام از این دو راه تام و تمام نیست ما ناچار به ترجیح هستیم بالاخره اگر نشد باید برویم سراغ مرجحات، مرجحات با کدام طرف است؟ مرجحات با اخبار مانعه است زیرا اول اینکه از نظر عدد تعدادشان خیلی زیاد تر هستند و کثرت دارند، مستفیضه هستند به قول معروف، تنها یک روایت داشتیم که آن هم به قول معروف شذوذ دارد، البته در مسئله شهرت بعضی ها مناقشه کرده‌اند یعنی اعلام و بزرگان معاصر و مراجعی که الان هستند آمده اند جمع‌آوری کرده‌اند و گفته‌اند قول به عدم ابطال شهرت دارد، که اشکال این فرمایش این است که شهرت قدماییه معتبر است، این آقایانی که آمدند کتب را بررسی کرده‌اند رسیده‌اند به زمان متاخرین که البته بین متأخرین قول به صحت صوم طرفدار بیشتری دارد ولی شهرت قدماییه که اتصال به زمان معصوم دارد معتبر است و قول قدما هم بیشتر با اخبار قول به عدم ابطال صوم موافق است، از طرفی تمام مذاهب اهل سنت هم ارتماس را مبطل صوم نمیدانند فقط حنابله قول به کراهت را قبول دارند که الرشد فی خلافهم با توجه به این وجوهی که ذکر شد ترجیح با ابطال و فساد صوم است و ما به خاطر یک روایت یعنی به خاطر یک موثقه نمی آیم آن همه اخبار را یا کنار بگذاریم یا از ظهورش رفع ید نماییم پس بنابراین ترجیح با اخبار مانعه است، نتیجه این می‌شود که ارتماس از مفطرات و مبطلات صوم می شود ولی انصافاً چون موثقه عمار سندش هم خوب است دلالتش خیلی دلالت روشنی است و از این طرف هم سخت است که ما موثقه عمار رد نماییم و نمی‌توانیم جزم پیدا کنیم که معنای آن نهی ها در اخبار ناهیه معنای حرمت تکلیفی نباشد تعارضی که موثقه اسحاق دارد بیشتر با صحیحه محمد بن مسلم است، با اخبار ناهیه تعارض مستقر ندارد زیرا با آنها قابل جمع است؛ذبه خاطر همه این دلایل می‌توانیم قائل به وجوب احتیاط بشویم که خیلی از آقایان هم همین را گفته اند یعنی وجوب احتیاط برای ارتماس به خاطر موثقه اسحاق بنابراین ارتماس هم جزو مفطرات است. ادمه بحث جلسه آینده الله

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 


logo