« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1401/12/15

بسم الله الرحمن الرحیم

/ مفطر پنجم – تعمد کذب /كتاب الصوم

 

موضوع: كتاب الصوم/ مفطر پنجم – تعمد کذب /

 

مسئله بیست و ششم:
موضوع اصلی آن بحث تقیه است، یعنی اینکه به خداوند متعال نسبت کذب دادن، نسبت دروغ دادن به خداوند، به پیغمبر مکرم، و ائمه اطهار ولی در مقام تقیه، یعنی از روی خوف و ترس، آیا این موجب بطلان صوم میشود؟ یا خیر؟ همین طور مسئله سهو و نسیان. بنابراین موضوع مسئله عبارت است از تقیه، سهو و جهل مرکب. إذا اضطر إلى الكذب على الله ورسوله(صلى الله عليه وآله) في مقام التقية من ظالم لا يبطل صومه به كما أنه لا يبطل مع السهو أو الجهل المركب[1] . اگر روزه دار اضطرار پیدا کند بر دروغ بستن و نسبت دروغ دادن به خدا و پیغمبر در مقام تقیه،حالا تقیه از چه کسی؟ _ من ظالم _تقیه از هر آدم ظالمی، می‌خواهد آن ظالم از مخالفین باشد یا غیر مخالفین، از هر ظالمی باشد، روزه اش باطل نمی شود(لا یبطل صومه به، کما أنّه لا یبطل مع السهو أو الجهل المرکّب) اگر به شکل سهو باشد، که حالا معنای سهو را هم بعدا بیان می‌کنیم، یا اگر از روی جهل مرکب هم باشد، یعنی اصلا نمی‌داند یک چنین حرفی دروغ است و خیال می‌کند که حقیقت دارد، در این صورت هم روزه باطل نمی‌شود. در این مسئله، یکی از تقیه بحث می شود، یکی بحث سهو، و یکی هم از مبحث جهل، در بحث تقیه، که مطلب اول است، یعنی حکم کذب از روی تقیه، تقیه به معنای پنهان کردن یک عقیده یا یک عمل است برای اجتناب از خطر و ضرر، پنهان کردن عقیده یا عملی، انسان فکر خودش را، طرز فکر خودش را، مخفی کند یا کاری را که همیشه به یک روال انجام می دهد آن کار را انجام ندهد، بلکه به یک شکل دیگری انجام بدهد، مثلاً آن نمازی را که به صورت عادی می خواند به شکل نماز مذاهب دیگر انجام دهد، به خاطر چی؟ به خاطر خطر و ضرری که متوجه او می شود، در غیر این صورت آن ضرر و خطر متوجه او خواهد شد، این را می‌گویند تقیه. تقیه یک بحث خیلی مهمی و مفصلی است که ما نمی توانیم وارد آن بشویم، خودش بحث طولانی است ولی به مناسبت، حالا در این مسئله که مطرح شد به صورت اجمالی بحثش را انجام می‌دهیم.
تقیه:
در تقیه چندین سوال و بحث مطرح است:
۱_ مهمترین سوال در بحث تقیه این است که آیا تقیه فقط حرمت تکلیفی را برمی دارد؟ چون تقیه از مسلمات است، یعنی روایاتش در حد تواتر است، در این که تقیه جایز است هیچ شکی نیست _ التقیة دینی و دین آبائی[2] _ در این هیچ تردیدی نیست، هم یک حکم عقلی است، هم یک حکم قرآنی است، در مورد عمار یاسر آیه ای که دراین زمینه نازل شده است، هم روایات متعدد و فراوان دارد، بنابراین در مورد اصل مشروعیتش تردیدی وجود ندارد، یک سوال خیلی مهمی که مسئله ما الان در محور همین سوال است، درواقع بر محور جواب این سوال می باشد، این است که آیا تقیه فقط حرمت تکلیفی را برمی دارد؟ و یا اینکه حرمت وضعی هم به قول معروف برمی دارد؟ یک وقتی می‌گویند تقیه جایز است و شما اگر این کار را بکنید، کار حرامی مرتکب نشده اید، اما عمل باطل است، یعنی نماز را مثلاً فرض بفرمایید که اقتدا کرده اید به عامه و امام غیرشیعه اشکالی ندارد، یعنی معصیت نکردی در مقام تقیه، ولی نمازت را بعدا اعاده کن یا قضا کن، زیرا آن نماز مجزی نیست. خلاصه اینکه آیا تقیه صرفاً جایز است؟ یا علاوه بر این که جایزه میباشد، مجزی هم است؟

۲_ بحث دیگری که مطرح است در مورد تقیه؛ این است که آیا تقیه فقط نسبت به مخالفین است؟ یا نسبت به هر ظالمی که انسان از او احساس خوف کند؟ چون ممکن است آن ظالم شیعه باشد، یا حاکم جائری باشد. یا ممکن است اصلاً مسلمان نباشد.این مورد اختلافی است.

۳_ سوال دیگر این است که آیا تقیه واجب است؟ یا جایز است؟ چون انواع تقیه ما داریم. تقیه واجب ما داریم، تقیه مستحب داریم، تقیه مباح داریم، تقیه مکروه داریم، تقیه حرام داریم، تقیه خوفی داریم، تقیه مداراتی داریم، یک وقتی انسان تقیه می کند، از این جهت که یک خطری وجود دارد. به قول یکی از دوستان که در مورد خودش میگفت: من هیچ وقت تقیه را درک نکردم به معنی واقعی کلمه، تا زمان داعش، وقتی که داعش ظهور کرد دیدم واقعاً این خطر، یک خطر جدی از اول اسلام بوده است، ما فکر میکنیم تقیه یک چیز ساده ای است، خطر مرگ داشته است برای شیعیان، شما داستان ها را بشنوید، بعضی از آن ها معروف است، مثلا ابن سکیت که ادیب معروف، دانشمند، شخصیتی بوده برای خودش، فقط یک سوال از او متوکل عباسی لعین کرد، که البته ابن سکیت معلم بچه هایش بود، متوکل گفت: این دو تا بچه من بهتر هستند؟ اینها را بیشتر دوست داری؟ یا حسن و حسین فرزندان علی را؟ ابن سکیت هم یک مرتبه ناراحت شد و گفت اینها را با حسن و حسین مقایسه نکن، با قنبر مقایسه کن، که البته قنبر هم بالاتر از این هاست. و متوکل دستور داد زبانش را از پشت حلقش کشیدند بیرون، یعنی پشت گردنش را پاره کردند و زبانش را از آنجا کشیدند بیرون و این شخصیت بزرگوار، شهید شد. اینگونه بوده است وضعیت. بنابراین تقیه خوفی وجود دارد، یک تقیه مداراتی هم داریم، یعنی هیچ خطری وجود ندارد، ولی برای تالیف قلوب، برای جذب، برای تحبیب، برای همراهی، مثلاً گفته می شود در نماز جماعت عامه شرکت کنید، که شرکت هم نکنیم اتفاقی نمی افتد ولی دستور داریم مثلاً در تشییع جنازه شان، در نماز جماعت شان شرکت کنید، به این میگویند تقیه مداراتی و استحبابی که البته وجوبی هم نیست، یعنی عدم رعایتش هم خطری ندارد، ولی رعایتش باعث یک وحدت اسلامی می‌شود، باعث یک الفتی میشود، دشمنی ها و خصومت ها کمتر می شود، پس بنابراین مسئله سوم در تقیه این است که چه تقیه ای واجب است؟ چه تقیه ای واجب نیست؟ چه تقیه ای ممکن است حتی جایز نباشد؟ این هم یک بحث مهمی است در تقیه‌.

۴_ بحث دیگری که در تقیه مطرح می‌شود این است که آیا تقیه فقط در موارد منصوص و جاهایی که روایت دارد موجب صحت عمل است؟ آیا درآن موارد ما می توانیم بر اساس تقیه عبادتی را انجام بدهیم، چون دلیل خاص داریم؟ مثلاً روایت معروف علی بن یقطین است که امام کاظم علیه السلام فرمودند به او که وضویت اینگونه باشد نمازت اینگونه باشد. بنابراین در همان موارد منصوص ما هم باید اکتفا کنیم؟ یا خیر؟ اصلاً منصوص و غیر منصوص ندارد؟ این هم یک سوالی است که آراء و جوابهایی که داده‌اند مختلف است.

۵_ سوال دیگری که در تقیه مطرح است، این است، که آیا قید مندوحه در تقیه لازم است؟ یا لازم نیست؟ یعنی باید هیچ راه چاره ای نباشد؟ یا اگر راه چاره ای وجود داشت شخص باید برود به آن راه چاره؟ و دیگر تقیه نکند؟ مثلاً مسجد دیگری وجود دارد که من میتوانم به آن مسجد هم بروم و نمازم را در آنجا بخوانم، لازم نیست من بروم نمازم را در مسجدالحرام بخوانم، یا مسجد النبی بخوانم، و مثلاً می روم در هتل میخوانم، یا مسجد شیعیان می خوانم، بنابراین قید مندوحه باید باشد؟ یا لازم نیست؟ اینها بحث های محوری و اصلی در تقیه است. ولی الان بحث ما چیست؟ همان سوال اول است فقط، که تقیه جایز است! یا مجزی هم است؟ این بحث خیلی مهمی است. چون یک وقتی شما می‌گویید که بله تقیه باید انجام بشود، و واجب هم می باشد، و اگر هم واجب نباشد جایز است، یا مستحب است، اما عمل مبتنی بر آن باطل است. یک وقتی هم می گوییم خیر هم عمل صحیح است،هم جایز است، ما وقتی به مجموعه روایات در باب تقیه نگاه می کنیم که البته خیلی پراکنده است در فقه، در یک جا وارد نشده است، بلکه در ابواب مختلف فقه وارد شده است، خلاصه اش این است که براساس این روایات به این نتیجه قطعی می رسیم که تقیه موجب اجزاء است، یعنی موجب صحت عمل است. بنابراین مسئله در تقیه فقط این نیست که شما می توانید این کار را انجام بدهید. اصلا بعضی از این روایاتی که امروز نگاه میکنیم صراحت دارد که این عمل، عمل صحیحی است و مجزی است. بعضی هایش اگر صراحت ندارد مستظهر و مستفاد در این روایات این است که حضرت خواسته اند کار را بر شیعیان راحت بکنند، که بتوانند در این موارد اعمالشان را انجام دهند و ترک نکنند و اعمالشان هم یک عمل سوری و نمایشی نباشد. یعنی اصلاً آن حکمت و غرض از تقیه این است که آن کار یک کار نمایشی نباشد و الا کار نمایشی که روایت نمی‌خواهد، همه بلد هستند، آن که اصلاً به عقل هر کسی میرسد که در موقعیت خطر در هر جای دنیا می فهمد که نباید خودش را در خطر بیاندازد، بلکه باید دفع ضرر کند، دفع خطر کند، اینها که روایت دیگر نمیخواست، اینهمه روایت برای این است که بگوید عمل صحیح است، والا اینکه یک مطلب عاقلانه ای است که آدم اگر یک جایی یک نمازی بخواند یک وضویی بگیرد یک نوع عبادتی انجام بدهد که او را می کشند خب می گوید فعلا مثل آنها انجام میدهم عبادتم را وقتی از اینجا رفتم بعدا نمازم را قضاء می کنم، بنابراین از مجموع این روایات آدم این اطمینان را به دست می‌آورد که تقیه نه تنها جایز است بلکه مجزی است و موجب صحت عمل است بعضی از این روایات را امروز با هم مرور می کنیم.

۱_ موثقه زراره: وبإسناده عن سعد، عن أحمد بن محمّد، عن الحسين بن سعيد، عن القاسم بن عروة، عن عبدالله بن بكير، عن زرارة، عن أبي جعفر(عليه السلام) قال: لا بأس بأن تصلّي خلف الناصب ولا تقرأ خلفه فيما يجهر فيه ، فإن قراءته تجزيك إذا سمعتها[3] . _ بإسناده _ یعنی اسناد شیخ _ عن سعد _ یعنی سعد بن عبدالله قمی که از روات جلیل القدر وطریق شیخ به ایشان طریق معتبری است _ عن احمد بن محمد _ که أحمد بن محمد بن عیسی است _ عن الحسین بن سعید عن القاسم بن عروه عن عبدالله بن بکیر عن زراره همه ایشان ثقه هستند و توثیق شده اند فقط عبدالله ابن بکیر فطحی است یعنی برادرزاده زراره، برای همین هم روایت را میگوییم موثقه به خاطر فطحی بودن ابن بکیر _ عن ابی جعفر علیه السلام قال لابأس بأن تصلی خلف الناصب _ حضرت فرمودند که پشت سر ناصبی، خب ناصبی که بدتر از سنی عادی است، ناصبی یعنی دشمن اهل بیت، پشت سر دشمن اهل بیت اشکالی ندارد نماز بخوانی _ ولا تقراء خلفه فیما یجهر _ و قرائت را به جای نیاور، زیرا از قرائت است که فهمیده می شود اقتداء واقعی است؟ یا ثوری است؟ نمایشی است؟ برای همین حضرت فرمودند پشت سرش قرائت را به جای نیاور در آنجایی که جهر باید باشد، یعنی صلوة ها و نمازهای جهری، البته در نماز خودمان هم هست که نماز اخفاتی و جهری را در بعضی از موارد می شود ماموم در صورتی که صدای امام جماعت را نمی شنود این قرائت را بخواند حضرت فرمودند در انجایی که او دارد به جهر نماز میخواند و بلند نماز میخواند تو قرائت را به جای نیاور _ فإن قرائته تجزیک _ قرائت او برای تو مجزی است خب این یعنی چه؟ یعنی نمازت درست است _ إذا تستمعها _ وقتی صدای قرائت او را بشنوی برایت مجزی است والا حضرت بحث مجزی بودن را اصلاً انجام نمیدادند. اگر نماز باطل بود اصلاً حضرت نمی فرمودند که قرائت او برای تو مجزی است، یعنی نماز صحیح است و إعاده لازم ندارد این روایت هم سندش خوب است هم دلالتش خوب است زیر دلالت بر اجزاء دارد و تصریح دارد که قرائت او مجزی است.

۲_ روایت بعدی صحیحه زراره است: وعن علي، عن أبيه، عن حماد، عن حريز، عن زرارةقال: قلت له: في مسح الخفين تقية؟ فقال: ثلاثة لا أتقي فيهن أحدا: شرب المسكر، و مسح الخفين ومتعة الحج قال زرارة: ولم يقل الواجب عليكم أن لا تتقوا فيهن أحدا[4] . _ وعن علی _ اسناد مرحوم کلینی است چون روایت بالایی اش از کلینی است، یعنی محمد بن یعقوب کلینی ومنظور از علی هم علی بن ابراهیم است که شیخ جناب کلینی است، و بسیاری از روایات کافی از ایشان است، عن ابی _ یعنی ابراهیم بن هاشم است _ عن حماد _ حماد بن عیسی است _ عن حریض _ حریض بن عبدالله سجستانی است _ عن زراره _ زراره بن اعین که همگی از ثقات و رجال محترم و معتبر هستند بنابراین حدیث صحیحه است _ عن ابی جعفر علیه السلام قال قلت له فی مسح الخفین تقیة _ از حضرت سوال کردم که مسح بر خفین یعنی بر کفش، چون ظاهراً اهل سنت در وضویشان این کار را می‌کنند، در این کار هم ما می توانیم تقیه کنیم؟ یعنی در وضو بیاییم روی خفین و کفش مسح بکشیم؟ قال علیه السلام ثلاثة لا اتقی فیهن احدا _ حضرت فرمودند: سه چیز است که من در آن تقیه نمی کنم _شرب المسکر_هیچ وقت من در این مسئله تقیه نمی کنم _ مسح الخفین _ یعنی از روی کفش وضو گرفتن _ ومتعة الحج _ بجای آوردن حج تمتع بعد از عمره، چون در فقه شیعه حاجی در ابتدا محرم به عمره می شود بعد عمره را انجام میدهد بعد از عمره محل می شود دوباره محرم میشود برای حج تمتع، حالت اختیاری اش این است البته در شرایط اضطراری هم بوجود می‌آید که عمره بیفتد بعد،که این نوع از حج از اختصاصات شیعه است حضرت فرمودند در این هم من تقیه نمیکنم _ بعد قال زراره ولم یقل الواجب علیکم ان لا تتبع فیهن أحدا _ زراره می‌گوید حضرت نفرمودند شما این کار را نکنید،گفت من این کار را نمی‌کنم نگفتند که بر شما واجب است در این سه تا چیز تقیه نکنید یعنی برداشت زراره از این فرمایش امام این است که امام به خاطر شان اجلشان این کار را نمی کردند خوب مسئله اول اصلاً مسئله ما نیست، یعنی مسئله شرب المسکر، چون اصلاً صحت و بطلان در موردش مطرح نیست، ولی دومی آن که سوال زراره از آن است که اتفاقاً کار خیلی رایجی هم بوده است چون از طریق مسح خفی می فهمیدند که آن شخص با این کار شیعه نیست و سنی است، خب حالا مسح از روی کفش مگر اشکالی دارد؟ حالا من دلم میخواهد اصلاً اینگونه وضو بگیرم، وضوی باطل بگیرم، وضوی باطل گرفتن مگر حرام است؟ بنابراین سوال زراره از چیست؟ از صحت وضو دارد سوال می کند؟ چون اصلاً اینجا بحث در حرمت وحلیت نیست. بحث در اولین مسئله حرمت و حلیت است ولی اینکه من روی کفش مسح بکشم که حرام نیست. اینکه فعل حرامی نیست. شما از روی پوتین مسح بکش وقتی با طل است، باطل است دیگر. از اینکه حضرت می فرمایند در این ها تقیه نمی کنم یا زراره می گوید اشکال دارد! یا اشکال ندارد؟ سوال از صحت و بطلان است نه سوال از حرمت، وحلیت، چون اصلاً فعل حرام نیست، خیلی از روایات تقیه اینگونه است، یعنی سوال از اعمالی است که آن اعمال اصلاً حرام نیستند فقط باطل است حضرت می‌فرمایند اشکالی ندارد، یعنی صحیح است، بنابراین این جایی که حضرت می‌فرمایند من این کارها را انجام نمی دهم و تازه زراره هم می گوید به ما نفرموند که شما هم نکنید، حتی اگر فرض کنیم در این سه مورد حضرت اجازه تقیه نداده‌اند معنایش این است که در سایر موارد تقیه جایز است و صحیح است. چون سوال زراره از صحت و بطلان است بنابر این روایت از این جهت روشن است و سندش هم سند خوبی است حالا برگردیم به اصل بحثمان که در جواز کذب علی الله و النبی که مبتنی بر تقیه باشد شکی نیست. سوال این است که چنین کذبی مبطل صوم است؟ یا خیر؟ مرحوم سید می فرمایند روزه اش هم صحیح است. بعضی ها نظرشان بر این است که در این موارد تقیه جایز است اما روزه را باید بعدا قضایش را به جا آورد. این روایاتی که ما خواندیم در صدد اثبات صحت صوم هستیم زیرا بحث های جانبی تقیه زیاد است ما فقط در همان محور اول که آیا این عمل صحیح است؟ یا نیست؟ این روایات را مرور کردیم. البته عرض کردیم روایات متعارض هم دارد آنها را هم اگر فرصت کردیم می بینیم ان‌شاءالله.

 


logo