« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1402/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

/مفطر هفتم /كتاب الصوم

 

موضوع: كتاب الصوم/مفطر هفتم /

 

خلاصه:

در بحث ار تماس ما عرض کردیم که چهار قول وجود دارد.

۱_ قول مشهور این است که ارتماس هم موجب قضا است، و هم موجب کفاره است، حالا به قسمت کفاره اش کاری نداریم چون آن خودش یک فصل جدایی است که کفارات را آنجا بحث می‌کنیم، به هر حال قول مشهور مفطریة و مبطلیة ارتماس بود.

۲_ در برابر قول مشهور قول به حرمت تکلیفیه بود که ارتماس فعل حرام است، اما موجب فساد صوم نمی شود، عرض کردیم که شیخ طوسی، علامه حلی، محقق، صاحب مدارک، شهید ثانی، نظرشان این است.

۳_ یک قول دیگر که بر خلاف مشهور است و آن هم این است که اصلا حرمت تکلیفی هم ندارد و ارتماس فقط کراهت را مترتب می‌کند. ادله قول مشهور(فساد صوم) (سه طائفه هستند):

۱_ اخبار ناهیه یعنی روایاتی که نهی کرده‌اند و گفته‌اند که ار تماس نکن در حالت صوم، سر را در آب فرو نبر، حالا این نهی اینجا دلالت بر چه چیزی دارد؟ دلالت بر حرمت دارد، دلالت بر فساد دارد.

۲_ اخبار دال بر اضرار و فساد است؛ یعنی روایاتی که در جهت حکم وضعی وارد شده است نه در جهت حکم تکلیفی که دلالت و ظهور در فساد صوم دارد.

۳_ دسته سوم اخباری است که با لفظ کراهت وارد شده است. ما این سه طایفه از روایات را برای قول مشهور داریم.

الف_ طایفه اول:

۱_ صحیحه حلبی: وبإسناده عن الحسين بن سعيد، عن محمد بن أبي عمير، عن حماد، عن الحلبي، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال: الصائم يستنقع في الماء ولا يرمس رأسه[1] _ و باسناده_ یعنی اسناد شیخ _ یعنی روزه‌دار در آب می تواند قرار بگیرد، استنقاع یعنی مکث کردن، یک جایی مستقر شدن، ولی سرش را نباید داخل آب کند.

۲_ روایت دوممان صحیحه حریض بن عبدالله سجستانی معروف: وعنه، عن حماد، عن حريز، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال: لا يرتمس الصائم ولا المحرم رأسه في الماء[2] _عنه _ یعنی حسین بن سعید _ انسان صائم و محرم، یعنی جزو محرمات احرام هم ارتماس را قرار می دهند، سرش را داخل آب نباید بکند، این هم روایت صحیح السندی است.

۳_ روایت سوم روایت حنان بن سدیر: _ محمد بن علی بن الحسین(یعنی شیخ صدوق)_ باسناده عن حنان بن سدیر أنه سأل اباعبدالله علیه السلام: عن الصائم یستنقع فی الماء، قال: لابأس ولیکن لاینقمس، والمرأة لا تستنقع في الماء لانها تحمل الماء بقبلها[3] _ روزه‌دار برود در داخل آب آیا اشکال دارد؟ ، انقماس نکند، یعنی ار تماس نکند، برود داخل آب ایرادی ندارد ولی سرش داخل آب قرار نگیرد،

۴_ حدیث چهارم صحیحه یعقوب بن شعیب: خلاصه باب سه در این موضوع ارتماس است _ محمد بن یعقوب_ یعنی شیخ کلینی؛_عن محمد بن یحیی عن محمد بن الحسین عن علی بن حکم عن صفان عن یعقوب بن شعیب عن ابی عبدالله علیه السلام قال: لایرتمس المحرم فی الماء و لا الصائم[4] _ محرم و روزه دار نباید در آب ارتماس نماید.

۵_ حدیث پنجم صحیحه محمد بن مسلم: و عنه_ یعنی محمد بن یحیی _عن محمد بن الحسین عن علی بن حکم عن علاء بن برزین عن محمد بن مسلم عن أبی جعفر علیه السلام قال: الصائم یستنقع فی الماء و یصب علی راسه ويتبرد بالثوب، وينضح بالمروحة، وينضح البوريا تحته، ولا يغمس رأسه في الماء[5] _ انسان روزه دار می‌تواند در آب قرار بگیرد؛ وارد آب شود و یا آب بریزد روی سرش با یک کاسه یا با لباسش، خودش را خنک کند، یا آب بپاشد یا حصیری که زیرش هست خیس کند، این کارها اشکالی ندارد ولی سرش نباید داخل آب قرار بگیرد.
بنابراین ما در روایات طائفه ی اول چندین روایت صحیح السند داریم که همه اش نهی از ارتماس است، فقط نکته تبیینی در بحث سندی این است که در حدیث هشتم این باب یعنی روایت حماد از حریض و روایت بالاترش است، توضیح اینکه حماد وقتی از حلبی نقل روایت می‌کند، منظور حماد بن عثمان است، ولی وقتی حماد از حریض روایت نقل می‌کند، منظور حماد بن عیسی است، که هر دو از ثقات و جلیل القدر هستند، اما از نظر دلالت بر اینها مناقشه کرده‌اند که نهی هم می‌تواند دلالت بر کراهت داشته باشد، وهم می‌تواند دلالت بر حرمت داشته باشد، اگر ما قرینه و شاهدی نداشته باشیم انصافاً نهی در عبادات حتی در معاملات را حمل بر چه چیزی می کنیم؟ بر حرمت وضعی؛ یعنی بر بطلان و فساد حمل می‌کنیم، بسیاری از روایاتی که درمورد نواقض نماز است مثل نهی از تکلم در نماز اینها را معنا نمی کنند به حرمت تکلیفی اگر شاهد و قرینه ای وجود داشته باشد، به حرمت تکلیفی معنا می کنند، ولی اگر شاهد و قرینه ای وجود نداشته باشد ظهور اقوایش در چیست؟ در مبطلیت و فساد عمل است؛ یعنی ارشاد دارد به ابطال؛ در معاملات هم این است مثلا پیغمبر اکرم فرموده اند نهی النبی عن بیع الغرر خب این نهی معنایش این نیست که بیع غرری حرام است بلکه معنایش این است که بیع غرری باطل است، پس بنابراین نهی فی نفسه در عبادات و معاملات، اگر شاهد و قرینه ای نباشد دلالت بر فساد و بطلان اقوی است تا به حرمت و کراهت. منتها در بعضی از این روایات مطلق ارتماس آمده است که البته کسی هم قائل نیست که مطلقه ارتماس موجب ابطال صوم است و در واقع می آیند مطلقات این روایات را حمل بر مقید می‌کنند، یعنی آن روایاتی که مطلق آمده است البته آن هم معلوم بوده برای شیعیان و مومنین که منظور سر فرو بردن در آب است، نه اینکه در آب رفتن به طور کلی، لذا بدن موضوعیتی ندارد، بنابراین حمل مطلق بر مقید می‌کنیم. یعنی می گوییم که ملاک همان سر و راس است که در بعضی از روایات قیدش آمده است، نتیجه این که این اخبار نهی ظهورش در بطلان و فساد قوی است.

ب _ دسته دوم که مهمتر است از اخبار طائفه اول، اخباری است که تقریباً صراحت در بطلان دارد یعنی مستقیماً حکم فساد را مطرح می‌کند و نهی در آن نیست:

۱_ صحیحه محمد بن مسلم: محمد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد، وبإسناده عن محمد بن علي بن محبوب، عن يعقوب بن يزيد، وبإسناده عن علي بن مهزيار جميعا، عن ابن أبي عمير، عن حماد بن عثمان، عن محمد بن مسلم قال: سمعت أبا جعفر عليه‌السلام يقول: لا يضر الصائم ما صنع إذا اجتنب ثلاث خصال: الطعام والشراب، والنساء، والارتماس في الماء[6] . _ محمد بن الحسن باسناده عن حسین بن سعید و باسناده عن محمد بن علی بن محبوب عن یعقوب بن یزید _ که این ها همه شان از شخصیت‌های بزرگی هستند _ و باسناده عن علی بن مهزیار جمیعاً ابن ابی عمیر عن حماد بن عثمان عن محمد بن مسلم قال سمعت أباجعفر علیه السلام لا یضر الصائم ماصنع إذا إجتنب ثلاثة خصال أو، اربعة خصال الطعام والشراب والنساء وألإرتماس فی الماء _ در این روایت عبارت لایضر ظهورش از نهی خیلی قوی تر است ضرر به روزه‌ دار یعنی چه؟ یعنی به عملش، ضرر یعنی اخلال، ابطال از این جهت این روایت از اهمیت بالایی بر خوردار است لذا آنهایی که فتوا به مبطلیت و مفطریت ارتماس فی الماء میدهند به دلیل همین روایت است.

۲ _ مرفوعه برقی: وفي(الخصال) عن محمد بن الحسن، عن الصفار، عن أحمد بن أبي عبدالله، عن أبيه، رفعه إلى أبي عبدالله عليه‌السلام قال: خمسة أشياء تفطر الصائم: الاكل، والشرب، والجماع، والارتماس في الماء، والكذب على الله وعلى رسوله وعلى الائمة عليهم‌السلام[7] . از نظر سند روایت اعتباری ندارد؛ چون مرفوعه است ولی از نظر دلالت خیلی خوب است _ وفی الخصال _ یعنی شیخ صدوق _ عن محمد بن حسن _ صدوق هر زمانی که از محمد بن حسن روایت نقل می‌کند منظور ابن ولید است که استادش بوده است، و اصلاً ربطی به شیخ طوسی ندارد، محمد حسن بن ولید است که به هر حال شخصیت بزرگی بوده در قم و رئیس فقها و شهر قم بوده است _عن صفار _ یعنی همان محمد بن حسن صفار که صاحب وسائل الدرجات است _عن احمد بن ابی عبدالله_ یعنی همین برقی معروف صاحب محاسن، عن ابیه _ رفعه الی ابی عبدالله _ بعد آن برقی پدر حدیث را رسانده به ابی عبدالله علیه السلام یعنی واسطه بین برقی تا امام صادق علیه السلام معلوم نیست چه کسی است؟_ قال خمسة أشیا تفطر الصائم _ که صراحتش خیلی روشن است، میفرماید: پنج چیز است که موجب ابطال روزه، روزه دار می شود _ الأکل والشرب و الجماع و الإرتماس فی الماء والکذب علی الله وعلی رسوله و علی أئمة علیهم‌السلام _ این هم از نظر دلالت خیلی خوب است ولی خب عرض کردم رفعش موجب ضعفش است.

ج_ طائفه سوم اخبار وارده بلفظ کراهت است، روایت عبدالله بن سنان: وبإسناده عن علي بن الحسن بن فضال، عن محمد بن عبدالله، عن عبدالله ابن سنان، عن أبي عبدالله عليه‌السلام قال: يكره للصائم أن يرتمس في الماء[8] . _ و باسناده _ یعنی اسناد شیخ _ عن علی بن حسن ابن فضال _ که طریق شیخ به علی بن حسن بن فضال طریق معروفی است و خیلی هم در موردش بحث کرده‌اند ولی خب آقایان طریق شیخ به علی بن حسین ابن فضال را پذیرفته اند، مثلا مرحوم آقای خویی تصریح دارند که طریق صحیحی است و معمولاً دیگران هم هر کدام بر اساس مبانی خودشان قبول کرده‌اند _ عن محمد بن عبدالله عن عبدالله بن سنان عن أبی عبدالله علیه السلام: یکره للصائم أن یرتمس فی الماء _ برای روزه دار کراهت دارد، البته بهتر است که بگوییم ناپسند است برای روزه دار که ارتماس در آب کند، از نظر سند یک اشکالی دارد روایت و آن هم محمد بن عبدالله است زیرا محمد بن عبدالله خودش مشترک است بین تعداد زیادی از روات، ولی مسئله این است که در اینجا ظاهراً محمد بن عبدالله نیست بلکه آن شخصی که ابن فضال کثیرا از او روایت کرده است محمد بن عبیدالله حلبی است بنابراین اینجا تصحیحی احتمالاً صورت گرفته است، زیرا روایات دیگری دارد ابن فضال از محمد بن عبیدالله و اصلا روایتی از محمد بن عبدالله ندارد که البته محمد بن عبیدالله هم توثیق ندارد، حالا چه کسی است محمد بن عبیدالله؟ محمدبن عبیدالله بن علی بن أبی شعبه حلبی که مرحوم نجاشی[9] به غیر از توثیق شخصی بعضی از خاندان ها را کلاً توثیق می کرده است، توثیق های طائفه ای و خاندانی دارد، مثلاً خاندان آل أبی جهم را توثیق کرده است کلاً، یا خاندان آل علی ساره، آل نهیک که کمیل بن زیاد نهیک نخعی یعنی همین کمیل معروف که شهید است از آل نهیک است، آل نعیم عضدی و چندین خاندان دیگر را ایشان به عنوان خاندانشان توثیق کرده است، که یکی از این خاندان هایی که ایشان توثیق کرده است آل أبی شعبه است و گفته: آل أبی شعبه فی الکوفة بیت مذکور من أصحابنا، جزو بیوت نامدار و شناخته شده است، کانوا جمیعاً ثقات مرجون الی یقولون وکان عبیدالله کبیرهم و وجه، سخنانشان معتبر است و بزرگشان هم همین عبیدالله است که پدر همین محمد باشد بنابراین نجاشی کل طایفه ایشان را توثیق کرده لذا توثیق شخصی ندارد بلکه خانوادگی دارد از این جهت روایت می شود روایت مهمی. از نظر دلالت هم البته مشکل بزرگی دارد زیرا عبارت یکره ظهورش در کراهت است در حالی که ما باید این روایت را حمل کنیم بر معنای یحرم که البته این استعمال کراهت و یکره اینها بعداً جا افتاده است و درست شده است درفقه ما لذا در لسان ائمه لزوماً به معنای فقهی به کار نرفته است و ما عبارت یحرم را برای بکار بردن بجای مکروم خیلی داریم، در روایت لفط کراهت هم برای اموری که حرام است داریم بنابراین مشهور که فتوای به بطلان صوم می دهند و حرمت وضعی، همگی به معنای حرمت است، حالا کسانی که قول مشهور را قبول ندارند از معاصرین مثل آیت الله سیستانی می آیند این روایت را وجه الجمع قرار می دهند یعنی قرینه و شاهد جمع قرار می‌دهند برای جمع بین این روایات و روایاتی که فردا خواهیم دید و تصریح دارد در عدم بطلان صوم که ادله خلاف مشهور است و روایاتش مربوط به صحت صوم است در صورت ارتماس فی الماء که مجبوریم یا اینها را با یکدیگر جمع کنیم یا اینکه ببریم در مقوله تعارض و یک طایفه ای از اخبار را کنار بگذاریم، که البته این روایت طائفة سوم به درد فقهایی میخورد که نهی را حمل بر کراهت می کنند اما ادله خلاف مشهور را می گذاریم برای فردا ان‌شاءالله.


logo