درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدیگلپایگانی
1401/12/20
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئله 26/مفطر پنجم3 /كتاب الصوم
موضوع: كتاب الصوم/مفطر پنجم3 /مسئله 26
خلاصه:
بحث ما در مسئله بیست و ششم به موضوع تقیه رسید و عرض کردیم، مستظهر و مستفاد در روایات این است که عمل تقیه ای عمل صحیح و عمل حقیقی است نه یک عمل صوری و نمایشی، و گفتیم بحث در مورد تقیه در محورهای مختلفی قابل طرح است و چندین سوال مهم در مورد تقیه مطرح میباشد. ولی در حال حاضر محل بحث صحت و بطلان عمل تقیه ای است و الا موضوعات دیگری هم در تقیه قابل طرح است، که در جلسات گذشته خدمتتان عرض کردیم، در بحث صحت و بطلان روایاتی را مطرح کردیم، مثلاً روایاتی که نماز خواندن پشت مخالفین را مثل نماز خواندن پشت پیامبر اکرم معرفی کرده بودند، یا روایاتی که دلالت می کرد، سیره امیرالمومنین علیه السلام و حسنین علیهم السلام این بوده است، یا اقتداء به مخالفین مثل کسی میماند که مجاهد فی سبیل الله است و در راه خدا شمشیر کشیده است، یا روایاتی که بیان میکرد در نمازهایشان شرکت کنید، به عیادت بیمار هایشان بروید، در مساجد شان رفت و آمد کنید، این نوع روایات که دلالت می کرد عمل تقیه ای عمل صحیح و مجزی است، و دلالت بر اجزاء میکرد. در مقابل روایاتی وجود دارد که شبهه تعارض به وجود می آید، یعنی احتمال دارد اینها روایات معارض باشند که این روایات معارض هم چند دسته هستند.
بررسی روایات متعارض:
۱_ صحیحه زراره: محمّد بن يعقوب، عن محمّد بن يحيى، عن أحمد بن محمّد، عن عبدالله بن محمّد الحجّال، عن ثعلبة، عن زرارة قال: سألت أبا جعفر(عليه السلام) عن الصلاة خلف المخالفين؟ فقال: ما هم عندي إلاّ بمنزلة الجدر[1]
_محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن عبدالله بن محمد _ که ایشان از رجال امام رضا علیه السلام می باشد، و موثوق به است و توثیق نجاشی را دارد _عن ثعلبة بن میمون _ که از اصحاب جلیل القدر امام صادق علیه السلام است،عن زراره قال سئلت اباجعفر علیه السلام السلام عن ألصلوة خلف المخالفین ؟ وقال علیه السلام ماهم عندی بمنزلة ألجدر _ زراره میگوید پرسیدم از امام باقر در مورد حکم نماز خواندن پشت سر مخالفین؟ حضرت فرمودند آنها پیش من در حکم دیوار هستند وبین آنها و دیوار برای من فرقی نمی کند، این روایت دلالت می کند که نمیشود پشت ایشان نماز خواند و به ایشان اقتدا کرد زیرا پشت سر دیوار که نمی توان نماز جماعت خواند.
۲_ روایت عبید بن زراره: وعنه ، عن القاسم بن عروة ، عن عبيد بن زرارة ، عن أبي عبدالله(عليه السلام)، قال: قلت: إنّي أدخل المسجد وقد صلّيت فأُصلّي معهم، فلا أحتسب بتلك الصلاة ؟ قال: لا بأس، وأمّا أنا فأُصلّي معهم وأُريهم أني أسجد وما أسجد[2]
_ وعنه _ یعنی محمد بن یحیی بن محبوب که در روایت بالاترش است و اسناد شیخ از آن می باشد _ عن القاسم بن عروة عن عبید بن زراره عن ابی عبدالله علیه السلام _ خب محمد بن علی بن محبوب که از معاریف و أجلاء امی باشد، اما قاسم بن عروه توثیق صریح ندارد و مرحوم آقای خویی روایاتش را نمیپذیرد، ولی رهبری معظم در درس خود می فرمودند روایات قاسم بن عروه مورد قبول است به خاطر اینکه بعضی از مشایخ ثقات مثل ابن ابی عمیر از ایشان روایت کردهاند و وثاقتش را قبول داشته اند بنابراین این روایت اختلافی است _ قال قلت إنی أدخل المسجد و صلیت _ من می آیم داخل مسجد می شوم و نماز را هم قبلا خوانده ام _ و ٱصلی معهم _ ولی باز با اینها نماز می خوانم _ فلا إکتسب بهذه ألصلوه _ ولی این نماز را حساب نمی کنم _ قال علیه السلام لا بأس _ ایراد و اشکالی ندارد _ وأما أنا ٱصلی معهم وٱریحهم أسجد وما أسجد _ من خودم هم با اینها نماز میخوانم ولی نماز واقعی نمی خوانم، بلکه یک طوری نشان می دهم که دارم سجده می کنم ولی در واقع سجده نمی کنم، یعنی نماز خودم را می خوانم به نیت نماز دیگر.
۳_روایت عمر بن یزید: محمّد بن علي بن الحسين بإسناده عن عمر بن يزيد، عن أبي عبد الله(عليه السلام)، أنّه قال: ما منكم أحد يصلّي صلاة فريضة في وقتها ثمّ يصلّي معهم صلاة تقيّة وهو متوضّىء إلاّ كتب الله له بها خمساً وعشرين درجة، فارغبوا في ذلك _ محمد بن علی بن حسین(یعنی شیخ صدوق) _ بإسناده عن عمر بن یزید بن صبیان _ که البته وثاقتش محل شبهه است، بنابراین روایت از نظر اعتبار محل خدشه می باشد _ عن ابی عبدالله علیه السلام قال مامن منکم أحد یصلی صلاة فریضه فی وقتها ثم یصلی معهم صلوه تقیه وهو متوضّىء الا کتب الله له بها خمس وعشرین درجه فارغبوا في ذلك _ هیچ کدام از شما نیست که نماز خودش را در وقتش بخواند و بعد پشت سر اینها نماز تقیه ای بخواند در حالی که وضو دارد مگر اینکه خداوند بیست و پنج درجه به او عطا خواهد کرد. دلالت این روایت هم اینگونه است که نماز واقعیت را پشت سر اینها نخوان بلکه یک نماز صوری و نمایشی بخوان یا اصلاً یک نماز دیگر بخوان ولی نیت اقتدا نکن، تمام روایات باب بیش از همین قبیل است که صحبت از کسی است که اگر نماز خودش را در خانه بخواند و یک نماز هم پشت سر اینها بخواند چقدر ارج دارد.
۴_ صحیحه ابی علی راشد، یعنی حسن بن راشد مکناء به ابو علی بغدادی: وعن علي بن محمّد، عن سهل بن زياد، عن علي بن مهزيار، عن أبي علي بن راشد قال: قلت لأبي جعفر(عليه السلام): إنّ مواليك قد اختلفوا، فأُصلّي خلفهم جميعاً؟ فقال: لا تصلّ إلاّ خلف من تثق بدينه[3] _ محمد بن یعقوب عن علی بن محمد عن سهل بن زیاد عن علی بن مهزیار عن أبی علی بن راشد قال قلت لأبی جعفر علیه السلام_ سند روایت خوب است و معتبر میباشد.
الف_ چون علی بن محمد که بسیاری از روایاتی که کلینی از سهل بن زیاد نقل می کند از طریق همین علی بن محمد است که دایی ایشان بوده است.
ب_ سهل بن زیاد هم تضعیف صریح دارد لیکن بعضی از بزرگان مثل آقای خویی روایات سهل بن زیاد را می پذیرند و بعضی ها هم مثل مرحوم شوشتری در قاموس الرجالشان یک تفصیلی گذاشته اند و فرمودند: ما روایات سهل بن زیاد را در کافی میپذیریم به خاطر اینکه مرحوم کلینی بیش از هزار روایت از ایشان نقل کرده است و امکان ندارد کسی در حد و مقام و جلالت کلینی بیش از هزار روایت از یک آدم ضعیف نقل بکند، البته سهل بن زیاد متهم به غلو است و از این جهت تضعیف هایی دارد ولی خب بعضی از آقایان مطلقا روایتش را نمیپذیرند و بعضی ها هم مثل آقای خویی مطلقا روایاتش را میپذیرند و بعضی ها هم مثل مرحوم شوشتری و کسانی که این نظر را دارند مثل رهبری معظم انقلاب همین تفصیل را قائل هستند، یعنی روایت سهل بن زیاد در کافی را می پذیرند چون إکثار أجلاء را از قرائن وثاقت میدانند، و رهبری معظم بارها این مطلب را در درس خارجشان گفتهاند که اگر بزرگان از یک شخصیتی یکی دو روایت نقل بکنند این ممکن است ضعیف باشد ولی اگر چند صد روایت و یا گاهی اوقات چند هزار روایت از کسی نقل بکنند هیچ وقت یک آدم فقیه جلیل القدر مثل صدوق، مثل کلینی، مثل شیخ، و دیگران نمی آیند این همه روایت را از یک آدم ضعیف نقل بکنند و مطالب او را وارد معارف و فقه ما کنند.
پ_ علی بن مهزیار هم که از معاریفو از أجلاء است.
ت_ حسن بن راشد هم خیلی مدح دارد از ممدوحین است، توثیق صریح دارد از شیخ _ قال قلت لأبی جعفر علیه السلام إن موالیک قد إختلفوا _ خدمت امام باقر علیه السلام عرض کردم دوستداران شما مختلف هستند و همه با یکدیگر در یک سطح نیستند _ فٱصلی معهم جمیعا؟ میشود پشت سر همه ایشان نماز خواند؟ قال علیه السلام لاتصل الا خلف من تتثق بدینه _ پشت سر کسی نماز بخوان که به دیانت وعدالتش اطمینان داری، بنابراین پشت سر مخالفین نمی توان نماز خواند چون یقین به عدم دیانتشان می باشد. از این دسته روایات زیاد داریم که خلاصه پشت سر کسانی میتوان نماز خواند که به دیانتشان اطمینان و اعتماد باشد. همینطور روایات دیگری وجود دارد که اگر پشت سر مخالفین نماز خواندید قرائتت را خودت بخوان. در مقام جمعبندی ما روایات متعدد و متکرری داریم که می گوید پشت سر اینها نماز بخوانید، پشت سر اینها نماز خواندن فضیلت دارد، و یک سری هم از روایاتی که دلالت دارد بر اینکه به هر حال پشت سر اینها نماز خوانده نشود، یا نماز صوری و نمایشی خوانده شود، در مقام جمع بندی اینطور دسته بندی می شود که یک سری از این روایات بیان گر حکم اولی میباشند، مثل همین روایت آخری که خواندیم که اصلا ًپشت سر کسی می توان نماز خواندکه انسان به دیانت و عدالت امام جماعت وثوق و اطمینان داشته باشد، این روایات هیچ منافاتی با بحث تقیه ندارند، چون اصلاً متعرض مقام تقیه نیست _ لاتصل خلف الا من تتثق بدینه _ در واقع روایت دارد حکم اصلی را بیان می دارد. یا مثل روایت اول که اینها برای من به منزله دیوار هستند، چون حکم اولی این است که پشت سر کسی می توان نماز خواند که صحیح المذهب باشد، صحیح الاعتقاد و العمل باشد، این جمع بندی مربوط به مرحوم امام خمینی رحمة الله علیه است که بیان بعضی از این روایات بیان حکم اولی است، و حکم تقیه یک حکم ثانوی است، حکم ثانوی با حکم اولی اصلاً تعارضی ندارد، چون اصلاً احکام اولی برای مقام تقیه نیست، لیکن روایات دسته اول مربوط به مقام تقیه است، حال چه تقیه مداراتی و چه تقیه ی خوفی و اضطراری. دسته ای دیگر از این روایاتی که امروز خواندیم باز منافاتی ندارند با تقیه، به خاطر اینکه نفی باس میکند امام، شخص سوال میکند و میگوید اگر من نماز خودم را در خانه خواندم و بعد بیایم پشت سر اینها نماز بخوانم ایرادی دارد؟ اشکالی دارد؟حضرت فرموند: خیر بلکه خدای متعال بیست وپنج درجه هم به تو ثواب می دهد. حالا برگردیم به مسئله خودمان که مسئله ما چه بود؟ مسئله بیست و شش عبارت سید: إذا اضطرّ إلی الکذب علی الله ورسوله فی مقام التقیّة من ظالم لایبطل صومه در مقام تقیه اگر کسی اضطرار پیدا بکند به کذب، علی الله وعلی النبی والائمة پس بنابراین تقیه خوفی است، و آن هم در حد اضطرار، دراینجا روزه اش باطل نیست. بنابراین ما روایتی که از آن استخراج کنیم که اگر کسی تقیه خوفی داشت و آن هم در حد اضطرار بود عملش مجزی نیست و دوباره باید اعاده و قضا نماید چنین روایتی نداریم.
روایات دسته سوم:
روایاتی که هم حکم اولی را بیان داشته است و هم حکم ثانوی را مثل صحیحه اسماعیل بن عبدالرحمان جوفی: وبإسناده عن الحسين بن سعيد، عن النضر، عن يحيى الحلبي، عن ابن مسكان، عن إسماعيل الجعفي قال: قلت لأبي جعفر (عليه السلام): رجل يحب أمير المؤمنين (عليه السلام) ولا يتبرّأ من عدوّه ويقول: هو أحبّ إليّ ممن خالفه، فقال: هذا مخلط وهو عدوّ، فلا تصلّ خلفه ولا كرامة إلاّ أن تتّقيه[4]
_ و بإسناده _ یعنی اسناد شیخ _ عن الحسین بن سعید عن النذر _ یعنی نذربن سوید صیرفی که از رجال امام صادق و موثوق به است، عن یحیی بن عمران علوی _ از رجال امام صادق میباشد _ عن إبن مسکان _ یعنی عبدالله بن مسکان که از أجلاء میباشد _ عن إسماعیل جوفی که از معاریف است، بنابراین سند مشکلی ندارد _ قال قلت لأبی جعفر علیه السلام رجل یحب أمیرالمومنین علیه السلام _ به امام باقر علیه السلام گفتم کسی است که محب امیرالمومنین است، ولاتبري من عدوه _ ولی تبری از دشمنان امیرالمومنین ندارد _ و یقول أحب إليّ ممن خالفه _ حتی میگوید من امیرالمومنین را بیشتر از بقیه خلفا دوست دارم ولی خب محبت آنها هم هست _ فقال علیه السلام هذا خلط وهو عدو _ او آدم آشفته حالی است و این هم جزو دشمنان حساب میشود کسی که تبری ندارد از دشمنان امیرالمومنین خودش هم جزء دشمنان است زیرا تولی و تبری هر دو لازم است فقط تولی کافی نیست _ ولاتصل خلفه _ پشت سر او نماز نخوان _ ولا کرامة _ این آدم کرامتی ندارد نزد ما _ الا أن تقیه _ مگر اینکه نسبت به او بخواهی تقیه داشته باشی، بنابراین جمعبندی ما این شد که این روایات دسته دوم نوعاً هیچ تعارضی با روایات دسته اول و طایفه اول ندارند چون روایات دسته اول در مقام تقیه است و روایات دسته دوم بیشترشان اصلأ در مقام تقیه نیست، ثانیا آنهایی هم که در مقام تقیه است درجات تقیه مختلف است اما هیچ روایتی را نداریم که بگوید نماز در مقام تقیه و خوف را دوباره قضا بکن، بنابراین کسی که تقیه نسبت کذب می دهد به خدا و معصومین روزه اش روزه صحیحی است ولی بعضی ها میگویند که ما نحن فیه در کذب تقیه ای اضطراری بر خدا و بر پیامبر و ائمه تخصصا خارج است زیرا اخبار و روایاتی که کذب بر خدا و پیامبر را جایز نمیداند منظور دروغ بستن حرام است و کذب تقیه ای اصلاً کذب حرام بلکه حلال است. یکی دو نکته ی دیگر در این مسئله بیست وشش مانده است که برای فردا می گذاریم انشاءالله.