« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1401/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

مسئله دوازدهم/مفطر سوم و مفطر چهارم /كتاب الصوم

 

موضوع: كتاب الصوم/مفطر سوم و مفطر چهارم /مسئله دوازدهم

 

مسئله ۱۲:

إذا جامع نسياناً أو من غير اختيار ثم تذكر أو ارتفع الجبر وجب الإخراج فوراً، فإن تراخى بطل صومه _ کسی که نسیانا مجامعت کرده و فراموش می کند روزه داری اش را مشمول ادله سهو و نسیان میشود و روزه اش صحیح است _ أو من غیر إختیار _ یا به صورت اجبار! جبر، نه اکراه، بلکه حالتی که اصلاً اختیار سلب می شود بالاترین مرتبه اکراه حالت اجبار است، بدون اختیار مرتکب مجامعت شد _ ثم تذکر _ بعد یادش افتاد که روزه است _ أو إرتفع ألجبر _ یا آنجایی که اجبار بود و زور بود آن جبر و اجبار برطرف شد، پس در ابتدای عمل فاقد ذکر بود یا فاقد اراده بود، زیرا در هر دوی این موارد روزه اش صحیح است، پس در ابتدای عمل فاقد ذکر بود یا فاقد اراده بود بعد این ذکر و یا اراده حاصل شد، در ادامه حاصل شد، اینجا _ وجب الاخراج _ بلافاصله باید دست از مجامعت بردارد وقتی یادش افتاد و یا وقتی جبر برطرف شد_ و ان تراخی بطل صومه _ اگر تراخی کند و معطل کند، روزه اش باطل میشود. پس بنابر این موضوع در این مسئله روشن است، موضوع این است که حصول ذکر و یا اراده بقاء موجب صدق تعمد است یعنی اراده و اختیار و ذکر و یاد آوری برای اینکه صدق تعمد کند لازم نیست حتماً در ابتدای عمل باشد، در ادامه هم باشد و بعد از آن شخص به مفطر ادامه بدهد این هم مصداق تعمد در افطار است. پس بنابراین اگر ما بخواهیم این افطار را ببریم تحت عنوان نسیان یا تحت عنوان جبر باید حدوثاً و بقاءً اراده و ذکر منتفی باشد، حالا فرض بفرمایید یک نفر یادش نیست ماه رمضان است مشغول غذا خوردن شد و بعد وسط غذا یادش افتاد، مثلاً لقمه ای در دهانش بود یادش افتاد و گفت حالا بزار این یکی را هم بخوریم خب دراینجا روزه اش باطل است چون از آن زمانی که ذکر حاصل شده است از آن لحظه به بعد می شود چی؟ میشود مصداق افطار اختیاری؛ عمدی. پس بنابراین همانطور که عرض کردم هرگاه اراده و اختیار و یا ذکر چه در ابتدای عمل و چه در ادامه عمل حاصل بشود تعمد صدق پیدا می‌کند. نسبت به هر مفطری. حالا در اینجا بحث ما مجامعت است ولی خب کلیت دارد این حرف، نسبت به هر مفطری حدوثاً و بقاً، بنابراین برای این که مشمول ادله سهو و نسیان بشود یا مشمول ادله اجبار بشود باید حدوثاً و بقاً آن مانع وجود داشته باشد، مثلاً کسی را پرت کرده اند در داخل آب این میشود ارتماس اجباری، این دیگر اکراه نیست چون تهدیدش نکرده اند، حالا اینجا که داخل آب افتاد و وقتی در آب است بگوید حالا یک شنایی هم بکنیم مثلاً و یک چند لحظه ای مکث کرد از آنجا به بعد می شود ارتماس عمدی، درست است در ابتدا اراده ای نداشت ولی در ادامه که اراده داشت، از آنجا به بعد دیگر می‌شود ارتماس عمدی پس بنابراین مطلب کاملاً روشن است، چون صدق تعمد در افطار داریم، از زمانی که ذکر و یا از زمانی که اراده حاصل شده است میشود مصداق تعمد واز آن طرف هم روزه اش باطل میشود.

مسئله ۱۳:

إذا شك في الدخول أو شك في بلوغ مقدار الحشفة لم يبطل صومه[1] _ کسی که شک می کند در اصل دخول و شک می کند در اینکه آن مقدار معتبر شرعی و آن حد معین شرعی حاصل شده است یا نه؟ روزه اش باطل نمی شود، زیرا همیشه گفته‌ایم که احکام تابع صدق عناوین و موضوعات هستند، موضوع باید ثابت باشد تا حکم مترتب شود. ما حکم بطلان را بر موضوعی که ثابت نیست را نمی توانیم مترتب کنیم، خب الان موضوع مجامعت است آیا مجامعت محرز است؟ در سایر مفطرات هم مسئله همینجور است، مثلاً شک می کند که چیزی از گلویش پایین رفت؟ یا نرفت؟ چرا روزه اش باطل باشد؟ چون تابع صدق أکل است و یا شک می‌کند این آب از گلویش پایین رفت؟ یا نرفت؟ تابع صدق شرب است. ابطال و فساد صوم وقتی است که موضوع ثابت باشد چراکه موضوع در واقع منشاء حکم است، ثبوت موضوع منشأ حکم است، منشاء ترتب حکم است. بنابراین تا زمانی که موضوع ثابت نباشد حکم مترتب نمیشود. مطلب کاملاً طبق قواعد است لیکن در اینجا مرحوم آیت الله خویی یک تفطن جالبی دارند ایشان می‌فرمایند: اصلاً این شک و یا عدم شک هیچ تأثیری در بطلان و عدم بطلان صوم ندارد، این مسئله و این مطلبی را که مرحوم سیدمصنف فرموده اند، آیت الله خویی می گویند و بقیه هم حرف آقای خویی را تکرار کرده اند که خلاصه‌ شک و عدم شک در این مسئله اصلا اثری ندارد، به خاطر اینکه کسی که شک کرده است درتحقق دخول، یا قصد داشته است، یعنی قصد ادخال یا ایلاج داشته است؟ یا نداشته است؟ اگر قصد داشته است چه شک بکند چه شک نکند روزه اش باطل است، به خاطر مسئله نیت، به خاطر اینکه کسی که قصد قاطع می‌کند، و یا قصد مفطر می‌کند دیگر امساک ندارد، بنابراین اگر شک هم کند در دخول ولی قصد ادخال داشته باشد روزه اش باطل است. یا اینکه قصد نداشته است، پس از دو حال خارج نیست یا قصد داشته است یا قصد نداشته است اگر قصد ادخال نداشته است و یقین به دخول هم بکند باز روزه اش باطل نمی شود چون می شود ادخال سهوی، وقتی قصد نداشته است میشود ادخال سهوی و مفطر سهوی موجب ابطال صوم نیست. و اما اگر قصد ادخال داشته است چه شک بکند و چه شک نکند روزه اش باطل است حتی اگر دخول واقعاً هم حاصل نشده باشد. پس بنابراین در این مسئله ایشان می فرمایند: هیچ تأثیری ندارد در صحت و بطلان صوم. در یک چیز دیگر البته تاثیر دارد، فقط در کفاره تاثیر دارد، یعنی کسی که شک دارد در دخول، کفاره به آن تعلق نمی گیرد؛ بطلان صوم موقوف به صرف الوجود مفطرات نیست بلکه قصد لازم دارد، تعمد لازم دارد، همه مفطرات هم اگر یک نفر بدون قصد و عمد مرتکب شود روزه اش باطل نمی شود اما تعلق کفاره بله، در کفاره باید مفطرات محقق بشود. با قصد، کفاره تعلق نمی گیرد. یعنی اگر کسی قصد بکند غذایی ظهر بخورد اما اتفاقاً نخورد روزه اش باطل است ولی کفاره _ اطعام ستین مسکینا، أوشهرین متتابعین أو عتق رقبه _ اینها هیچکدام به آن تعلق نمی گیرد چون آنها دائر مدار تحقق خود مفطر هستند، با قصد که کفاره تعلق نمی گیرد. بنابراین اگر کسی شک دارد در دخول و قصد داشته است برای ادخال روزه اش باطل است اما کفاره به آن تعلق نمی گیرد چون کفاره دائر مدار وجود مفطرات است، اما بطلان دائر مدار ادخال نیست بلکه دائر مدار قصد است. پس این مسئله در کفاره اثر دارد، ولی در بطلان و عدم بطلان که مرحوم سید بازگو کرده اند هیچ تاثیری ندارد.

مفطر چهارم:

الرابع من المفطرات: الاستمناء أي إنزال المني متعمداً بملامسة أو قبلة أو تفخيذ أو نظر أو تصوير صورة المواقعة أو تخيل صورة امرأة أو نحو ذلك من الأفعال التي يقصد بها حصوله، فإنه مبطل للصوم بجميع أفراده، وأما لو لم يكن قاصداً للإنزال وسبقه المني من دون إيجاد شيء مما يقتضيه لم يكن عليه شيء _ مرحوم سید در این بحث اول ایشان استمنا و یا امناء را تعریف می‌کنند که عبارت است از انزال با تعمد، یعنی هم نتیجه حاصل بشود هم عمد و تعمد و قصد هم وجود داشته باشد، یعنی صرف قصد را نمی‌گویند امناء یا استمنا، باید نتیجه هم حاصل بشود، حالا طریقش خصوصیتی ندارد _ الاستمناء، أی إنزال المنیّ متعمّداً بملامسة أو قبلة أو تفخیذ أو نظر أو تصویر صورة الواقعة أو تخیّل صورة امرأة _ معانی اش واضح است با تصویر، با تصور، با تخیل، با نگاه، با ملامسه، ملاعبه، قبله، تفخیذ، همه اینها البته بدون مجامعت _ چون اگر مجامعت باشد می رود تحت یک عنوان دیگری در مفطر قبلی، بنابراین هر انزالی صورت بگیرد _ من أی طریق أو نحو ذلک أو طریق من الأفعال التی یقصد بها حصوله _ از هر طریقی که با آن فرد قصد این نتیجه را داشته است. پس قصد و عمد هم در امناء شرط است. یکی خود انزال، یکی هم تعمد _ فإنه مبطل للصوم بجمیع أفراده _ به هر شکلی و به هر نوع و فرد و مصداقی که باشد مبطل صوم است _ وأمّا لو لم یکن قاصداً للإنزال وسبقه المنیّ _ اما اگر قاصد انزال نباشد همه اینها را هم مرتکب شود اما بدون قصد انزال منی _ وسبقه المنی من دون إیجاد شیء ممّا یقتضیه _ و سبقت انزال هم صورت بگیرد یعنی بلا اختیار و بدون اختیار انزال حاصل بشود بدون اینکه مرتکب کاری بشود که نوعاً سبب و مقتضی انزال است بدون اینکه مرتکب آن بشود که سبب و مقتضی این مسئله باشد، در این صورت نه روزه اش باطل است و نه قضاء و کفاره ای دارد _ لم یکن علیه شی _ قضا و کفّاره ای ندارد و روزه اش هم صحیح است. بنابراین بحثی که مرحوم سید در این مسئله چهارم مطرح می‌کنند در دو شق است و در دو فرض است.

فروض مسئله:

1. حالتی است که شخص قصد انزال دارد و انزال هم حاصل می شود. 2. این است که انزال حاصل می شود ولی قصد انزال نداشته است. حالت سومی هم ندارد یا انزال متعمداً، و یا انزال من غیر عمد، و انزال هم اگر نباشد از موضوع خارج است و دیگر آن بحث امناء نیست. نکته ای در اینجا وجود دارد و آن این است که در اینجا که بحث امناء مطرح می‌شود امناء محرم نیست لزوماً، همه این مقدمات و اسبابی که ایشان مطرح کردند این ها لزوماً حرام نیست، می تواند در رابطه با زوجیت و به صورت محلل هم باشد، پس بنابراین حرمت و یا حلیت امناء در این بحث خصوصیتی ندارد و تاثیر ندارد چون بحث دیگری است، آن تاثیری در این قضیه ندارد، بحث ما بحث حکم وضعی اش است یعنی بطلان و صحت است. حرمت و حلیت آن یک بحث دیگری است که تاثیری در این قضیه ندارد، همانطور که مجامعت مع الزوجه و حلال موجب ابطال و فساد صوم می‌شود امناء با زوجه و حلال باز هم موجب ابطال صوم می گردد یعنی همانطور که عرض کردم اصل این که این امناء محرم باشد یعنی در آن حکم اصلی و اولی اش محرم باشد یا محلل باشد این تاثیری در این بحث ندارد. نکته دومی هم که از فرمایش ایشان می فهمیم در این مقدمه این است که طریق خصوصیتی ندارد هر طریقی که برای تحصیل این نتیجه باشد با آن صدق امناء می کند، از چه طریقی باشد و از چه راهی باشد این دیگر خصوصیتی ندارد، خب حالا بحث اول ما که _ الانزال متعمدا _ هست تعریف امناء می‌باشد، ادله اش روایی است و این بحث ادله قرآنی ندارد، روایاتش هم خیلی زیاد است، یعنی در حد استفاضه و تواتر می‌باشد.

ادله روایی مسئله:

صحیحه عبدالرحمان حجاج: محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن محمد بن الحسين، عن صفوان، عن عبدالرحمن بن الحجاج قال: سألت أبا عبدالله عليه‌السلام عن الرجل يعبث بأهله في شهر رمضان حتى يمني؟ قال: عليه من الكفارة مثل ما على الذي يجامع[2] _ محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی که شیخ کلینی بوده است _ عن محمد بن الحسین بن أبی خطاب عن صفان _ که صفان بن یحیی است _ عن عبدالرحمان بن حجاج _که ایشان همه از ثقات و بزرگان هستند، همه آن‌ها از رجال موثوق بهم هستند یعنی هیچ تردیدی در وثاقتشان نیست، سند بسیار معتبر وخوبی است و روایت صحیحه است _ قال سئلت اباعبدالله عن الرجل یبعث بأهله فی شهر رمضان _ شخصی ملاعبه می‌کند با زوجه خود در ماه رمضان _ حتی یمنی _ تا که به امناء برسد _ قال علیه‌السلام من الکفاره مثل ما علی الذی یجامع _ باید همان کفاره ای را بدهد که شخص مجامع میدهد یعنی یکی از آن خصال کفاره است _ عتق رقبه، اطعام ستین مسکینا، شهرین متتابعین _ خب سند که خیلی خوب است دلالت هم خیلی واضح است چون امر به کفاره ارشاد به بطلان صوم است، زیرا کفاره که بدون بطلان صوم معنی ندارد، بنابراین امر به کفاره کردن اینجا دلالت می‌کند به نحو قطعی و مسلم بر بطلان صوم و اما اینکه وقتی حضرت علیه‌السلام فرمودند _ یبعث بأهله... _ از خود این روایت هم میتوان فهمید که آنچه که موضوعیت دارد امناء است نه عبث و ملاعبه چون عبث و ملاعبه را حضرت با قید صوم می‌فرمایند باطل است _ حتی یمنی _ بنابراین این امناء موضوعیت دارد و الا ملاعبه، قبله و..‌در روایات دیگر داریم که نفی بأس شده است، بنابراین در این روایت نقطه مرکزی سبب بطلان صوم _حتی یمنی _ ازخود روایت هم این موضوع براحتی فهمیده میشود، پس صحیحه عبدالرحمان بن حجاج را داشتیم البته روایاتی دیگری هم داریم که اسباب و مقدمات دیگر را بیان میکند که جلسه بعد مطرح می کنیم ان شاء الله.

 


logo