« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1401/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

كتاب الصوم

 

موضوع: كتاب الصوم

 

خلاصه:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین بحث در ادامه روایات مربوط به ملاعبه و مقدمات انزال بود عرض کردیم که در این موضوع ما سه طایفه از اخبار را داریم. طایفه اول، اخبار جواز است که به صورت مطلق نفی بأس می فرمودند،که اشکالی ندارد این ملاعبات و ملامسات و امثالهم. طایفه دوم، اخبار منع بود باز به صورت مطلق منع میفرمودند که این کارها نشود. اخبار طایفه سوم جمع می‌کند بین این دو دسته از روایات متعارض را که وجه تعارض و وجه جمعشان چیست؟ این اخبار طایفه سوم، نشان می‌دهد که این نهی هایی که از این مقدمات شده است، نهی نفسی نیستند یعنی مفسده ای در خود اینها نیست بلکه اینها نهی غیری هستند، یعنی از جهت ذی المقدمه اش نهی شده است نه ازجهت انزال. از این اخبار طایفه سوم میفهمیم که آن اخباری که میگوید جواز، منظور این است که خود اینها تحت عنوان ملاعبه، مفسده ای ندارند، بنابراین حرمت نفسی یا مفطر بودن نفسی ندارند، اما ازجهت غیری یعنی از جهت مقدمه واقع شدن برای انزال، مفسده پیدا میکنند.
اخبار طایفه سوم:
این است که ما در این نواهی ای که از ملاعبات داریم، یک نهی ارشادی غیری داریم که حالا با هم مرور می کنیم،که ببینیم به چه نتیجه ای می رسیم؟ یکی صحیحه حلبی باب سی و سوم حدیث اول، البته قبلاً داشته‌ایم این روایت را با این حال می خوانیم باب سی و سوم از ابواب ما یمسک عنه الصائم، حدیث یک: محمد بن يعقوب ، عن علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، وعن محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد جميعا ، عن ابن أبي عمير ، عن حماد ، عن الحلبي ، عن أبي عبدالله عليه‌السلام أنه سئل عن رجل يمس من المرأة شيئا أيفسد ذلك صومه أو ينقضه؟ فقال : إن ذلك ليكره (١) للرجل الشاب مخافة أن يسبقه المني.[1] _ محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه _که همین طریق معروف کلینی است _ عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد جمیعا_ یعنی محمد بن یعقوب که شیخ کلینی باشد هم این را از علی بن ابراهیم نقل می کند و هم از محمدبن یحیی این روایت را، از دو شیخ خودش، دو استاد خود، شنیده است. هم از استاد اولش که علی بن ابراهیم است شنیده است، وقتی این گونه عطف می شود اینطور می شود یعنی هم از او شنیده است این روایت را هم از استاد دیگرش یعنی محمد بن یحیی، و اینها همه اش می رسد به چه کسی؟ _ جمیعاً ابن ابی عمیر _ هر دو طریق می رسد به ابن ابی عمیر که خب ایشان از مشایخ ثقات است _ عن حماد عن حلبی عن ابی عبدالله _ حماد منظور حماد بن عثمان است که از اصحاب اجماع میباشد؛ حلبی هم که معروف است. روایت سندش؛ بسیار سند خوبی است و معتبر است _ انه سئل عن رجل یمس من المراه شیئا_ از امام صادق علیه‌السلام سوال شد در مورد کسی که(یمس من المراه شیئا) ملامسه ای می کند نسبت به زوجه خودش؛_ أیفسد ذلک صومه أو ینقضه؟ _این موجب ابطال صوم میشود ؟_فقال إن ذلک لیکره للرجل _ کار پسندیده‌ای نیست این کار؛ کار خوبی نیست _ للرجل الشاب _ برای آدم جوان _ مخافه أن یسبقه المنی _ به خاطر خوف انزال؛ چون احتمال انزال در مورد جوان هست. ببینید اینجا یک ملاک نوعی حضرت مطرح کرده‌اند. در بعضی از روایات ملاک نوعی مطرح می‌شود یعنی برای آدم جوانی که احتمال انزال در موردش قوی تر است این کار را رها کند مقدمیت؛ مقدمیت چیست؟ نوعی است. مقدمیت نوعی دارد(للرجل الشاب) می فرمایند برای آدم جوان کار خوبی نیست. کاملا ما میفهمیم که اینجا باز از جنبه مقدمه بودنش نهی شده است پس می فهمیم آن نهی هایی که از ملاعبات شده است؛ این روایات آنها را تفسیر می‌کند که اگر ما آنجا نهی های مطلق داریم معنایش مفسده فی‌نفسه و اشکال ذاتی و نفسی داشتن آنها نیست؛ بلکه از جهت مقدمه واقع شدن است چون حضرت اینجا تصریح می‌کنند(مخافة أن یسبقه المنی) از خوف انزال؛ یعنی مفسده در ذی المقدمه است نه در مقدمه این یک روایت.

صحیحه دوم: صحیحه فاضلین را داریم یعنی محمد بن مسلم و زراره چون هر دو نقل کرده‌اند از امام باقر علیه السلام ،می گویند صحیحه فاضلین، عن فضالة، عن أبان، عن محمد بن مسلم وزرارة جميعا، عن أبي جعفر عليه‌السلام أنه سئل: هل يباشر الصائم أو يقبل في شهر رمضان؟ فقال: إني أخاف، عليه فليتنزه من ذلك إلا أن يثق أن لا يسبقه منيه[2] _ یعنی از حسین بن سعید اهوازی که روایت بالاترش هست؛ به اسناد شیخ است از حسین بن سعید._عن فضاله عن أبان_منظور ابان بن عثمان است _ عن محمد بن مسلم و زراره جمیعاً عن أبی جعفر علیه السلام _ روایت از نظر سند؛ کاملا معتبر است و هیچ مشکلی هم ندارد _ أنه سئل هل یباشر الصائم أو یقبل فی شهر رمضان _ روزه دار مباشرت؛ یعنی همین ملاعبات و این‌ها را می‌تواند داشته باشد؟ تقبیل می تواند داشته باشد در ماه رمضان؟ _ فقال انی اخاف علیه _ من نگرانم؛ حضرت فرمودند: من میترسم که منتهی به انزال شود._ فلیتنزه من ذلک _ لسانش کاملاً لسان ارشادی است. از این کارها پرهیز کند _ الا أن یثق بأن لا یسبقه المنی _ مگر اینکه وثوق به نفس دارد که دچار انزال نمی شود. پس ببینید باز حالت ارشادی دارد یعنی ارشاد به مقدمیت این هاست؛ و حالت غیری که مفسده در ذی المقدمه است. چون آنجا گفت(مخافة أن یسبقه المنی اینجا هم حضرت فرمودند إلا أن یثق بأن لا یسبقه المنی) وثوق به نفس داشته باشد. وثوق به نفس کجا حاصل می شود؟ وثوق به نفس هم در ملاک نوعی؛ هم در ملاک شخصی؛ در ملاک نوعی شخص با توجه به سن و سالش و شرایط جسمی اش و غیره؛ می گوید نوع افراد در این آقا مثلاً در خطر هستند؛ یا در خطر نیستند. گاهی وقت ها هم شخصی است؛ که فرد به خودش معرفت بهتر و کاملتری دارد؛ این میشود ملاک شخصی. یعنی وثوق به نفس اعم می باشد از ملاک شخصی و نوعی؛ هر دو را شامل می‌شود که طرف اطمینان از خودش داشته باشد؛ اطمینان از خودش داشته باشد یعنی خوف به انزال ندارد.

صحیحه سوم: صحیحه منصوربن حازم است؛ وعن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن علي بن الحكم، عن داود بن النعمان، عن منصور بن حازم قال: قلت لابي عبدالله عليه‌السلام: ما تقول في الصائم ، يقبل الجارية والمرأة؟ فقال: أما الشيخ الكبير مثلي ومثلك فلا بأس، وأما الشاب الشبق فلا، لانه لا يؤمن، والقبلة إحدى الشهوتين، قلت: فما ترى في مثلي يكون له الجارية فيلاعبها؟ فقال لي: إنك لشبق يا أبا حازم[3] . منصور بن حازم توثیق دارد ؛ توثیق نجاشی[4] را دارد؛ و مشکلی هم ندارد _ وعن عدة من أصحابنا_ یعنی همین ادعای کلینی است از احمد بن محمد،که احمد بن محمد بن عیسی است _ عن علی بن حکم _ که از رجال معروف است _ عن داوود بن نعمان _ داوود بن نعمان هم توثیق شیخ طوسی را دارد؛ در رجال شیخ طوسی ایشان مورد وثوق است _ عن منصور بن حازم _ این ها همه شان ثقه هستند؛ توثیق صریح و خاص دارند؛_ قال؛ قلت لأبی عبدالله علیه‌السلام ماتقول فی الصائم _ این روایت از یک جهت خیلی جالب است؛ که می گوید عرض کردم خدمت امام صادق علیه السلام در مورد روزه داری که _ یقبل الجاریة والمرأة _ تقبیل می کند روزه دار در حالت صوم _ فقال اما شیخ الکبیر مثلی و مثلک _ پیرمردهایی مثل من و تو _ فلا باس _ حضرت می‌فرمایند ماها که پیرمرد شدیم اشکالی ندارد_ و أما الشاب الشبق _ ولی جوان تند و تیز و شهوانی مثلاً(شاب شبق می فرمایند حضرت)_ فلا _ این کار را نکند_ لأنه لا یومن _ چون ایمن نیست، ایمن از چی نیست؟ از انزال و جنابت نیست_ والقبله إحدی الشهوتین _ تقبیل هم بالاخره یکی از اسباب ملاعبات شهوانی است. بعد می‌گویند: قلت وما تری فی مثلی له الجاریة فیلاعبها؟ حالا اگر ما کمی پیش برویم در ملاعبه با جاریه چطور؟ حضرت فرمودند: إنک لشبق _دیگر در این قضیه مثل اینکه شبق هستی یا اباحزم؛ یعنی حتی در نوع این ملاعبات هم باز فرق می کند؛ ممکن است شخصی در یک سنی نسبت به بعضی از این مقدماتی ایمن باشد، ولی نسبت به بعضی از مقدمات ایمن نباشد. پس کاملا جنبه نوعی دارد. البته جنبه شخصی هم در ضمن روایت بیان شده است. نوعی از این جهت که گفته اند برای سن بالا عیبی ندارد، جنبه شخصی است از این جهت که نسبت به بعضی از ملاعبات حضرت به او فرمودند نه تو ایمن نیستی. نتیجه اینکه بازمی‌گردیم به همان مسئله وثوق به نفس که شخص یا وثوق به نفس دارد؛ یا وثوق به نفس ندارد؛ حالا وثوق به نفس دارد یا نه به خاطر سن و سالش است؛ یا به خاطر شناختی که از خودش دارد. پس همه این روایات واضح است؛ در این که مقدمه؛ اگر مقدمه شود اشکال دارد و الا فی نفسه جنبه مفسده نفسی ندارند. اینها مفسده مقدمی دارند در واقع؛ مفسده ی غیری دارند.

روایت چهارم: موثقه سماعه است، وبإسناده عن سماعة ، أنه سأل أبا عبدالله عليه‌السلام عن الرجل ، يلصق بأهله في شهر رمضان؟ فقال : ما لم يخف على نفسه فلا بأس[5] _ بإسناده _یعنی اسناد صدوق_ عن سماعه_ که طریق معتبری است_ أنه سئل اباعبدالله علیه السلام_ از امام صادق علیه السلام سوال شد _عن الرجل یلصق بأهله_ لصوق؛ یعنی چسبیدن و متصل شدن؛ الصاق هم از همین ریشه است_ یلصق بأهله_ یعنی به زوجه خودش؛ _ فی شهر رمضان فقال علیه السلام ما لم یخف علی نفسه فلاباس _ مادامی که خوف به نفس نداشته باشد، اشکالی ندارد، این روایت توضیح می‌دهد آن روایاتی را که می‌فرمود اشکال دارد، یعنی اشکال داشتنش از جهت خوف بر نفس است، اشکال نداشتنش هم از جهت وثوق به نفس است. در مقابل خوف به نفس میشود وثوق به نفس. ملاک همین است در مقدمات؛ منتهی به آن نتیجه. ملاک وثوق به نفس است برای اینکه بگوییم اشکالی ندارد؛ و خوف به نفس برای اینکه بگوییم اشکال دارد. اینجا باز حضرت یک ملاک اعمی از نوعی و شخصی را بیان فرمودند تا زمانی که خوف بر نفس نداشته باشد حالا یا شخص خودش را خوب می‌شناسد یا اینکه از نظر نوعی سن و سالش و شرایطش مقتضی حصول آن نتیجه نیست. اینها همه روایاتش معتبر است از نظر سند

حدیث بعدی: صحیحه علی بن جعفر است؛ قال: وسألته عن الرجل ، هل يصلح له ـ وهو صائم في رمضان ـ أن يقلب الجارية فيضرب على بطنها وفخذها وعجزها؟ قال: إن لم يفعل ذلك بشهوة فلا بأس به، وأما بشهوة فلا يصلح[6] _ حالا ملاعباتی است؛ دیگر تصریح نکنیم. می‌گوید می شود مردی نسبت به کنیز خودش این کارها را بکند مثلاً در ماه رمضان؟_ قال علیه السلام إن لم یفعل ذلک بشهوة فلاباس به _ اگر از روی شهوت نباشد ایرادی ندارد؛ چون از روی شهوت آن خطر انزال را دارد _ أما الشهوه فلا یصلح _ ولی از روی شهوت سزاوار نیست؛ چون آن خطر را دارد. این روایات را داریم ما(در طایفه سوم). اینها چه چیزی را روشن می کنند؟ نشان می‌دهند که نهی هایی که ما از ملاعبات داریم؛ یک بار دیگر عرض می‌کنم نهی ارشادی غیری است؛ ارشادی از چه جهت است؟ ارشادی از این جهت است که ارشاد می‌کند به یک امر عقلایی معمولی برای عقل، که اینها مقدمه طبیعی انزال هستند. ارشاد میکند به مقدمیت اینها. و غیری از چه جهت؟ از این جهت که مفسده در خود اینها نیست؛ چون تعابیری مثل(مخافة أن لا یسبقه المنی،إلا أن یخاف) خوف از یک چیز دیگری است در واقع؛ پس بنابراین نهی غیری است؛ یعنی در واقع اینها نهی از انزال است؛ چرا؟ به خاطر اینکه در افعال غیر اختیاری؛ بی مبالاتی نسبت به مقدمات در حکم عمد است. این یک نتیجه گیری کلی خوبی است که ما داشته باشیم؛ چون در جاهای دیگر هم این حرف صادق است. ببینید شما یک افعال اختیاری دارید، یعنی تا آخرین لحظه قدرت دست شماست. میتوانید همه مقدمات را هم انجام بدهید، ولی آن فعل محرم را انجام ندهید، انسان میتواند مثلاً برود چاقو تهیه کند برای قتل نفس، می تواند نقشه طراحی کند برای سرقت، همه این کارها را میتواند انجام دهد ولی مرتکب سرقت نشود. نقشه بگیرد، عکس بگیرد، تحقیق بکند، اینها افعال اختیاری است، در افعال اختیاری که تمام افعال دست شما هست، دیگر آن مقدمات موصوله محسوب نمی‌شود. بنابراین مشکلی ندارد، چون همه مقدمات را هم می تواند شخص انجام بدهد، چرا اشکال ندارد؟ برای اینکه می‌تواند جلوی نتیجه را بگیرد. ولی در افعال غیر اختیاری شما نمی توانید جلوی نتیجه را بگیرید؛ در نتیجه ما می‌گوییم این عمدی است؛ چرا در فعل غیر اختیاری مثل انزال می‌گوییم عمدی؟ غیر اختیاری که عمدی نیست؛ البته در یک فرضی عمدی است و آن عبارت است از تعمد نسبت به مقدمات، باعث می‌شود که بگویند در عرف شما عامد هستید،چرا ؟چون از هر کسی بپرسید می گوید خب چرا آن کارها را کردی که به این نتیجه برسی؟! یک نفری که خودش را در(تهلکه) به قول قرآن کریم؛ در یک مهلکه قرار می‌دهد که دیگر راه خلاصی ندارد، خب هر آدم عاقلی می گوید خودت را نباید در این چاه می انداختی. در افعال غیر اختیاری تعمد نسبت به مقدمات تعمد نسبت به نتیجه محسوب میشود؛ وقتی تعمد نسبت به نتیجه محسوب شد؛ می شود انزال عمدی؛ با اینکه خود انزال ذاتا غیر اختیاری است؛ طبیعتاً یک عمل غیر اختیاری است؛ و در اختیار انسان نیست؛ یعنی مقدماتی که نوعاً ویا شخصاً به آن نتیجه می‌رسد؛ ولو فرد هم قاصد نباشد، درعرف می‌گویند عامد؛ و شرع هم همین عرف را امضا کرده است. کدام عرف را؟ عرفی که میگوید اگر مقدمه را انجام بدهی و به احتمالات عقلایی ومتعارف بی اعتنائی بکنی ولو قصد نتیجه را هم نداشته باشی به شما میگویند عامد. یعنی شما را در حکم عامد قرار می دهند؛ اگرچه شما عامد نیستید. زیرا واقعا شخص قصد نتیجه را نداشته است؛ اما در حکم عامد محسوب می‌شود. بنابراین اگر این ملاک‌ها ملاک نوعی و شخصی بود و شخص مقدمات را مرتکب شد و به انزال رسید این می شود انزال عمدی؛ در حکم انزال عمدی محسوب می شود، و روزه اش باطل است. ولی اگر آنها نبود(نوعاً و شخصاً) وبه آن نتیجه ای که نمی بایست می‌رسید؛ اما رسید؛ مثلاً تصویری را نگاه کرد که خیلی هم عادی بود اصلا به آن نتیجه نباید می‌رسید بدلیل شناختی که از خودش داشت اما رسید، خب این انزال عمدی حساب نمی‌شود بنابراین روزه اش صحیح است و باطل نیست. این نتیجه گیری و جمع بندی ما از این سه طایفه و از اخباری که در مسئله مقدمات انزال، ملاعبات، ملامسات، تقبیل و امثال اینها بود. این بحث اولی که مرحوم سید مطرح کردند؛ و اما ذیل این مقدمه در آخر ایشان صورت دیگری را مطرح می‌کنند،که همان انزال غیرعمدی است. از آنجا که می‌گوید(و أما لو لم یکن قاصدا لإنزال) اگر صائم قاصد انزال نباشد؛ یعنی قصدی به نتیجه ندارد(و سبقه المنی من دون ایجاد شی مما یقتضیه) سبق منی؛ یعنی انزال بشود در حالی که کاری هم نکرده است که اقتضای این نتیجه باشد؛ یعنی قاصد نسبت به نتیجه نیست که هیچ؛ بی مبالات نسبت به مقدمات هم نیست؛ چرا باید روزه اش باطل باشد؟ می فرمایند:(لم یکن علیه شی) بی مبالاتی یعنی همان_خوف به انزال، عدم وثوق به نفس _ که این فرد اینگونه نبوده است و اتفاقا نتیجه حاصل شده است. خب این می شود انزال غیر عمدی؛ در واقع می‌شود افطار غیر عمدی؛ چون موضوع حکم فساد صوم؛ افطار عمدی است. تمام این مفطرات موضوع فساد صوم افطار عمدی است، نه افطار غیر عمدی، بنابراین می فرمایند:(لم یکن علیه شی) اینجا این بحث مقدمه الحمدلله تمام شد. از فردا می رویم سراغ مسئله اول ان‌شاءالله.

 


logo