درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدیگلپایگانی
1401/12/02
بسم الله الرحمن الرحیم
على الله تعالى أو رسوله أو الأئمة صلوات الله عليهم/مفطر پنجم /كتاب الصوم
موضوع: كتاب الصوم/مفطر پنجم /على الله تعالى أو رسوله أو الأئمة صلوات الله عليهم
مفطر پنجم:
الخامس تعمد الكذب على الله تعالى أو رسوله أو الأئمة صلوات الله عليهم سواء كان متعلقا بأمور الدين أو الدنيا، وسواء كان بنحو الإخبار أو بنحو الفتوى بالعربي أو بغيره من اللغات، من غيرفرق بين أن يكون بالقول أو الكتابة أو الإشارة أو الكناية أو غيرها مما يصدق عليه الكذب عليهم ومن غير فرق بين أن يكون الكذب مجعولا له أو جعله غيره وهو أخبر به مسندا إليه لا على وجه نقل القول، وأما لو كان على وجه الحكاية ونقل القول فلا يكون مبطلا[1]
. مفطر پنجم دروغ بستن بر خداوند و پیامبر و ائمه اطهار است ألعیاذ بالله، البته، که خب طبق روال مرحوم مصنف مقدمهای را مطرح میکنند بعد هم مسائلی را می آورند برای ذکر فروعات پس بنابراین مورد پنجم _ تعمّد الکذب علی الله تعالی أو رسوله أو الأئمة (صلوات الله علیهم) _ دروغ بستن به صورت عمدی بر خدا و پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام میباشد _ سواء کان متعلّقاً باُمور الدین أم الدنیا_ چه این دروغ بستن نسبت به مسائل دینی باشد، چه نسبت به مسائل أخروی باشد یعنی آن محتوا و فرمایش دنیوی و یا اخروی باشد _ وسواء کان بنحو الإخبار،أم بنحو الفتوی _ حالا یا به صورت خبر باشد مثلاً به صورت قال رسول الله؛ قال امیرالمومنین قال الصادق، قال الباقر علیهماالسلام، یا به شکل فتوا باشد، یعنی یک فتوای کذبی که مستندی نداشته باشد _بالعربی أو بغیره من اللغات _ به زبان عربی باشد، یا به زبان های دیگر مثل فارسی و... _ من غیر فرق بین أن یکون بالقول أو الکتابة أو الإشارة أو الکنایة، أو غیرها ممّا یصدق علیه الکذب علیهم _ این شیوه بیانش هم به شکل سخن باشد، یعنی شفاهی باشد یا نوشتاری، یا کتابت، به شکل اشاره باشد، یا به شکل کنایه، یا به هر نحوی که بشود به آن گفت دروغ، یعنی نسبت دروغ دادن به معصومین علیهمالسلام و به خداوند _ و من غیر فرق بین أن یکون الکذب مجعولاً له، أو جعله غیره _ خودش این دروغ را جعل کرده باشد، یا کس دیگری این دروغ را جعل کرده است _ وهو أخبر به مسنداً إلیه _ ولی این نقل می کند و اسناد می دهد به خدا و رسول حالا یک وقت نقل می کند و می گوید این طوری گفته اند یا فلانی اینگونه می گوید؛ یعنی مستقیماً اسناد نمی دهد به خدا و رسول، ولی این شخص نقل میکند یک حرف مجعولی را، یک حرف کذبی را نقل می کند و می داند هم کذب است، البته خودش جعل نکرده است، مثلاً یک جایی نوشته شده است ولی خب می داند دروغ است، اما با این حال میگوید قال رسول الله، با این حال میگوید قال امیرالمومنین، یعنی نسبت میدهد مستقیماً به خدا و پیامبر و ائمه أطهار _ لا علی وجه نقل القول _ به صورت نقل قول اسناد نمیدهد. حالا یک وقت می گوید در آن کتاب نوشته شده است، یا فلانی گفته است، اینجا مستقیماً اسناد نداده است _ وأمّا لو کان علی وجه الحکایة ونقل القول فلا یکون مبطلا _ ولی اگر به صورت حکایت نقل کند، بگوید مثلاً اینگونه می گویند، یا فلانی اینگونه می گوید، یا در فلان منبع این گونه نوشته شده است، طبق نقل بعضی ها که در ماه رمضان می خواهند به هرحال رعایت کنند احادیثی را که سند درست و حسابی بعضاً ندارند می گویند طبق نقل اینگونه گفته شده است، که اگر به وجه حکایت و به شکل نقل قول باشد دراینجا مبطل صوم نیست این فرمایش مرحوم سید بود در مقدمه که بیان اصل ناقضیت و مبطلیت و مفطریت کذب عمدی بر خدا و پیامبر وائمه طاهرین بود.
اقوال مسئله:
دوقول اصلی داریم که یکی قول اول: قول قدما بوده است، مرحوم شیخ طوسی، شیخ مفید، سید مرتضی، سید ابن زهره، این ها قائل به مفطریت نبودهاند فرموده اند حرام است و در حرمت آن تردیدی نیست زیرا دروغ، خودش از گناهان کبیره است و دروغ بستن بر خدا و پیامبر از اکبر کبائر است بنابراین در حرمتش هیچ شکی نیست، ولی قدما قائل به ناقضیت این عمل برای صوم نبودند، حرام است، ولی روزه را باطل نمی کند، حتی مرحوم سید مرتضی، سید ابن زهره ادعای اجماع کرده اند برای اینکه مبطل صوم نیست. بنابراین یک قول، قول قدما است ولی خب مرحوم شیخ این قول را نسبت داده است به اکثر فقها و اصحاب از قدما که قائل به ابطال و فساد صوم نبوده اند. یک قول هم قول متاخرین بوده است یعنی از علامه در مختلف، محقق در معتبر و شرایع، این بزرگواران قائل به فساد صوم و بطلان صوم هستند پس بنابراین این دو قول مهم را در این مسئله داریم، قول به حرمت تکلیفی ولی عدم بطلان که مشهور قدما میگفتند و حتی ادعای اجماع کرده اند در این مسئله، قول دوم: قول به مبطلیت، و مفتطریت، یعنی حکم وضعی علاوه بر حرمت تکلیفی. ادله کسانی که قائل به ابطال و افساد صوم هستند که قول مشهور است. ادله آن چیست؟ روایات است. که در این مسئله دو روایت اصلی ما داریم که هر کدام به دو نقل روایت شدهاند یکی موثقه سماعه را داریم یکی هم موثقه ابی بصیر را داریم، منتها موثقه سماعه دو جور نقل شده است، و موثقه ابی بصیر هم دو جور نقل شده است. پس بنابراین در واقع دوتا روایت است ولی خب هر کدام با یک اختلاف اندکی با یک اختلاف کمی نقل شده است که هرکدام رواتی هم دارند.
ادله روایی:
روایت اول: موثقه سماعه: محمد بن الحسن بإسناده عن علي بن مهزيار ، عن عثمان بن عيسى ، عن سماعة قال : سألته عن رجل كذب في رمضان؟ فقال : قد افطر وعليه قضاؤه ، فقلت : فما كذبته؟ قال : يكذب على الله وعلى رسوله صلىاللهعليهوآلهوسلم[2] . عن محمد بن الحسن باسناده عن علی بن مهزیارعن عثمان بن عیسی عن سماعه، شیخ این را در تهذیب نقل فرموده است: طریق خیلی معتبر و مطمئنی است، حالا سند را هم بررسی می کنیم متن را ابتدا بخوانیم _ قال سألته عن رجل کذب فی رمضان _ از حضرت سوال کردم در مورد کسی که_کذب فی رمضان _ دروغ بگوید در ماه رمضان قال علیه السلام: قد أفطر _ روزه اش را باطل کرده است _ و علیه قضائه _ باید قضایش را هم به جا بیاورد_ و قلت وما کذبت؟ گفتم چه دروغی مقصود شماست که روزه را باطل میکند؟ قال یکذب علی الله وعلی رسوله _ دروغ بر خداوند و رسول خدا. در این روایت ائمه طاهرین را ندارد. این موثقه اول. و موثقه هم که می گوییم به خاطر عثمان بن عیسی است که ایشان از رئوس واقفیه بوده است، البته کشی همانطور که قبلاً صحبتش شد توبه اش را نقل کرده است، و جزء اصحاب اجماع هم قرارش داده است، در وثاقتش کسی شکی ندارد، ولی به هر حال نقل واقفی بودنش مسلم است، حالا توبه کرده است یا نه، اقوال مختلف است، پس بنابراین به دلیل واقفی بودن عثمان و خود سماعه هم که اتهام وقف دارد موثقه شده است، ولی روایت از نظر سند معتبر است این پس روایت اول ما که دلالتش هم دلالت واضح و هیچ گونه ابهامی هم ندارد.
روایت دوم: این روایت هم با یک تفاوت کمی نقل شده است _ وعنه، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة قال: سألته عن رجل كذب في شهر رمضان؟ فقال: قد أفطر وعليه قضاؤه وهو صائم، يقضي صومه ووضوئه إذا تعمد[3]
. _ وعنه_ یعنی حسین بن سعید. چون شیخ در روایت قبلی اش اسنادش از حسین بن سعید است، وقتی میگوید(عنه) یعنی برمیگردد به همان اسناد حدیث قبلی؛ مرجع ضمیر می شود همان سند قبل، عن عثمان بن عیسی عن سماعه باز عثمان بن عیسی و سماعه، بعید میدانم این دوتا روایت باشد به خاطر اینکه سماعه یکبار چنین سوالی را از حضرت کرده است به همین طریق یعنی طریق عثمان بن عیسی باشد _ قال سألته عن رجل کذب فی شهر رمضان فقال قد أفطر وهو الصائم _ این عبارت(وهو الصائم) اشکالاتی را مطرح کرده است که بعداً متعرض آن می شویم انشاءالله، یعنی در حالت روزه داری کسی که این دروغ را بسته است باید قضایش را بجا بیاورد _ یقضی صومه و وضوئه إذا تعمد _ اگر عمداً این کار را کرده است باید هم روزه اش را قضا کند هم وضویش را، یعنی وضویش هم باطل شده است. این روایت یک زیادتی دارد و آن ابطال وضو است که البته کسی هم قائل نیست که کذب بر خدا و رسول و ائمه موجب بطلان وضو می گردد، البته بطلان صوم را در پی دارد اما بطلان وضو قائل ندارد. پس بنابراین این روایت دو زیادت مشکلساز دارد یکی آن تعبیر(و هو الصائم) که بعداً به آن میرسیم، یکی هم همین نقض وضو است، که در روایت اول نیست اما ظاهرش این است که اینها یک روایت است، چون گاهی اوقات روایاتی با تفاوتهایی نقل میشود و گاهی جا افتادگی در آن اتفاق میافتد یک سقطی اصطلاحاً به آن میگویند، یک چیزی از روایت ثابت ساقط میشود، روایت از نظر بطلان روزه مشترک است. پس ما موثقه سماعه را داریم که همین دو تا بود.
روایت دوممان هم که باز به دو شکل نقل شده است موثقه ابی بصیر است _ وبإسناده عن الحسين بن سعيد، عن ابن أبي عمير، عن منصور بن يونس، عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبدالله عليهالسلام يقول: الكذبة تنقض الوضوء وتفطر الصائم، قال: قلت: هلكنا! قال: ليس حيث تذهب، إنما ذلك الكذب على الله وعلى رسوله وعلى الائمة عليهمالسلام[4]
. این روایت را همه مشایخ ثلاثه، یعنی هم شیخ در تهذیب؛ هم مرحوم شیخ کلینی در کافی؛ و هم شیخ صدوق در من لا یحضر، نقل کرده اند، یعنی روایت از این جهت یک روایت مهمی است _ باسناده _ اسناد شیخ منظور است. عن حسین بن سعید _ که همان حسین بن سعید اهوازی است که جلیل القدر هم میباشد _ عن ابن ابی عمیر _که مشخص است، عن منصور بن یونس _ که ایشان هم توثیق شده است، توثیق صریح نجاشی را دارد، ولی شیخ و کشی باز واقفی بودنش را نقل کرده اند به خاطر همین میگوییم موثقه ابی بصیر، توثیق نجاشی را دارد اما وقف هم در موردش نقل شده است _قال سمعت أباعبدالله، یقول: الکذبة تنقض الوضوء وتفطر الصائم _ در وسائل عبارت(تفطر الصائم) آمده است ولی در خود تهذیب عبارت(تفطر الصیام) آمده است. وضو را باطل میکند و روزه، روزه دار را هم باطل میکند _ قال قلت هلکنا _ أبابصیر گفت: پس بیچاره شدیم ما، اگر روزه آدم با دروغ باطل میشود بیچاره شدیم، بدبخت شدیم به قول معروف _ قال لیس حیث تذهب _ اینطور که شما فکر میکنید نیست، هر دروغی نه _ إنها ذلک الکذب علی الله وعلی رسوله وعلی أئمه _ مقصود دروغ نسبت به خدا و پیامبر و ائمه علیهم السلام است، نه هر دروغی، پس بنابر این روایت از نظر سند خیلی خوب است از نظر دلالت هم در این فقره اش خیلی خوب است، علتش هم این است که ائمه علیهم السلام را هم در این جا دارد، در آن روایت قبلی یعنی موثقه سماعه ائمه علیهم السلام را نداشت، ولی اینجا به ائمه علیهم السلام تصریح شده است. خب این هم فرمایش امام صادق علیهالسلام و سند هم خوب و دلالت هم روشن است. فقط یک اشکالی دارد آن هم نقض وضو است، ابطال وضو، که هیچکس قائل نشده است.
موثقه دوم ابا بصیر: محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن منصور بن يونس ، عن أبي بصير ، عن أبي عبدالله عليهالسلام إن الكذب على الله وعلى رسوله وعلى الائمة عليهمالسلام يفطر الصائم[5]
. این روایت اول را عیناً کلینی در کافی نقل کرده است و مرحوم شیخ صدوق هم با یک تفاوت جزئی در من لایحضر آورده است _ محمد بن علی بن حسین باسناده عن منصور بن یونس _ باز از منصور بن یونس نقل کرده است مرحوم شیخ صدوق _ عن ابن ابی بصیر _ بنابراین می فهمیم همان روایت است دو تا روایت نیست _ عن ابی عبدالله علیه السلام إن الکذب علی الله و علی رسوله و علی الائمة یفطر الصائم _ دروغ بستن بر خداوند متعال و پیامبر وأئمة اطهار علیهم السلام روزه را باطل میکند دیگر صحبتی از وضو در این روایت دوم نیست. بنابراین ما دوتا روایت داریم اینطور بگویم که هر کدام از این دو روایت به دو شکل نقل شده است، به دو صورت نقل شده است، در نقل یکی از نقل های هر دو روایت وضو نیست، در یکی دیگر وضو هست، خلاصه قضیه این شد ما دوتا روایت داریم که هر کدام به دو صورت و به دو شکل نقل شده است، یکی از نقل هایش وضوء نیست، در نقل دیگر وضو است، در مجموع چهارتا روایت است که دوتا روایت مشتمل بر نقض وضو نیست، و دوتای دیگر مشتمل بر نقض وضوء هست، ولی هر چهارتای آن ابطال صوم را دارند، از نظر سند هم اینها روایت های معتبری هستند.
بررسی دلالی روایات و اشکالات وارد برآن:
از نظر دلالت چند اشکال این روایات دارند که همین هم باعث شده است برخی از بزرگان از جمله قدمای از علما و اصحاب بگویند که اینجا بطلان و نقض صوم به معنای نفی کمال است، نه نفی صحت، چون در مورد وضو اینگونه است مثلاً. و قرائن دیگری که عرض میشود. اینجا که حضرت میفرمایند: صومش باطل است یعنی آن حقیقت صوم، نورانیتش و معنویت صوم از بین رفته است. نه اینکه واقعاً به معنای بطلان باشد، پس منظور نفی کمال است، نفی معنویت است، عده ای این را اینگونه معنا کردهاند. به چه دلیلی؟ به چهار دلیل؛ چهار دلیل در مجموع آورده اند که این روایات به معنای بطلان نیست بلکه نفی کمال، نفی مراتب عالی از صوم است.
دلیل اول: قرینه وحدت سیاق است، چون کذب، وضو را قطعاً باطل نمی کند، زیراقطعاً در مورد وضو هیچ کسی قائل نشده است به ناقضیت. بنابراین از باب اتحاد سیاق در باره صوم هم حکم چیست؟ منظور عدم بطلان واقعی است، و بلکه بطلان به معنای نفی کمال و سلب خصوصیت کمال است، این قرینه اول. قرینه دوم، شاهدو دلیل دوم، شاید! حصر مفطرات است؛ ما روایاتی را داریم؛ از جمله باب یک حدیث یک که قبلاً بحثش را در اکل وشرب مطرح کرده بودیم آنجا روایت معروفی بود که با هم مرور کردیم چه گفتیم؟ صحیحه محمد بن مسلم بود حدیث یک باب_ لایضر الصائم ما صنع اذا اجتنب ثلاثه خصال: الطعام والشراب، والنساء، والارتماس في الماء [6]
_ یابرخی از نسخ آمده است _ أربع خصال _ روزه دار اگر از این سه یا چهار چیز پرهیز کند دیگر هیچ چیزی به صومش ضرر نمی زند این سه یا چهار تا چیز چه چیزهایی هستند؟ الطعام والشراب، والنساء، والارتماس في الماء _ خب در این موارد کذب بر خدا و پیامبر در آن نیست. پس بنابراین یک بار دیگر عرض می کنم کسانی که قائل شده اند به اینکه کذب بر خدا و رسول و ائمه مبطل صوم نیست میگویند:چهارتا اشکال بر دلالت این روایات وجود دارد ۱_ قرینه اتحاد سیاق ۲_ حصر مفطرات در روایات ۳_ قرائن خارجیه، مثلاً درباب غیبت هم دقیقا همین را داریم که کسی که غیبت می کند روزه اش باطل است، روایاتی در مورد نمیمه و سخن چینی، روایاتی در مورد سبب مومن، آن روایتی که معروف است آن خانم آمد خدمت پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم حضرت دعوتش کردند که یک چیزی بخورد آن خانم گفتند نه من روزه هستم، حضرت فرمودند که نه تو روزه نیستی، ولی او اصرار کرد به اینکه من روزه هستم حضرت تصرفی کردند و آن خانم تکه های گوشت را قی کردند بعد حضرت فرمودند این همان غیبتی است که انجام داده ای از دیگران. خب الان ما در غیبت و سب و نمیمه هم این را داریم، یعنی روایاتی داریم که میگویند: روزه با این چیزها هم باطل است خب کذب هم از همین قبیل است وقتی میگوید باکذب روزه باطل میشود یعنی حقیقتش از بین میرود معنویت و روحانیتش از بین میرود نه صحتش و قرینه ۴_(عبارت، وهو الصائم) است در همین روایت آن هم حالا بحث مفصلی دارد که به آن میرسیم. حالا میرویم سراغ قرینه اول یعنی قرینه وحدت سیاق: از باب اتحاد سیاق و وحدت سیاق اگر در مورد وضوء بطلان و نقض آمده است، درست در همین روایت نقض و بطلان در مورد صوم هم آمده است این قرینه است برای اینکه اینجا نقض و بطلان به معنای سلب صحت نیست چون درست در فقره قبلی یعنی نقض وضوء به همین معنا است. آقایان چه جوابی داده اند؟ گفته اند که اتحاد سیاق فقط یک قرینه است که البته بعضی ها هم کلاً قرینه وحدت سیاق را قبول ندارند مثل مرحوم آقای خویی که خیلی خیلی صریح می گوید: که من قرینیت اتحاد سیاق را مطلقاً قبول ندارم، زیرا اشکالی ندارد که عبارتی مشتمل بر فقرات مختلفی باشد و هر فقره معنای خودش را داشته باشد، یعنی هر لفظی در هر فقره ای معنای خودش را داشته باشد، استشهاد هم می کنند به روایاتی که مثلاً غسل جمعه را در طول و ردیف غسل جنابت آورده اند و به هردوی آنها أمر تعلق گرفته است، در حالیکه غسل جمعه چه غسلی است؟ مستحبی است ولی غسل جنابت غسل واجب است حالا اینجا هم لفظ یک معنایی دارد لفظ نقض و بطلان، یفطر، وبدتر از آن تصریح به یقضی است، یعنی قضاء بکند که این معنایش واضح است حالا ما بیاییم در یک فقره ازاین ظهور رفع ید بکنیم یعنی در فقره وضو به خاطر چه چیزی رفع ید میکنیم؟ به خاطر دلایل و قرائن خارجی که داریم؛ اگر آن دلایل و قرائن خارجی را نداشتیم به قول ایشان باید آنجا هم میگفتیم وضو هم باطل است ولی ما چون از خارج یقین داریم که وضو و نواقص وضو را می دانیم چه چیزهایی هستند؛ پس وضو با غیر آنها باطل نمی شود بنابراین از ظهور این فقره رفع ید میکنیم ولی دست به ظهور بقیه فقرات روایت نمیزنیم فرض بفرمایید روایتی مشتمل بر فقرات مختلفی است حالا یک جای آن دچار اجمال بود، یک جای آن دچار ابهام بود، آیا ما تمام روایت را کنار می گذاریم؟! خیر ما همه روایت را که کنار نمی گذاریم. اینجا هم همین را می گوییم، گوییم ظهور لفظ از ظهور سیاق قوی تر است. پس خلاصه قضیه این شد بعضی ها که اصلاً منکر ظهور سیاق هستند مثل مرحوم آقای خویی ولی بعضی ها که منکر نیستند می گویند ظهور لفظ از ظهور سیاق چیست؟ قوی تر است لفظ دارد به صراحت میگوید یفطر به صراحت هم می گوید یقضی حالا به خاطر اینکه در یک جای دیگر روایت معنایش فرق می کند نباید دست بزنیم به این معنا. بنابراین جواب اصلی که داده شده است این است. یک جواب دوم هم دادهاند که این وضو در تمام روایت نیست در دوتای از این روایات اصلاً وضوی وجود نداشت برای همین آن روایات به تنهایی دلالت میکند بر نقض صوم فقط، وضو که در تمام روایات نیامده است در بعضی از روایات آمده است، ولی این جواب جواب محکمی نیست، چرا؟ به خاطر اینکه ما می دانیم این دوتایی که مشتمل بر این زیادت است در واقع آن زیادت وجود دارد درست است که صدوق بدون وضو نقل کرده است، درست است در نقل سماعه یکی از آن بدون نقض وضو است ولی یک روایت اند، دو تا روایت نیستند، و در واقع این زیادت وجود دارد، حتی اگر در بعضی از نقل هایش این زیادت نباشد، اگر کلاً ما نقل هایی داشته باشیم که بعضی هایش مشتمل بر یک زیادتی است و بعضی هایشان آن زیادت را نداشته باشد، ما اینجا یک اصلی داریم از اصول عقلایی یک اصل عدم زیادت داریم یک اصل عدم نقیصه داریم یعنی چی این اصل؟ اصل عدم زیاده؛ اصل عدم نقیصه؛ اصل عدم تحریف؛ اینها چه اصولی هستند؟ اینها اصول لفظی هستند مثلاً ثقه ای که نقل قول می کند علی القاعده چیزی از آن نقل را کم نمیکند این اصل عدم نقیصه از آن حرفی است که نقل میکند از امام معصوم و علی القاعده چیزی هم به آن اضافه نمیکند، این هم میشود اصل عدم زیادت. ولی اگر ما یقین کنیم بالاخره اینجا یک چیزی کم شده است یا یک چیزی زیاد شده است، بالاخره کسی که این را نقل کرده است یا کم کرده است در آن نقلی که مشتمل بر نقیصه است یا آن نقلی که مشتمل بر زیادت است پس کسی آن را اضافه کرده است، یا زیادتی اتفاق افتاده است، یا نقصان، از این دو حال خارج نیست. چون اینها یک نقل هستند قاعده ای که اینجا گفته شده است که قاعده مهمی هم است آن هم این است که اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقصان رجحان دارد، یعنی اگر امر دایر شد که بگوییم این روایت یک چیزی به آن اضافه شده است یا یک چیزی از آن کم شده است باید چه بگوییم؟ باید بگویم یک چیزی از آن کم شده است نباید بگوییم چیزی به آن اضافه شده است، چرا؟ چون شخص ممکن است به یک دلیلی تمام فقرات فرمایش امام را نقل نکند یعنی یک چیزی مقصودش است. مثلاً آقای بروجردی یک چیزی نقل کرده باشد شما به یک دلیلی بخشی از فرمایش ایشان را نقل میکنید همه ی آن را نقل نمی کنید و هیچ اشکالی هم ندارد یعنی این احتمال قوی تر است تا اینکه من بیایم یک چیزی به حرف آقای بروجردی از خودم اضافه کنم پس بنابراین اینکه شخص یک چیزی به حرف امام اضافه کرده باشد این خیلی بعید است اما اینکه یک چیزی از آن کم کرده باشد این بعید نیست، این یک تحریفی نیست که مستلزم خیانت در امانت باشد. چون نظرش فقط به آن قسمت بوده است به بقیه آن کاری نداشته است پس بنابراین میگویند: اگر امر دایر شد بین یکی از این دو تا یعنی ما باید حتماً یکی از این دو تا را قبول کنیم که چی؟ اصل عدم نقیصه تعارض پیدا کرد با اصل عدم زیاده اینجا ترجیح با عدم زیادت است. مرحوم امام(ره) در قاعده لاضرر که بحث مفصلی آنجا می کنند چون لاضرر چند جور نقل شده است لاضرار فی الاسلام ،لاضرر و لاضرار، لاضرر و لاضرار فی الاسلام، می گویند: اصل عدم زیادت ترجیح دارد بر عدم نقیصه حتی اگر آن طرفی که با زیادت دارد نقل میکند یک راوی باشد ولی آن طرفی که با نقیصه دارد نقل می کند چندین راوی باشند. یعنی چندین طریق باشد باز ما می گوییم آن طرفی که مشتمل بر عدم زیادت است ارجحیت دارد چون شخص ثقه و معتبر به حرف امام چیزی اضافه نمی کند پس نتیجه چه میخواهیم بگیریم؟ نتیجه میگیریم که در این چهارتا روایتی که وجود دارد این جواب که بعضی از اینها بدون زیادت هستند جواب محکمی نیست. قطعا آن روایات مشتمل بر آن بخش وضو بوده است و کسی قسمت وضو را اضافه نکرده است چون اصل، عدم زیاده است و ترجیح عدم زیاده بر عدم نقیصه است. پس آن روایات مشتمل بر وضو بوده است، خیلی خب مشتمل بر وضو باشد مشکلی را که ایجاد نمیکند چون ظهور لفظ از ظهور سیاق أقوی است این جواب دلیل اول، سه تا دلیل دیگر میماند نسبت به قول کسانی که قائل به نفی کمال از صوم هستند که می گذاریم برای فردا انشاءالله.