« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1402/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم

/ادامه مفطر ششم /كتاب الصوم

 

موضوع: كتاب الصوم/ادامه مفطر ششم /

 

خلاصه:
بحثی که داشتیم در مورد مناقشات دلالی بود و گفتیم که روایت سلیمان بن حفص اشکالات سندی داشته که جوابش داده شد. یک اشکالات دلالی و متنی هم بود که عمده‌اش بر این بود که ۱_ روایت مشتمل بر فقراتی است که غیرقابل التزام است که البته جواب داده شد ۲_ أدله حصر مفطرات بود که آن هم جواب داده شد.۳_ اشکال مهم که بیان بود از تعارض با روایت موثقه عمرو بن سعید که آن هم عرض کردیم و گفتیم وجه الجمع هایی وجود دارد و آن وجه الجمعی که بیشتر مورد قبول واقع شده است حمل بر تعمد و غیر تعمد است، یعنی روایت عمرو بن سعید را که حضرت فرموده بودند: غبار وارد حلق بشود اشکالی ندارد، حمل می‌کنیم در حالت غیر عمدی و غیر ارادی و غیر اختیاری ولی آن روایت سلیمان را حمل می کردیم بر تعمد.
ادامه اشکالات وارده بر روایت:
یک اشکال چهارمی هم برخی مطرح کرده‌اند و گفته‌اند که این روایت سلیمان از امام رضا علیه السلام است، زیرا جناب سلیمان از اصحاب امام رضا علیه السلام است چطور ممکن است یک همچنین مسئله مبتل مهی تا زمان امام رضا علیه السلام که حدود اواخر قرن دوم هجری است مخفی مانده باشد یعنی ما از امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم السلام هیچ چیزی نداشته باشیم در مورد غبار غلیظ و همچنین مستند چنین مفطری همین یک روایت از امام رضا علیه السلام باشد و چنین مفطری حدود دویست سال مخفی مانده باشد از مسلمانان، بنابر این روایت از نظر مفطریة محل اشکال است، زیرا نمی شود که چنین مطلبی را مسلمانان نزدیک به دویست سال از آن خبر نداشته باشند، تا امام رضا علیه السلام بفرمایند، جواب این اشکال هم این است که صدور روایت از امام رضا علیه السلام یا أئمة بعد دلیل بر این نیست که مفاد روایت مخفی بوده است، گاهی اوقات یک چیزی از بس معلوم بوده سوال نمی‌کردند، هر چیزی که از ائمه به ما نرسیده است معنایش اختفاء نیست، شاید می دانستند و نمی پرسیدند ،شاید هم پرسیده اند و به ما نرسیده است، هر مکالمه‌ای که بین شیعیان و ائمه اتفاق افتاده است آیا همه‌اش ثبت و ضبط شده است؟ همه اش روایت شده است؟ أئمة صبح تا شب در مسجد حضور داشته اند، در منزل، و یا در جاهای دیگر بوده اند اصحاب سوالاتی می کردند همه اینها که ثبت و ضبط نشده است، این که روایتی از امام رضا علیه السلام به ما برسد یعنی تا زمان امام رضا علیه السلام کسی نمی دانسته این مسئله را؟ بنابراین چنین ملازمه ای وجود ندارد، اولاً یک چیزی که سوال نمی شود لشدة وضوحه، ثانیا از کجا میدانیم سوال نشده است؟! اینکه از امام رضا علیه السلام سوال شده معنایش این است که از امام صادق علیه السلام سوال نشده است؟ از امام باقر علیه السلام سوال نشده است؟ خب چرا از این بزرگان سوال شده لیکن روایت نشده است برای ما، لذا این یک حرفی در حد استبعاد است و به قول آقایان ألإستبعاد لا یصادم الدلیل، استبعاد که نمی تواند با دلیل در بیفتد، لذا بصرف یک استبعاد نمی توانیم از مفاد روایت دست برداریم، روایت صراحت دارد که غبار مفطر است. بنابراین این هم اشکالی نیست که قابل التزام باشد، قابل توجه باشد. اما بعضی از فقها قیدی را به روایت جناب سلیمان زده اند وآن هم غلظت است ودر واقع غلظت را اخذ در موضوع کرده‌اند، یعنی گفته اند که غبار غلیظ مبطل صوم است البته در روایت که چنین قیدی وجود ندارد زیرا حضرت به طور مطلق فرمودند:_ أو کنس بیتا فدخل فی أنفه غبار[1] _ وارد بینی و حلقش غباری شود _ فعلیه صوم شهرین متتابعین فإن ذلک مفطر مثل ألأکل والشرب _ بنابراین اطلاق روایت شامل غبار غلیظ و غیر غلیظ میشود، فقط ممکن است اینجا ادعای انصراف بشود، که خب یکی از مواردی که جلوی اطلاق را میگیرد انصراف دلیل است به بعضی از مصادیق و افراد، یعنی بگوییم که اینجا خیلی بعید است که روایت شامل غبار عادی هم بشود چون غبار عادی یک امر طبیعی است و مسلمانان هم از گرد و خاک عادی تحفظی ندارند و اجتناب نمی‌کنند، بنابراین روایت انصراف پیدا می‌کند به مصادیق غبار غلیظ، به دلیل اینکه غبار عادی یک امر خیلی رایج و شایعی است که هیچ کس هم از آن پرهیزی ندارد، البته این یک احتمال است و در حد ادعای ظنی است، زیرا اول اینکه یک سیره ای به نام سیره متشرعه که مستقر شده باشد و برساند که مومنین و متدینین از غبار عادی اجتناب نمی‌کردند. خیر، ما چنین سیره ای را نمی‌توانیم احراز کنیم، و بر اساس این سیره روایت را تقیید بزنیم، بنابراین غبار اگر صدق غبار پیدا کند چه غلیظ باشد و چه غلیظ نباشد مشمول منطوق و لسان دلیل می شود، مشمول اطلاق دلیل می شود، منتها غبار عادی گاهی اوقات مستهلک است، بله اگر گرد و غبار در حدی باشد که در هوا مستهلک شده باشد، یعنی ذراتش بقدری رقیق و پراکنده باشد که اصلاً مصداق غبار نباشد آن را انسان می تواند اطمینان حاصل نماید که تحرز و تجنب و اجتناب از این دیگر لازم نیست، چون همیشه در هوا یک مقداری گرد و خاک می باشد، ولی غباری که به آن غبار گفته شود، یعنی آنقدر تراکم و تجسم از این ذرات جمع شده باشد که صدق غبار پیدا کرده باشد ما دیگر نمی توانیم علی القاعده تفصیل بدهیم به غبار غلیظ و غبار غیر غلیظ، البته چنین تفصیلی در حد احتمال می باشد، لیکن یک احتمال ظنی است برای همین هم سید مصنف در غبار غلیظ فتوا داده‌اند و در غبار عادی هم احتیاط واجب کرده‌اند. إیصال الغبار الغلیظ إلی حلقه بل وغیر الغلیظ علی الأحوط...[2] خب این احتیاط از این جهت است که غبار غیر غلیظ همان حکم غبار غلیظ رادارد اما چون انسان نمی تواند به چنین حکمی اقتناع پیدا کند واز طرفی هم نمیتوانیم، از اطلاق دلیل دست برداریم و بگوییم که اجتناب از غبار عادی لازم نباشد، نهایتاً در غبار غیر غلیظ شخص ملتزم به احتیاط می شود، لیکن ما نمی‌توانیم چنین تفصیلی را به صورت قطعی قبول کنیم، البته ممکن است چنین استدلالی مطرح می‌شود که در روایت سلیمان کنس بیتا جارو کردن معمولاً غبار غلیظ پدید می آورد که البته این هم دیروز عرض کردیم و گفتیم که چنین ملازمه ای وجود ندارد و از رائحه غلیظه هم نمی‌توان قید غلظت را استنباط کرد برای غبار، زیرا قید غلیظ که برای غبار نیامده است، و اینکه ما بگوییم که این غبار از مقوله اکل است (چون ما گفتیم که ایصال الغبار خودش از مفطرات مستقل است) اگر غبار آنقدری غلظت و تراکم داشته باشد که در گلو تبدیل به خاک و گل بشود آن دیگر مصداق اکل است و حرف دیگری است ولی اینکه بگوییم مفطریة غبار به خاطر این است که این از مصادیق اکل است آن وقت دیگر غبار غیر غلیظ اکل نیست. این هم استدلال درست و وجیهی نیست، چون مفطریت غبار به خاطر اکل بودنش نیست بلکه یک مفطر جدا است و الا که می رفت تحت عنوان اکل و شرب. برای همین هم در روایت سلیمان فرمودند: فإن ذلک مفطر مثل ألأکل و الشرب و النکاح، که خود این تشبیه علامت مغایرت است. پس بنابراین غبار از مقوله اکل نیست لذا ما نه استدلال به انصراف را می‌توانیم بپذیریم به صورت قطعی، و نه سیره را و نه عنوان اکل را، هیچ کدام از این سه تارا انسان نمی تواند به صورت قطعی بپذیرد حالا در حد احتمال می باشد که همین احتمال کافی است برای احتیاط واجب، نظر استاد: پس بنابراین فرمایش سید را ما قبول می‌کنیم که بنابر احتیاط باید از غبار غیر غلیظ هم اجتناب کرد.

۲_ قید دوم که بعضی از بزرگان مطرح کرده‌اند قید إثارة است که مرحوم مصنف هم این را مطرح کرده‌اند و البته رد هم کرده‌اند، بعضی از آقایان این قید را پذیرفته اند و دلیلشان این است که در روایت سلیمان که آمده او کنس بیتا بنابراین از غباری باید پرهیز کرد که خود انسان موجب برخاستن آن غبار شده است، خود انسان آن غبار را تحریک کرده است، بلند کرده است، پخش کرده است، نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود گرد و غباری که به صورت طبیعی بر اثر باد و طوفان ایجاد شده باشد این مشمول روایت نمی شود یعنی از عبارت کنس ما استفاده کنیم که گرد و غباری که مسببش عامل انسانی می باشد، نه عامل طبیعی، که این هم تفصیل موجه و قابل قبولی نیست، عبارت کنس بیتا یک مثال و مصداق است که حضرت بیان فرموده‌اند، ما از کجا این حصر را میفهمیم که حتماً باید عامل انسانی باشد؟ به نظر بنده حقیر که خیر؛ ولی خب بعضی از فقهای معاصر مثل مرحوم آقای خویی این را قبول کرده‌اند که البته خیلی از آقایان هم قبول نکرده اند و حرف سید را پذیرفته اند، غبار وقتی که در آسمان پخش می شود چه فرقی میکند که عامل انسانی آن را تحریک کرده باشد یا عامل طبیعی، اصلاً این چه اهمیتی دارد ؟! و چه ملاکی است؟! این یک ملاکی نیست که انسان از دل روایت در بیاورد به نظر ما این ها ملاک ها و مناطات ابداعی است و مناط های واقعی نیستند و از طرفی، مناط و قیود ظنی را نمیتوان در موضوع وارد کرد، و مورد هم به قول معروف مخصص نیست، این در حد یک مورد است نه در حد یک قید، حالا اگر جارو کردن اتاق و خانه نبود فرض بفرمایید گرد و خاک با عامل دیگری بلند شده بود، گرد و خاک، گرد و خاک است دیگر و اهمیتی ندارد که با چه عاملی ایجاد شده باشد پس بنابراین این قید اثاره را هم ما قبول نمی‌کنیم، بلکه ما می‌گوییم گرد و غبار چه با عامل انسانی و چه غیر انسانی باید از آن پرهیز کرد، ملاکی که آدم برداشت می‌کند وجود غبار است به همین دلیل مرحوم سید این تفصیل را مطرح و رد میکنند عبارت ایشان را، می‌فرمایند: سواء کان من الحلال کغبار الدقیق، أم الحرام کغبار التراب ونحوه وسواء کان بإثارته بنفسه بکنس أو نحوه، أم بإثارة غیره، بل أو بإثارة الهواء [3] یک تفصیل را ابتدا مطرح می‌کنند که غباری که ما در روایت گفتیم و اطلاق هم داشت فرقی نمی‌کند که از یک ماده ای باشد که ماکول و قابل خوردن باشد مثل آرد یا حرام باشد خوردنش مثل خاک، یعنی حلیت و حرمت تاثیری در مسئله مبطلیت و مفطریت ندارد که در خوردن و آشامیدن عادی هم همین است اعم از اینکه ماکول و مشروب حلال باشد ویا حرام در هر صورت در مسئله ابطال صوم تفاوت و تاثیری ندارد، بله در مسئله کفاره جمع تاثیر دارد، بنابراین تفصیل اول تفصیلی است که همه قبول دارند. تفصیل دوم وسواء کان بإثارته بنفسه بکنس أو نحوه، أم بإثارة غیره، بل أو بإثارة الهواء _ می خواهد خودش این گرد و غبار را تحریک کرده باشد یا دیگری این کار را کرده باشد یا در اثر باد و هوا و اینها گرد و غبار بر خاسته باشد هیچ کدام تاثیری در مسئله ندارد، به دلیل اطلاق روایت قیدی که خود حضرت در روایت نیاورده‌اند برای چه ما مقید کنیم؟! پس بنابراین این هم تفصیلی است که ما به تبع سید بزرگوار مصنف نمی‌پذیریم و رد میکنیم همانطور هم که ایشان رد کرده‌اند _ مع التمکن منه وعدم تحفظه _ البته شرط اصلی این است که انسان تحفظ نکند و خودش را در معرض ایصال غبار غلیظ قرار بدهد، این مطلب آخری که اینجا می فرماید این برای حصول تعمد است، ولی اگر شخص خودش را از گرد و خاک حفظ نماید و در معرض وصول به حلق قرار ندهد و محافظت نماید و ناخواسته‌ وارد حلقش بشود این دیگر صدق تعمد ندارد، البته باید گفت که ایصال غبار إلی حلقه غیر اختیاری است و در مسائل غیر اختیاری و غیر ارادی همانطور که بارها گفته ایم تعمد به مقدمات تعمد به نتیجه محسوب می‌شود وقتی شما امکان به حصول فراهم می کنید. بنابراین تعمدی در آن نتیجه دارید، نمی‌تواند انسان بگوید من که خودم غبار را داخل حلقم نکرده‌ام وقتی که انسان خودش را در محیطی قرار می‌دهد که امکان حصول آن گرد و خاک را به حلقش فراهم می کند خب عامد محسوب می‌شود، بنابراین برای صدق تعمد همین مقدمات کافی است این هم مطلب دیگری که ایشان در این جا می فرمایند. مرحوم سید در ادامه دو موضوع بخار و دود که البته موضوع دومی خیلی محل ابتلاء است یعنی همین دخانیات و استعمال سیگار و امثالهم را مطرح می کند، می فرمایند: والأقوی إلحاق البخار الغلیظ ودُخان التِنباک ونحوه...[4] این است که بخار غلیظ و دود تنباکو این هم ملحق می‌شود به غبار یعنی این دو تا هم مبطل صوم هستند ولی نظر سید مصنف این است که ۱_ بخار غلیظ مبطل صوم است ۲_دود همین تنباکو و دخانیات و سیگار مبطل صوم می‌باشد. حالا موضوع اول که بخار باشد را امروز بحث میکنیم و موضوع بعدی هم بماند برای فردا، در مورد بخار که ملحق نمایم به غبار، یعنی بگوییم همانطور که در روایت آمده است که غبار مبطل صوم است، بر اساس چه دلیلی؟ بخار که ربطی به غبار ندارد واصلا اینها دو موضوع هستند این را نمیتوانیم بفهمیم و تعدی و تسری یک حکم از یک موضوع به موضوع دیگر این قیاس است مگر اینکه انسان بیاید یک ملاک و مناطی پیدا کند و بگوییم که خود غبار موضوعیتی ندارد بلکه هر ماده ای که از سنخ غبار در هوا پراکنده باشد، میخواهد از جنس ذرات مایع باشد مثل بخار یا می‌خواهد از جنس ذرات جامد باشد، همه اینها مبطل صوم هستند که البته چنین ملاکی را هم نمی توان استنباط کرد زیرا غبار معلوم است چیست، غبار، بخار نیست و تنقیح مناط های ظنی هم شبیه قیاس می‌باشد و اگر بخار تبدیل به مایع بشود مبطل صوم است زیرا تحت عنوان شرب می‌رود و از طرفی سیره هم مستقر نیست بر اجتناب از بخار غلیظ به هنگام روزه داری این مسئله بخار که تمام شد مسئله دوم که مسئله دخان است می گذاریم برای فردا ان‌شاءالله

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 


logo