« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1401/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

/خوابیدن در روزه ماه رمضان با علم به احتلام /كتاب الصوم

 

موضوع: كتاب الصوم/خوابیدن در روزه ماه رمضان با علم به احتلام /

 

خلاصه:

در بحث از مفطرچهارم که إمناء بود فروعاتی مطرح می‌شود که مرحوم مصنف این فروعات را طی مسائلی که در پیش رو است عنوان می کنند.
مسئله چهاردهم است:
در موضوع نوم در روز ماه رمضان یعنی خوابیدن در روز ماه رمضان با علم به احتلام است، می فرمایند: إذا علم من نفسه أنّه لو نام فی نهار رمضان یحتلم فالأحوط ترکه، وإن کان الظاهر جوازه خصوصاً إذا کان الترک موجباً للحرج[1] ، کسی که میداند در روز ماه رمضان اگر بخوابد دچار احتلام می شود، یعنی علم به احتلام دارد احوط این است که این کار را نکند و نخوابد، این یک احتیاط است، لیکن چون بعد از احتیاط ایشان فتوا میدهند این احتیاط می شود احتیاط مستحبی. می فرماید (وإن کان الظاهر جوازه) اگرچه ظاهر این است که این کار جایز است؛ حالا خلاف احتیاط است؛ اما حرام نیست.(خصوصاً إذا کان الترک موجباً للحرج) مخصوصا اگر خوابیدن باعث عسر و حرج شود. پس بنابراین موضوع چیست؟ موضوع کسی است که در روز ماه رمضان می خوابد در حالی که علم به احتلام دارد. حالا این یک بحث صغروی دارد؛ یک بحث کبری دارد به اصطلاح؛ بحث صغروی اش این است که تصور این فرض که کسی علم به این احتلام داشته باشد انصافاً تصور مشکلی است، یعنی فرضش غیر واقعی است به نظر من. برای این که چطور می‌شود تصور کرد که کسی علم داشته باشد؟ زیرا بحث علم است؛ علم داشته باشد اگر بخوابد محتلم می شود؛ حالا این علم را با چه مقدماتی و چگونه به دست آورده است؟ که کسی در ماه رمضان بداند دچار احتلام می شود در حالت خوابیدن؛ بنابراین از نظر صغروی یک فرض غیر واقعی است؛ ظاهراً این گونه است؛خیلی شاذ و نادر است ولی از نظر کبروی بحث بکنیم که حالا در صورت وجود چنین فرضی حکم قضیه چیست؟ حکم قضیه را ایشان یک احتیاط مطرح می‌کنند، و یک فتوا، احتیاط می‌کنند که نخوابد، خوابیدن جایز نیست بنابر احتیاط، البته نه اینکه جایز نیست، چرا ؟ به خاطر همان مطلبی که دیروز عرض شد، احتلام یک عمل غیر اختیاری است، در افعال غیر اختیاری، اختیاری بودن مقدمه_ ما عرض کردیم اگر در افعال غیر اختیاری همین که مقدمه اختیاری باشد و انسان نسبت به مقدمه تعمد داشته باشد یعنی اگر انسان نسبت به مقدمه تعمد داشته باشد؛ با علم به حصول نتیجه، حتی اگر نسبت به نتیجه قصدی هم نداشته باشد، بلکه نسبت به مقدمه تعمد داشته است یعنی مقدمه را عمداً انجام داده است ولی می‌دانسته که این مقدمه منتهی به چه چیزی می شود؛ به آن نتیجه غیر اختیاری می شود همین مقدار برای انتساب عمل به شخص کافی است. می‌گویند این کار را فلانی کرده دیگر نمی گویند در این نتیجه بی اختیار بود. مثلاً مریض شدن؛ بیماری یک فعل اختیاری نیست چون ناشی از فعل و انفعالات داخل بدن است؛ ولی افراد می‌گویند به بیمار که چرا خودت را مریض کردی؟! چرا این حرف را میزنند؟ به خاطر اینکه مقدماتی انجام داده است بیمار؛ یعنی مثلاً رفته است در سرما با لباس کم؛ خب طبیعتاً سرما میخورد و مریض می‌شود. یعنی مقدمه اختیاری بوده است _ همین که مقدمه اختیاری بوده است کافی است که بگوییم برای اینکه شخص در ذی المقدمه چه بوده است؟ عامد بوده است در افعال اختیاری؛ اما نسبت به مقدمه، بنابراین اختیار نسبت به مقدمه، علم به اینکه مقدمه به ذی المقدمه منتهی می شود، همین مقدار برای تعمد نسبت به نتیجه کافی است عرفاً، یعنی همه مردم می‌گویند خودش را مریض کرد عمداً، خودش را دچار این نتیجه کرد، در حالیکه آن نتیجه اختیاری نبوده است ولی مقدماتش اختیاری بوده است، مقدماتش عمدی بوده است. در مانحن فیه حالا شخص می داند اگر بخوابد و دچار احتلام می شود پس بنابراین خوابش می شود مقدمه چی؟ آن احتلام؛ نسبت به خوابیدن اختیار دارد میتواند بخوابد می‌تواند نخوابد همین که مقدمه را با اختیار انجام می دهد همین کفایت می کند که بگوییم جنابت جنابت عمدی است مثلا شخص مکلف با تجربه‌ای که از خودش دارد که اگر بخوابد در ماه رمضان در روز، دچار احتلام می شود خب همین که میداند کافی است برای صدق تعمد، میشود جنابت عمدی، چون جنابت میشود جنابت عمدیه مثل کسی که در مسئله ترک تخلیل داشتیم(خلال و مسواک) که با ترک تخلیل بقایای طعام در روز وارد حلقش می شود آن وقتی که بقایا از لای دندان وارد حلقش می شود اصلاً اختیاری ندارد اما همین که ترک تخلیل کرد این میشود اکل عمدی. در مسائل قبلی داشتیم؛ در اکل و شرب؛ چون می داند آن نتیجه در اثر این مقدمه حاصل می شود مقدمه را عمدا مرتکب می شود حالا مقدماتی که می گوییم گاهی مقدمات وجودی است مثل همین نوع، گاهی هم مقدمه، مقدمه عدمی است اشکالی ندارد مثل ترک تخلیل؛ ترک مسواک؛ این میشود یک مقدمه عدمی با ترک آن مقدمه؛ اگر آن نتیجه حاصل می‌شود این آقا متعمد در افطار است کما اینکه در بقایای طعام بین الأثنان گفتیم این میشود متعمد در اکل. خب اینجا هم ممکن است کسی بگوید آن فرد متعمد است در جنابت چون مقدمه اش را عمداً انجام داد چون مقدمه اش را که نوم باشد عمداً انجام داد، علم بین این مقدمه و ذی المقدمه و موصوله بودن این را هم داشت؛ احتیاط مرحوم مصنف از این جهت است از این جهت قاعده ای که عرض کردیم(که این قاعده را یک بار دیگر می‌گویم که در افعال غیر اختیاری، اختیاری بودن مقدمات کفایت می کند برای انتساب عمل به مکلف)؛ بنابراین از این جهت ایشان احتیاط کرده اند ولی در ادامه فتوا داده اند، حال فتوا چیست؟ فتوا این است که اشکالی ندارد جایز است چرا این فتوا را میدهند؟ به خاطر اینکه ما اینجا دلیل خاص داریم اگر دلیل خاص نداشتیم حکمش همان حکم ترک تخلیل بود به خاطر اینکه ما در آنجا دلیل خاص نداشتیم؛ ماهیچ روایتی نداریم که بقایای طعام بین الأثنان استثنا شده باشد؛ که بگویند روزه؛ اکل و شرب موجب بطلانش است مگر آن چیزی که بین دندانها گیر کرده باشد؛ آن موجب بطلان صوم نیست اگر ما چنین روایتی داشتیم آنجا هم قبول می‌کردیم ولی ما الان روایت در مورد احتلام داریم، روایت هم اطلاق دارد، اخبار احتلام را داریم که اخبار احتلام چیست؟ اطلاق دارد شامل حالتی میشود که شخص مکلف علم داشته باشد یا علم نداشته باشد بنده عرض می‌کنم که علم به احتلام قابل فرض نیست ولی فرض می‌کنیم قابل تحقق است. روایات احتلام اطلاق دارد. روایت احتلام چیست؟ روایت احتلام تخصیص از ادله جنابت است که جنابت موجب ابطال صوم می شود مگر احتلام مگر جنابتی که ناشی از احتلام باشد احتلام به نحو مطلق؛ می خواهد طرف علم داشته باشد یا میخواهد علم نداشته باشد به دلیل خاص است که ما حکم احتلام را جدا می کنیم؛ پس بنابراین ما اینجا می گوییم قیاس احتلام با آن موارد افطار غیر اختیاری مثل بقایای طعام این قیاس مع الفارق است، چرا؟ چون ما آنجا شمول مخصص نداریم شمول عنوان مخصص نداریم چون اصلاً مخصصی وجود ندارد ولی اینجا یک مخصصی داریم که تحت شمول آن مخصص قرار می‌گیرد حالا آن مخصص ما چیست؟ مخصص ما روایات باب سی و پنجم از همین ابواب مایمسک عنه الصائم است که احتلام را جدا میکند این روایات همانطور که عرض کردم در واقع در باب سی و پنجم مطرح شده است از ابواب مایمسک عنه الصائم.

روایت اول: صحیحه عبدالله بن میمون قداح، محمد بن الحسن بإسناده، عن الحسين بن سعيد، عن حماد بن عيسى، عن عبدالله بن ميمون، عن أبي عبدالله عليه‌السلام، قال: ثلاثة لا يفطرن الصائم: القيء، والاحتلام، والحجامة[2] _ مرحوم شیخ نقل ‌کرده اند این را _ عن محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید _ طریق معروف شیخ است که طریق معتبری است _ عن حماد بن عیسی _ که از شخصیت های روات است _ عن عبدالله بن میمون _ که از اصحاب امام صادق علیه السلام و توثیق نجاشی را دارد و ثقه است_ عن ابی عبدالله علیه السلام _ پس روایت سندش خوب است و مشکلی ندارد _ قال علیه‌السلام ثلاث لایفطرن الصائم _ سه چیز است که موجب ابطال صوم صائم نمی شود _ القی _ یکی قی کردن یعنی بالا آوردن غذا _ و الاحتلام والحجامه _ احتلام را به صورت مطلق فرموده‌اند که موجب ابطال صوم نیست.

روایت دوم: محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن ابن فضال، عن ابن بكير(في حديث) قال: سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عن الرجل يحتلم بالنهار في شهر رمضان، يتم صومه كما هو؟ فقال: لا بأس[3] . روایت عبدالله بن بکیر بن اعین است؛ ابن بکیر؛ ایشان برادرزاده زراره است و جزء خاندان معروف آل اعین است بعضی از روات هستند که اصلا خاندانشان از روات حدیث و از اصحاب حدیث معروف هستند مثل بنی فضال؛ مثل آل اعین؛ ایشان هم به هرحال از همین خانواده آل اعین است لیکن چون فطحی بوده اند در آن فتنه عبدالله افطح که مدعی امامت بعد از امام صادق علیه السلام شد و عمر کوتاهی هم کرد؛ فرزند امام صادق علیه السلام؛ یعنی فرزند منحرف امام صادق علیه السلام بود فریب خوردند بعضی ها و فطحی شدند برای همین می گوییم موثقه ابن بکیر ولی خب توثیق دارد و مشکلی ندارد و از اصحاب اجماع است _ محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن ابن فضال _ که حسن بن فضال است اینجا _ عن ابن بکیر فی حدیث _ پس سند خوب است واز جهت وثاقت هیچ مشکلی ندارد البته خود ابن فضال هم آن هم به فطحی بودن متهم است منتها در موردش بحث مفصلی می کنند رجالیون و رد می‌کنند یعنی می گویند توبه کرده است و شهادت به امامت امام رضا علیه السلام داده است ولی خب ابن بکیر معلوم تر است_ قال سألته اباعبدالله عن الرجل یحتلم بالنهار فی شهر رمضان_ شخصی در روز ماه رمضان دچار احتلام می شود _ و یتم صومه کما هو؟ می تواند روزه اش را همان طور که بوده است تمام کند؟روزه اش را ادامه بدهد؟ _ فقال علیه السلام لا بأس _ حضرت فرمودند هیچ ایرادی ندارد یعنی روزه اش را ادامه بدهد؛ روزه اش صحیح است پس اینها ادله‌ای است که احتلام را از جنابت جدا میکند به صورت مطلق هم استثنا می کند، می‌خواهد طرف علم داشته باشد یا نه پس ما چون اینجا یک عنوانی داریم در ادله خاص به نام احتلام این را دیگر تشبیه نمی کنیم به آن بقایای طعام و امثال آن افعال غیر اختیاری ما آنجا عنوان خاص نداشتیم ولی اینجا عنوان خاص داریم.

حدیث سوم: محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن العيص بن القاسم، أنه سأل أبا عبدالله عليه‌السلام عن الرجل ينام في شهر رمضان فيحتلم ثم يستيقظ ثم ينام قبل أن يغتسل؟ قال: لا بأس[4] . صحیحه قیس بن قاسم،که این قیس بن قاسم توثیق نجاشی را دارد و طریق شیخ صدوق در مشیخه فقیه آنجا نقل کرده است طریق صدوق به قیس را ؛که طریق معتبر و صحیحی است _ محمد بن علی بن حسین باسناده عن قیس بن قاسم _ که اسناد معتبر و درستی است _ أنه سأل اباعبدالله علیه السلام عن الرجل ینام فی شهر رمضان _سوال کرد این قیس بن قاسم از امام صادق علیه السلام در مورد کسی که _ ینام فی شهر رمضان فیحتلم ثم یستیقظ ثم ینام قبل أن یغتسل _ نکته ای که این روایت دارد این است که شخص محتلم می شود و اصلا غسل هم نمی کند تا آخر روز؛ یعنی بیدار می شود بعد دوباره می خوابد قبل از اینکه غسل نماید حضرت فرمودند _لا بأس _ اشکالی ندارد بنابراین بحث ما را ثابت می‌کند که اصلاً احتلام مانع صوم نیست؛ ناقض صوم نیست؛ به هر شکلش میخواهد باشد و اگر این احتلام باعث شد تا آخر نهار یعنی تا اذان مغرب شخص جنب باشد و مجنب باشد اشکالی ندارد میتواند تا آخر روزه اش را بدون غسل تمام بکند اینها روایات صحیحه ای بود در باب سی و پنجم که ادامه هم دارد لیکن نمیخواهم دیگر وقت شما را خیلی بگیرم یعنی روایات دیگری هم بود که آنها از نظر سند زیاد معتبر نیستند خلاصه اینکه احتلام استثنا شده است، بنابراین به همین دلیل است که ما می‌گوییم : اگر کسی علم به احتلام در ماه رمضان دارد این دیگر مشمول آن قاعده کلی ما که اختیاری بودن مقدمات با علم به حصول به نتیجه عمد محسوب می‌شود. اینجا ما آن قاعده را اجرا نمی‌کنیم به خاطر دلیل خاصی که داریم در آخر ایشان فرموده‌اند (خصوصاً إذا کان الترک موجباً للحرج) مخصوصاً اگر ترک نوم برایش سخت باشد با عسر و حرج باشد. عسر و حرج مشقتی است که نوعاً آن قابل تحمل نیست(لایحتمل عادة) این را می‌گویند عسر و حرج، مثلاً به یک نفر بگوییم نخوابد در ماه رمضان، ممکن است برایش راحت باشد ممکن هم است برایش حرجی باشد اگر اینگونه باشد ایشان با تاکید بیشتری می گویند نوم جایز است البته این قسمت فرمایش ایشان محل مناقشه قرار گرفته است چون که قبلاً گفته شده است در مسئله احکام حرجی و عنوان عسر و حرج مثل عنوان ضرر اینها حکم تکلیفی را تغییر می دهند، صحت و بطلان را که عوض نمی کنند بنابراین فرض کنید که حالا برایش هم حرجی بود فوقش ما می گفتیم خوابیدنش جایز است وروزه اش هم باطل است مثلا اگر کسی عسر و حرج داشته باشد برای افطار، خود روزه حرجی را، ما چه میگوییم؟ یک نفر نمی تواند روزه بگیرد؛ نه این که مریض است مثلاً دختر بچه هایی که تازه مکلف شده اند، حکمش چیست؟ می گویند ایشان چند ساعتی را که می توانند روزه بگیرند هر جا که دچار عسر وحرج شد یعنی دیگر واقعاً بی تاب شد، و روزه برایش سخت شد چه کار کند؟ بخورد. این یعنی روزه این افراد صحیح است؟ یا باطل است؟ باطل است. حرج حرمت را برمیدارد؛ بطلان را که تبدیل به صحت نمی کند. قبلاهم گفتیم احکام ثانوی مثل حدیث رفع، نقص در اجزا و شرایط را جبران نمی‌کنند حدیث رفع، دلیل لاضرر و امثالهم نقص در اجزاء و شرایط را جبران نمیکنند؛ چه کار می کنند؟ تکلیف را برمیدارند فرض کنید یک نفری قطع صلوه فریضه نماید؛ خب قطع صلاة فریضه که جایز نیست ولی این فرد به دلایلی دچار حرج شد مثلاً فرض بفرمایید به قول معروف احتیاج به تبول پیدا کرد، سن و سالش یک جوری است که احتیاج به تخلی و تبول پیدا می کند در بین صلوه، چه کار کند؟ می‌گوییم که عیبی ندارد برود کارش را انجام دهد. دراینجا نمازش باطل است لیکن قطع صلات اشکال پیدا نمی کند، حالا این فرمایش ایشان که فرمودند: مخصوصاً اینکه حرجی باشد این قسمت تاکیدش، توجیه ندارد چون حرجی بودن باعث صحت نمی شود؛ جلوی بطلان را نمی گیرد، خلاصه اینکه، حرجی جلوی بطلان را نمیگیرد، چون بطلان ناشی از اختلال در اجزا و شرایط است.
لاحرج مثل لاضرر مثلاً مریضی وجود دارد وما بگوییم که آقای مریض شما که مریض هستی صومت را بخور و بعد روزه ات هم صحیح است آیا کسی این را می‌گوید؟! کسی این حرف نمیزند لاضرر و لاحرج؛ نقص در اجزاء و شرایط را جبران نمیکنند، بلکه تکلیف حرمت و وجوب و امثال اینها را بر می دارند. بنابراین تاکید ایشان وجهی ندارد ولی بقیه فرمایش ایشان از نظر قواعد، فرمایش متین و درستی است.این شد مسئله چهاردهم. مسئله پانزدهم را میگذارریم ان‌شاءالله برای فردا.

 


logo