« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1401/10/28

بسم الله الرحمن الرحیم

مسئله های سه، چهار و پنج/الفصل الثاني فيما يجب الإمساک عنه في الصوم عن المفطرات /كتاب الصوم

 

موضوع: كتاب الصوم/الفصل الثاني فيما يجب الإمساک عنه في الصوم عن المفطرات /مسئله های سه، چهار و پنج

 

مساله سوم در مورد اخلاط و ابتلاع مخاطات و مایعات سر و سینه تقریبا تمام شد ولی بعضی از اقوالی که مخالف نظر سید مصنف هست ما اجمالا عرض کردیم که مسبوق به سابقه است کسانی که به صورت مطلق بلع اخلاط را چه وارد دهان شده است و چه وارد دهان نشده است را جایز دانسته اند، گفتیم که علامه و محقق در بعضی از آثارشان چنین نظری را داده اند یعنی به صورت مطلق بیان کرده اند. در بین معاصرین هم بعضی از بزرگان چنین نظری داده اند، اگر کسی چنین نظری بدهد اعم از فقهای قدیم یا جدید، به روایت قیاس بن ابراهیم عمل کرده است، روایت قیاس در باب سی و نه حدیث یک است _ محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن عبدالله بن المغیره عن قیاس بن ابراهیم عن ابی عبدالله ع قال لا بأس ان یزدرد الصائم نخامته _ گفتیم قیاس، بتری از فرق زیدیه است بنابراین روایت می شود موثقه. روایت می گوید اشکالی ندارد که صائم اخلاطش را ببلعد. اگر معنای نخامه واضح و ظاهر باشد، این روایت می شود تخصیص ادله اکل و شرب. آقایانی که فتوا دادند به جواز بلع اخلاط حتی اگر در فضای وارد شده است به این روایت عمل کردند، چرا به این روایت عمل کردند و چرا سید عمل نکرده است؟ چون آنها معنای نخامه را مجمل ندانسته اند بلکه از نخامه همین معنای اخلاط را استظهار کرده اند، ما عرض کردیم که توجیه فرمایش سید از این جهت است که بین فقها و بین لغویون اختلاف نظر است در معنای نخامه، برخی گفتند نخامه اخلاط سر است و برخی آنرا اخلاط سینه دانسته اند و برخی گفته اند هم اخلاط سینه و هم اخلاط سر است، چون اختلاف وجود دارد و نمی توانیم معنایش را استظهار کنیم بنابراین روایت می شود مجمل، لذا به این دلیل خاص نمی شود عمل کرد، بعد گفتیم که آیا وقتی نمی توانیم به دلیل خاص عمل کنیم میتوانیم به عمومات امل و شرب عمل کنیم؟ گفتیم که در مخصص منفصل وقتی دوران بین اقل و اکثر است، اجمال به دلیل عام سرایت نمی کند اما در دوران بین متباینین، اجمال به عام سرایت می کند، یا باید اقل و اکثری پیدا کنیم، فرمایش مرحوم خویی را نقل کردیم که ایشان می فرماید خلط سر یا خلط سینه می شود اقل و جامع بینهما یعنی هم خلط سر و همخلط سینه می شود اکثر، بعد گفتیم که در این فرمایش ایشان می شود مناقشه ای کرد که اقل، قدر متیقن ندارد بالاخره سر یا سینه، هیچ قدر متیقنی وجود ندارد. یک اقل و اکثر دیگری کسی بگوید که اقل یعنی اخلاطی که وارد دهان نشده است و اکثر آنست که وارد فضای دهان شده است، این کلام نیر قابل مناقشه است، باز نمی توان به اقل یقین پیدا کرد که معنای نخامه همان باشد مگر با آن شاهد و قرینه ای که یکی از اعاظم و بزرگان فرموده که انسان همینطوری اخلاط را بلع نمی کند بلکه این روایت حمل می شود بر بلع اخلاطی که وارد فضای دهان نشده است، چون وارد فضای دهان بشود انسان رغبتی به بلعیدنش نمی کند حالا اگر یقین کردیم مقصود اینست، این هم یک اقل و اکثری است ولی این کلام هم قابل مناقشه است و خیلی اقل و اکثر به درد بخوری نیست پس بنابراین اگر راه اقل و اکثر را پیدا نکردیم ممکنه کسی بگوید رابطه اینها رابطه تباین است یعنی نخامه یا اخلاط سر است یا اخلاط سینه است، اگر رابطه اش تباین باشد اجمالی که ناشی از متباینین باشد به دلیل عام سرایت پیدا می کند پس دیگر به ادله منع اکل و شرب نمی شود تمسک کرد. اینجا بعضی از آقایان گفته اند به علم اجمالی عمل می کنیم، به اکل و شرب عمل نمی کنیم ولی میدانیم که بعضی از اخلاط از ادله اکل و شرب خارج شده و بعضی اخلاط که نمی دانیم کدومشان است از ادله اکل و شرب خارج نشده است پس علم اجمالی داریم که بعضی از اخلاط بلعش ایراد دارد، این کلام هم جای مناقشه دارد و آن اینست که نه اینطور نیست و ممکن است همه اخلاط خارج شده باشد هم سر و هم سینه و چنین علم اجمالیی نداریم که حتما بعضی از اخلاط خارج شده است، این علم اجمالی هم محل مناقشه است.ولی آن چیزی که می خواستم عرض کنم در جواب بزرگانی که قائل به جواز شدند، اگر ما واقعا نتوانیم معنای نخامه را استظهار بکنیم احتیاط اینجا اقتضا میکند که اخلاطی که وارد دهان شده را مانع صوم بدانیم به علت اینکه اولا ما ادله منع اکل و شرب که ادله محکمی است داریم، یک تک روایت به نام موثقه قیاس هم داریم که آن هم معنایش برای ما روشن نیست، حالا ما بیاییم رفع ید بکنیم از آن ادله محکم اکل و شرب، با توجه به اینکه بلع اخلاط از فضای دهن هم صدق اکل می کند، ما بیاییم همچین استثنایی قائل بشیم برای آن همه ادله محکم اکل و شرب با یک روایت مجمل در حالیکه اکل و شرب عمدی هیچ استثنایی در فقه ما ندارد، این خلاف احتیاط است، بنابراین ما می گوییم استحکام ادله اکل و شرب و قوت آنها و استثنا نداشتن اکل و شرب عمدی مطلقا و از طرفی اجمال دلیل مخصص چ، اینها باعث می شود که ما حتی اگر قائل به تسری اجمال بشویم و آن توجیهات را نتوانیم قبول بکنیم با این حال خلاف احتیاط است که یک چیزی که قطعا مصداق اکل و شرب است را انسان مرتکب شود.بنابراین اینجا کلام سید را می پذیریم و فرمایش کسانی که قائل به جواز شدن را به آن اقتناع پیدا نمی کنیم. وجه احتیاط که گفتیم اینست که این احتمال قوی که فرو‌ دادن اخلاط با توجه به اینکه مصداق اکل و شرب است، این احتمال که این مورد مصداق ادله منع اکل و شرب باشد تا مصداق روایت قیاس یعنی از افراد دلیل عام ما باشد تا مصداق روایت مبهم قیاس، این احتمال قویی است، همین احتمال قوی کافی است برای لزوم احتیاط.

مساله چهارم _ المدار صدق الاکل و الشرب و ان کان بنحو غیر المتعارف فلا یضر مجرد الوصول الی الجوف اذا لم یصدق الاکل و الشرب کما اذا صب دواء فی جرحه او شیئا فی اذنه او احلیله فوصل إلی جوفه، نعم إذا وصل من طریق أنفه فالظاهر أنه موجب للبطلان إن کان متعمدا لصدق الأکل والشرب حینئذ _ این مساله نیز از فروعات اکل و شرب است. از نظر کبروی ملاک بطلان صوم در این دو مفطر، صدق اکل و شرب است یعنی هر چیزی که مصداق اکل و شرب باشد روزه را باطل میکند چه از طریق متعارف باشد یعنی از طریق دهان چیزی بخورد و چه از طریق غیر متعارف باشد، همانطور که ما در طعام و شراب می گفتیم خود طعام و شراب خصوصیت ندارد بلکه چه معتاد باشد و چه غیر معتاد باشد ناقض صوم هستند، در اینجا هم می گوییم چه طریق متعارف باشد و چه غیر متعارف باشد اگر به آن اکل و شرب صدق کند روزه را باطل می کند، اکل و شرب کجا صدق می کند؟ اکل و شرب امور عرفی است، شارع که آنها را تعریف نمی کند، البته روایاتی داریم که موید همین عرف است مثلا حدیث پنج از باب بیست و چهار که موید همین تعریف عرف است، تعریف عرف از اکل و شرب آن چیزی است که از حلق عبور کند، ملاک ایصال من طریق الحلق است، اگر ملاک اکل و شرب اینست پس بنابراین اگر کسی از غیر طریق حلق چیزی وارد بدنش بکند مانند اینکه کسی روی زخمش دوایی بریزد که این دواها وارد خون بشود و وارد بدن می شوند، به این اکل نمی گویند یعنی ایصال الی الجوف ملاک نیست، هر چیزی وارد بدن شود ملاک نیست بلکه ایصال من الحلق ملاک است پس دوا در جرح و زخم می فرماید اشکالی ندارد.

یا اینکه چیزی در گوشش بریزد مثلا قطره گوش بگذارد به آن خوردن نمی گویند، مگر اینکه فرض کنیم یک‌ چیزی از گوش برسد به حلق، در اینصورت قابل مناقشه است، یا قطره بینی و چشم که وارد بدن می شوند اما اگر به حلق نرسند مشکلی ندارد و مصداق خوردن نیستند، یا اینکه دارویی را از طریق آلت وارد کنند باز مصداق خوردن نیست. بله اگر از طریق بینی دارویی بگذارد و به حلق برسد موجب بطلان می شود اگر تعمدی باشد چون صدق اکل و شرب می کند. پس ملاک این شد که از طریق حلق وارد بدن شود. این شلنگهایی که شکم را سوراخ میکنند و غذا را با آنها وارد معده میکنند، تغذیه هست اما اکل و شرب حساب نمی شود، بله اگر لوله ها را از بینی وارد کنند و با آن غذا بهش بدهند چون از حلق وارد می شود روزه را باطل می کند‌.

سوال شاگرد: آیا تزریقات اکل و شرب حساب می شوند؟

جواب به شاگرد: تزریقات مصداق اکل و شرب نیستند بنابراین ما نمی توانیم در تزریقات فتوا به بطلان صوم بدهیم، بعضی آقایان احتیاط می کنند و احتیاط کردنشان از سه جهت است: ۱) تنقیح مناط: بگوییم درست است اکل و شرب در روایات ما موضوع قرار داده شده اند ولی اکل و شرب چرا مبطل صوم هستند؟ بخاطر اینکه شارع نخواسته است غذا به صائم برسد. ملاک و مناط واقعی اکل و شرب، تغذیه است، پس هر چیز دیگری که تغذیه بشود برای صائم، آن هم اشکال پیدا میکند از جهت وحدت ملاک. اگر کسی بتواند این مناط را یقین کند میگوید جایز نیست اما چون نمی شود یقین کرد لذا به عنوان احتیاط گفته می شود لذا آقایان اینجا تفصیل می گذارند بین تزریقات غذایی و دارویی یعنی بعضی از آمپول ها غذایی و ویتامینی است و بعضی دارویی است، آن هایی که می گویند اشکال دارد منظورشان آمپول غذایی و ویتامینی است نه دارویی چون مناطش با اکل و شرب یکی است. ۲) در بعضی ازروایات ما ملاک، طعام و شراب قرار داده شده است، ما آنجا گفتیم که این طعام و شراب عنوان مشیر است و بیان فرد غالب و مصداق بارز است و منظور از طعام و شراب، اکل و شراب است، پلی خب چون در بعضی از روایات گفته شده در حدیث یک باب یک _ لا یضر الصائم ما صنع اذا اجتنب ثلاثه خصال، الطعام و الشراب و النساء و الارتماس فی الماء _ که در بعضی نسخه ها اربعة خصال است، در اینجا موضوع، اجتناب از خوردنی و آشامیدنی قرار داده شده است، خب کسی که از طریق سرنگ و چیز های دیگر مواد وارد بدنش می شود، اجتناب نکرده است، درسته اجتناب از اکل کرده اما اجتناب از طعام نکرده است، در روایت غیر از اجتناب از اکل، اجتناب از طعام هم آمده است، چون در بعضی از روایات طعام و شراب مطرح شده است به جای اکل و شرب، احتیاط اقتضا می کند انسان از طعام و شراب و لو از غیر طریق اکل و شرب اجتناب

کند. ۳) بعضی از بزرگان مانند علامه در مختلف و شیخ در مبسوط، اکل و شرب را فقط ایصال از طریق حلق معنا نکردند، گفته اند اکل و شرب ایصال الی الجوف است، از فرمایشات ایشان این بر می آید که اینها مطلق ایصال الی الجوف را می گویند یعنی هر چی به بدن برسانی اکل و شرب است

علامه و شیخ در کتاب هایشان گفته اند _ صب الدواء فی الجوف _ یعنی دارو را بریزیم روی زخم، مبطل صوم است. _ و صب فی الاحلیل _ که در پزشکی هست، اینها را مبطل صوم می دانند پس معیارشان ایصال الی الجوف بوده است نه ایصال من طریق الحلق.

این سه مطلب که عرض شد به درد فتوا دادن نمی خورد ولی برای احتیاط خوب است.

مساله پنجم _ لا یبطل الصوم بإنفاذ الرمح أو السکّین أو نحوهما بحیث یصل إلی الجوف و إن کان متعمّدا _ کسی نیزه یا چاقو و شمشیر و غیره را در شکم خود فرو‌ کند مانند مرتاض ها و دراویش، این کار مبطل صوم نیست حتی اگر عمدی باشد چون ما ملاک را در اکل و شرب ایصال الی الجوف قرار ندادیم، به این خوردن نمی گویند.

 

logo